سؤال:‌ در بیان بسیاری از علما آمده است که اعمال ما به معصومین عرضه می شود و یا اینکه امام زمان(ع) بر حال ما آگاه است! چگونه ممکن است شخصی در یک لحظه صدای هزاران نفر را شنیده و بدانها پاسخ دهد؟


جواب:
علم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) بر اعمال و رفتار ما از سنخ علم حصولی و محصول ابزار مادی نبوده که محدودیت زمان و مکان در آن تأثیر گذار باشد؛ بلکه علمی است حضوری که نتیجه ی ولایت تکوینی مأذون آنان(1) و اشراف و احاطه ی وجودیشان بر عالم ماده است که چنین منزلتی از منازل و مواهب الهی بر آنان است.


توضیح:
بر اساس آیات قرآن کریم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) شاهدان اعمال امت اند؛ چنانکه می فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون»؛(2)«بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‏ بينند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشكار، بازگردانده مى‏ شويد و شما را به آنچه عمل مى ‏كرديد، خبر مى‏ دهد».

مرحوم «علامه طباطبایی» در توضیح معنای این آیه می نویسد: «بنا بر این معناى آيه چنين مى ‏شود: اى محمد! بگو هر كارى كه مى‏ خواهيد چه خوب و چه بد، بكنيد، كه به زودى خداى سبحان حقيقت عمل شما را مى ‏بيند، و رسول او و مؤمنين (شهداى اعمال) نيز مى ‏بينند، آن وقت پس از آنكه به عالم غيب و شهود بازگشتيد، حقيقت عمل شما را به شما نشان مى‏ دهد. و به عبارت ديگر: آنچه از خير و يا شر انجام دهيد حقيقتش در دنيا براى خداى عالم غيب و شهادت، و همچنين براى رسول او و مؤمنين مشهود است، پس وقتى به قيامت آمديد براى خودتان هم مشهود خواهد گشت».(3)
آیات دیگری با چنین مضمونی در قرآن است که بیانگر شهادت شاهدان بر اعمال انسانهاست که حقیقت چنین شهادتی جز با شهود علمی میسر نخواهد بود.(4)

همچنین در روایات متعددی که در منابع روایی شیعه و سنی است به عرضه ی اعمال بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام)‌تصریح شده است، که بدیهی است چنین عرضه ای به معنای مشاهده ی حسی و مادی که از راه حواس مادی حاصل شده نبوده؛ بلکه به صورت اشراف و احاطه ی وجودی بر اعمال انسانها است؛ که البته این اشراف تکوینی در چارچوب اذن تکوینی پروردگار است که برخی از این روایات در منابع فریقین بدین صورت است:

الف) منابع اهل سنت:
ابوبکر بزار(م292هـ) از طریق: «عبدالله بن مسعود» از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل نموده که آن‌حضرت فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَيَّاحِينَ يُبَلِّغُونِي عَنْ أُمَّتِي السَّلَامَ»: «همانا برای خداوند ملائکه­ی سیاری است که سلام امت مرا به من ابلاغ می‌نمایند». و همچنین فرمودند: «حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُحَدِّثُونَ وَنُحَدِّثُ لَكُمْ، وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ فَمَا رَأَيْتُ مِنَ خَيْرٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَيْهِ، وَمَا رَأَيْتُ مِنَ شَرٍّ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ»: «حیات من برای شما خیر است؛ زیرا با من سخن می‌گوئید و من نیز با شما سخن می‌گویم. و وفات من نیز برای شما خیر است؛ زیرا اعمال شما بر من عرضه می‌گردد؛ پس آنچه از خیر می‌بینم خدا را بر آن شاکر هستم و آنچه از شر ببینم بر آن استغفار می‌کنم».(5)در این روایت سخن از عرضه ی اعمال امت پس از وفات آنحضرت است. وبدیهی است که چنین عرضه ی وسیعی، عرضه ی مادی و تنها به صورت دیدن لیست صورت اعمال نخواهد بود.

