ریاست طلبی در روایات

سؤال: منظور از این حدیث چیست و آیا شواهدی از شیعه دارد: «إنا والله لا نولي هذا الأمر أحدا ساله ولا أحدا حرص عليه»؟

 


جواب:
موضوع این خبر نهی از طلب امارت و ریاست است.


توضیح:
ریاست طلبی و روحیه ی استکباری داشتن امری است که با بندگی انسان در تنافی است. قرآن کریم برخورداری از نعمتهای آخرت را مخصوص متقین دانسته؛ چنانکه می فرماید: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»؛«آن سراى آخرت را براى کسانى قرار می‌دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و عاقبت خوش از آن پرهیزگاران است».(1)

اما در عین حال بندگان صالحی که شرایط حکومت در دنیا را داشته باشند می بایست بدان قیام کنند؛ چنانکه قرآن کریم در بیان سخن یوسف (علیه السلام) می فرماید: «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»؛ «گفت مرا بر خزانه‌هاى این سرزمین بگمار که من نگهبانى دانا هستم».(2)

و در آیه ای دیگر در بیان حال مومنینی که قدرت و تسط در دنیا را می یابند می فرماید: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ «همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى‏ دارند و زكات مى‏ دهند و به كارهاى پسنديده وامى‏ دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‏ دارند».(3)

در رابطه با نهی از آرزو و درخواست امارت و ریاست؛ خصوصا زمانی که فرد شایستگی لازم آنرا ندارد؛ اخباری در منابع اهل سنت نقل شده که ما این روایت را به واسطه ی نقل کاملتر صحیح «مسلم» از «صحیح بخاری» از این کتاب نقل می کنیم: «مسلم بن حجاج» (متوفی: 261هـ) در باب: «نهی از طلب امارت و حرص بر آن»(4) چهار روایت ذکر نموده که دو مورد آن چنین است:

1)‌ ...حَدَّثَنَا الْحَسَنُ. حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَمُرَةَ. قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ: «يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ! لَا تَسْأَلْ الْإِمَارَةَ. فَإِنَّكَ إِنْ أُعْطِيتَهَا، عَنْ مَسْأَلَةٍ، أُكِلْتَ‏ إِلَيْهَا. وَ إِنْ أُعْطِيتَهَا، عَنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ، أُعِنْتَ عَلَيْهَا».(5) «از عبدالرحمن بن سمرة روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به من فرمودند: «ای عبدالرحمن بن سمرة! تقاضای امارت نکن؛ زیرا اگر به خاطر تقاضایت به تو داده شود مسوولیت تنها به خودت واگذار می شود؛ اما اگر بدون درخواست به تو داده شود بر آن یاری خواهی شد».

2) ...عَنْ أَبِي مُوسَى. قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ(وآله) وَ سَلَّمَ. أَنَا وَ رَجُلَانِ مِنْ بَنِي عَمِّي. فَقَالَ أَحَدُ الرَّجُلَيْنِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمِّرْنَا عَلَى بَعْضِ مَا وَلَّاكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. وَ قَالَ الْآخَرُ مِثْلَ ذَلِكَ. فَقَالَ «إِنَّا، وَ اللَّهِ! لَا نُوَلِّي عَلَى هَذَا الْعَمَلِ أَحَدًا سَأَلَهُ. وَ لَا أَحَدًا حَرَصَ‏ عَلَيْهِ».(6) «از ابو موسی روایت است که گفت: من و دو نفر از پسر عموهایم نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله)‌ رفتیم و یکی از آن دو گفت: یا رسول الله! به کاری که خداوند آن را بر عهده ی شما نهاده است ما را بگمارید! دیگری نیز همان درخواست را بیان داشت. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «به خدا سوگند! امر ولایت را به کسی که خواهان آن یا حریص بر آن باشد نخواهیم داد».

وی همچنین در باب: «کراهت در امارت بدون نیاز و ضرورت» نیز دو روایت به نقل از ابوذر نقل نموده است:

1) «...عَنْ أَبِي ذَرٍّ. قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَلَا تَسْتَعْمِلُنِي؟ قَالَ: فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى مَنْكِبِي. ثُمَّ قَالَ «يَا أَبَا ذَرٍّ! إِنَّكَ ضَعِيفٌ. وَ إِنَّهَا أَمَانَةُ، وَ إِنَّهَا، يَوْمَ الْقِيَامَةِ، خِزْيٌ وَ نَدَامَةٌ إِلَّا مَنْ أَخَذَهَا بِحَقِّهَا وَ أَدَّى الَّذِي عَلَيْهِ فِيهَا».(7) «از ابوذر (رحمه الله) رویات است که گفت: گفتم یا رسول الله! به من کاری (مسؤلیتی) محول نمی فرمایی؟ ابوذر گفت: پیامبر (صلی الله علیه وآله) با دست خویش بر شانه هایم زد و فرمود: تو ناتوانی و امر امارت امانت است و در روز قیامت مایه ی رسوایی و حسرت و ندامت است؛ مگر کسی که بتواند آن را به حق بگیرد و حق آنرا به تمام و کمال ادا نماید».

2) «...عَنْ أَبِي ذَرٍّ؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ (وآله) وَ سَلَّمَ قَالَ: «يَا أَبَا ذَرٍّ! إِنِّي أَرَاكَ ضَعِيفًا وَ إِنِّي أُحِبُّ لَكَ مَا أُحِبُّ لِنَفْسِي. لَا تَأَمَّرَنَ‏ عَلَى اثْنَيْنِ. وَ لَا تَوَلَّيَنَّ مَالَ يَتِيمٍ».(8) از ابوذر روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «ای ابوذر ! تو را ناتوان می بینم و من آنچه را برای خود دوست می دارم، برای تو نیز دوست می دارم؛ هیچ گاه به دو نفر امر مکن و به هیچ وجه عهده دار مال یتیم مباش».



ویژگی حاکم و نهی از طلب ریاست در منابع روایی شیعه
در منابع شیعی نیز روایات زیادی در مذمت ریاست طلبی و ویژگی حاکم و مسولان بیان شده است که برخی از آنان عبارتند از:

1) امام علی(علیه السلام) انگیزه و علت پذیرش حکومت را اینگونه بیان کرده‌اند:«أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ لُزُومُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى وُلَاةِ الْأَمْرِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا، وَ لَأَلْفَوْا دُنْیَاهُمْ أَهْوَنَ‏ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز»؛(9) «هان! به خدایی که دانه را شکافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر کوهانش می‌انداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب می‌کردم، آن وقت می‌دیدید که ارزش دنیای شما نزد من از اخلاط دماغ بز کمتر است!».

2) در روایتی امام باقر (علیه السلام) به ابو ربیع شامی فرمودند: «وَیْحَكَ یَا أَبَا الرَّبِیعِ لَا تَطْلُبَنَّ الرِّئَاسَةَ وَ لَا تَكُنْ ذِئْباً- وَ لَا تَأْكُلْ بِنَا النَّاسَ فَیُفْقِرَكَ اللَّهُ وَ لَا تَقُلْ فِینَا مَا لَا نَقُولُ فِی أَنْفُسِنَا فَإِنَّكَ مَوْقُوفٌ وَ مَسْئُولٌ لَا مَحَالَةَ فَإِنْ كُنْتَ صَادِقاً صَدَّقْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً كَذَّبْنَاك»؛(10)«واى بر تو، اى ابا ربیع، ریاست مجو و گرگ مباش كه بنام ما مردم را بخورى كه خدا محتاجت كند، و در باره ما آنچه خود نگفتهایم مگو (غلو مكن) زیرا ناچار تو (در قیامت) بازداشت و بازخواست شوى، پس اگر راست گو باشى تصدیقت كنیم، و اگر دروغگو باشى تكذیبت كنیم».

3) در روایتی دیگر امام صادق (علیه السلام) به ابو حمزه ثمالی فرمودند: «إِیَّاكَ وَ الرِّئَاسَةَ وَ إِیَّاكَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَمَّا الرِّئَاسَةُ فَقَدْ عَرَفْتُهَا وَ أَمَّا أَنْ أَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ فَمَا ثُلُثَا مَا فِی یَدِی إِلَّا مِمَّا وَطِئْتُ أَعْقَابَ الرِّجَالِ فَقَالَ لِی لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِیَّاكَ أَنْ تَنْصِبَ رَجُلًا دُونَ الْحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فِی كُلِّ مَا قَال»؛(11)«بپرهیز از ریاست و بپرهیز از اینكه دنبال مردم روى، عرضكردم: قربانت گردم ریاست را فهمیدم و اما اینكه دنبال مردم روم، كه من دو سوم آنچه دارم (از احادیث و اخبار شما) از دنبال مردم رفتنم بدست آمده؟؟ فرمود: چنان كه تو فهمیدى نیست مقصود اینست كه بپرهیز از اینكه مردى را بدون دلیل [در برابر امام علیه السّلام] به پیشوائى برگزینى و هر چه گوید تصدیقش كنى».

4) امام صادق (علیه السلام) طالب ریاست را هلاک شونده توصیف نموده و فرمودند: «مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ هَلَك»؛(12) «هر كس ریاست طلبد هلاك شود».

5) در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که آنحضرت فرمودند: «إِیَّاكُمْ وَ هَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءَ الَّذِینَ یَتَرَأَّسُونَ فَوَ اللَّهِ مَا خَفَقَتِ النِّعَالُ خَلْفَ رَجُلٍ إِلَّا هَلَكَ وَ أَهْلَك»؛(13)«بپرهیزید از این رؤسائى كه ریاست را بخود می بندند، زیرا بخدا سوگند كه كفشها دنبال سر مردى صدا نكند، جز آنكه هلاك شود و هلاك كند».

6) در روایتی دیگر فرمودند: «مَلْعُونٌ مَنْ تَرَأَّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَفْسَه»؛(14)«ملعون است كسى كه ریاست را بخود بندد، ملعون است كسى كه بآن همت گمارد، ملعون است كسى كه به فكر آن باشد».

7) معمر بن خلاد نزد امام کاظم (علیه السّلام) نام مردى را برد و گفت: او ریاست را دوست دارد! حضرت در پاسخ وی فرمودند: «مَا ذِئْبَانِ ضَارِیَانِ فِی غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِی دِینِ الْمُسْلِمِ مِنَ الرِّئَاسَة»؛(1
5) «بودن دو گرگ درنده در میان گله گوسفندى كه چوپانش حاضر نباشند، زیان بخشتر از ریاست نسبت بدین مسلمان نیست (ریاست طلبى از دو گرگ درنده به دین مسلمان بیشتر زیان رساند). و...

پی نوشت:


1. القصص/83.

2. یوسف/55.

3. الحج/41.

4. ابواب صحیح مسلم را مولف تدوین ننموده؛ بلکه این عناوین از «محیی الدین نووی» است.

5. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد،ج3، 1456، ح1652، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق.

6. همان، ح1733.

7. همان، ح: 1825.

8. همان.، ح1826.

9. السید الرضی،‌ نهج البلاغة، خطبه سوم.

10. الکلینی، الکافی، ج2، ص298، باب طلب الریاسة، ح6، الاسلامیة.

11. همان، ح5.

12. همان، ص297، ح2.

13. همان، ح3.

14. همان، ص298، ح4.

15. همان، ص297، ح.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=33735&p=1017105&viewfull=1#post10...