ب) منابع شیعه:
مرحوم کلینی(م329هـ)(6) در کتاب «الکافی» بابی را با عنوان عرضه ی اعمال بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) اختصاص داده اند و سه روایت در ذیل آن نقل نموده اند که دو روایت آن چنین است:

1. «سماعه» از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که از آنحضرت شنیدم که فرمودند: «مَا لَكُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فَقَالَ رَجُلٌ كَيْفَ نَسُوؤُهُ فَقَالَ أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَأَى فِيهَا مَعْصِيَةً سَاءَهُ ذَلِكَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ‏».(7) «چرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ناراحت مى‏ كنيد؟! مردى گفت: چگونه ما او را ناراحت مى‏ كنيم؟! امام (عليه السلام) فرمود: «آيا نمى‏ دانيد كه اعمالتان بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عرضه مى‏ شود اگر معصيتى از شما مشاهده كند ناراحت مى ‏گردد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را ناراحت نكنيد بلكه خوشحالش كنيد».

2. «عبد الله بن زيات» كه نزد حضرت رضا (عليه السلام) منزلت و احترامى داشت گويد: به امام رضا (عليه السلام) عرض‏ كردم: براى من و خانواده ‏ام به درگاه خدا دعا فرما. امام فرمود: «أَوَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ- فَقَالَ لِي أَمَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام».(8) «مگر من دعا نمى‏ كنم؟! همانا هر شب و روز اعمال‏ شما بر من عرضه مى ‏شود. ابن زيات‏ گويد: اين مسأله براى من بزرگ جلوه كرد، امام فرمود: مگر اين آيه را نخوانده‏ اى كه: «و بگو بكوشيد در عمل كه عمل شما را خدا و رسولش و مؤمنان مى‏ بينند» به خدا كه آن مؤمن على بن ابى طالب عليه السلام است».

بیان اشکال:

در اینجا ممکن است اشکال شود که مفاد برخی از آیات قرآن کریم نفی شنوایی اولیای الهی پس از وفات است؛ چنانکه قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوب»؛(9) «از آن روز بترسيد كه خداوند پيامبران را جمع مى‏ كند و به آنها مى‏ گويد مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى دادند؟ مى‏ گويند ما چيزى نمى‏ دانيم تو خود از تمام پنهانيها آگاهى». که این آیه بیانگر عدم علم انبیای الهی پس از حیات مادیشان است.


در پاسخ به این اشکال می گوئیم: این آیه بیانگر نفی مطلق علم در مورد انبیای الهی نیست، و چگونه چنین است، در حالی که آیات دیگر تصریح بر شهادت آنان در روز جزا دارد.

توضیح:
در تفسیر این آیه می بایست به دو نکته توجه داشت: جمله ی سلبی: «لا علم لنا» و جمله ی ایجابی: «انت علام الغیوب». از اينكه علم همه ی غيب‏ها را به طور انحصار براى خداوند اثبات مى‏ كنند استفاده مى‏ شود كه مراد از علمى كه از خود نفى مى‏ كنند و مى‏ گويند: «لا عِلْمَ لَنا» اصل علم نيست؛ بلكه همان جميع علوم غيبى است كه براى خداوند اثباتش مى ‏كنند؛ زيرا ظاهر گفتارشان كه مى‏ گويند: «إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ» بدرستى تويى علام الغيوب، تعلیل جمله ی سلبی آنان است و معلوم است كه انحصار علم همه ی غيب‏ها در خداوند سبحان دليل بر نفی علم به صورت مطلق در مورد غیر خدا نیست؛ خصوصا در اينجا كه سؤال خداوند از آن است كه مردم چگونه دعوت شما انبيا را پذيرفتند؟ چون علم به چگونگى پذيرفتن مردم از قبيل علم به غيب نيست؛ بلكه از قبيل علم شهودى است؛ لذا از اينكه انبيا می گویند: «لا عِلْمَ لَنا» این سخن به معنای نفى مطلق علم نخواهد بود. (10)

همچنین بايد بدانيم كه چرا آنها هر گونه علمى را از خود نفى مى‏ كنند، گرچه به مقدار مختصرى باشد، با آنكه بدون شكّ و ترديد آنان در دنيا داراى علومى بوده‏ اند و علوم آنان استوارتر و راستين تر و اساسى تر و بيشتر از سائر علوم مردمان ديگر بوده است؟ براى آنكه آنان به مقام و درجه اى رسيده ‏اند كه حقّاً خداوند را منبع و معدن علوم مى ‏بينند، حجاب كثرات عالم از برابر ديدگان و چشم باطن آنها برداشته شده، به مقام توحيد و معرفت رسيده ‏اند، و بنابراين نسبت دادن علوم به خودشان، براى آنان شایسته نیست؛ علم اختصاص به ذات حقّ دارد كه در آنها تجلّى كرده است.
آنان بر طهارت ذاتى و اصيل و اصلى خود باقيمانده ‏اند و به عهد و ميثاق خود با خداوند وفا نموده ‏اند و بنابراين حقّاً علمشان علم خداست، براساس تعهّدى كه خدا فرموده، و آنان از آن جادّه طهارت و عبوديّت محضه بقدر سر سوزنى تخطّى و تجاوز نكرده ‏اند. علم پروردگار كه به آنها تابيده، امانتى است از جانب خداوند، ابداً آن را به خود نسبت نمی دهند تا صد در صد، دربسته و سربسته و مهر و موم كرده شده به صاحبش تحويل دهند؛ و بنابراين مقام شفاعت كه مستلزم شهادت و راستى گفتار و علم و شهود و وجدان است، بر اساس آن ميعاد و ميثاق خواهد بود که: «لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا».(11) «و قدرت و سلطنت بر شفاعت ندارند، مگر آن كسيكه در نزد خداوند رحمن اتّخاذ ميعاد كرده است‏».(12)


نتیجه:
عرضه اعمال بر معصومین و اطلاع و اشراف آنان بر حال ما امری خارج از حیطه ی قوای مادی است؛ بلکه چنین امری از شئون علمی خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) و برخاسته از جایگاه تکوینی مأذون آنان در نظام خلقت است.


پی نوشت:
1. آیت الله حسینی تهرانی در بیان معنای ولایت تکوینی می نویسد: «ولايت تكوينيّه معنايش آن است كه: رسول الله حقّاً واسطه و حجاب بين بنده و خداوند قرار دارند؛ و تمام فيوضات از جانب پروردگار نسبت به بندگان، از حيات و علم و قدرت، و ساير جهات توسّط ايشان كه آئينه و مرآت حقّند، و در مقام وَلايت و بدون واسطگى قرار دارند؛ افاضه مى‏ شود». (سید محمد حسین حسینی تهرانی، امام شناسی،‌ج5، ص، 114، موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام).
2. التوبة/105.
3. طباطبایی، الميزان، ترجمه، موسوى همدانی، ج‏9، ص515،‌ دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم،‌1374.
4. ر.ک: البقرة/143؛ النساء/42؛ النساء/159؛ النحل/84؛ الحج/78؛ و...
5. البزار، مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، ج5، ص308، ح1925، مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة.
6. پیش از مرحوم کلینی، مرحوم «صفار» (متوفی: 290هـ) در کتاب «بصائر الدرجات» در باب عرضه ی اعمال، یازده روایت را ذکر نموده اند.
7. الکلینی، الكافي(الطبعة القديمة)، ج‏1، ص220، ح1، انتشارات: الاسلامیة.
8. همان، ح2.
9. المائد/109.
10. ر.ک: طباطبایی،‌المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، ج6، ص291، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم،‌1374.
11. مریم/87.
12. ر.ک: حسینی تهرانی، معاد شناسی، ج9، ص138، ناشر: علامه طباطبایی، مشهد: 1423هـ.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64405&p=1013425&viewfull=1#post10...