می خواهم از خانواده ام جدا بشوم

پرسش:
پسری 28 ساله، مجرد و فرزند آخر خانواده ای هستم که سه تا خواهر و یک برادر بزرگتر از خودم دارم که مجرد هستند. فکر می کنم که خواهران و برادرم کافر هستند؛ چون نماز نمی خوانند و به اسلام توهین می کنند.
من با پدرم کار می کنم، فکر می کنم درآمد پدرم حلال نیست؛ چون یکی از فامیل هایمان شریک پدرم هست و سرمایۀ وی از طریق زمین خواری و کلاه برداری تامین شده و مدتی هم به زندان افتاده بود.
الآن به این فکر می کنم که از خانه بروم و از پدرم جدا بشوم. خودم نیز به خودارضایی مبتلا هستم؛ نظر شما چیست؟

 


پاسخ:
افکاری که به ذهن تان خطور می کند و فکرهایی که در مورد چیزها و امور مختلف دارید، هیچ الزامی وجود ندارد که واقعیت خارجی نیز مطابق افکار شما باشد؛ یعنی اینکه افکار شما همواره درست باشد و خطا و لغزش در آن راهی نداشته باشد.
بدون تردید افکار انسان می تواند گاهی درست و گاهی غلط باشد. کاری که شما باید بکنید این است که افکار درست و غلط را از هم تمییز بدهید و اجازۀ جولان به افکار منفی، غلط و بیهوده که هیچ فایده ای برای تان ندارد، به ذهن تان ندهید.

این احتمال وجود دارد که شما مبتلا به نوعی وسواس فکری شده اید و افکاری مدام، بدون اختیار و ناخودآگاه به ذهن تان هجوم می آورد و آرامش روحی و روانی تان را به هم ریخته است.

اگر شما مبتلا به وسواس هستید، این نیازمند درمان است و راهش این است که برای درمان وسواس تان اقدام کنید. افکاری که شما دارید بی ارتباط با وسواس تان نیست؛ چه بسا اگر بیماری وسواس تان را درمان کنید، نگرش تان نسبت به اطرافیان و خانواده تان تغییر یابد و تعامل و معاشرت نیکو و بهتری با آنان با همۀ اختلاف نظر و عقیده ای که با آنان دارید، برقرار نمایید.
البته خودتان نیز می توانید با «بی اعتنایی» و «بی توجهی» به افکار منفی و مزاحمی که دارید، در درمان بیماری وسواس نقش آفرینی نمایید و بدین وسیله هدف شومِ شیطان رجیم را که قصد ضربه زدن به زندگی شما دارد، ناکام بگذارید.
گاهی شیطان و عناصر وی برای به چالش کشیدن باورها و اعتقادات انسان ها از راه های گوناگون وارد می شوند و با القائات مسموم خود، باعث بروز شک و تردید و افکار وسواس گونه در انسان ها می شوند.

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در روایتی بر این مطلب صحه گذاشته و می فرمایند:
«إِنَّ الشَّيْطَانَ أَتَاكُمْ مِنْ قِبَلِ الْأَعْمَالِ فَلَمْ يَقْوَ عَلَيْكُمْ فَأَتَاكُمْ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ لِكَيْ يَسْتَزِلَّكُم» (1)‏؛ «شیطان از طریق اعمال و کردارهای تان نزد شما آمد و نتوانست بر شما چیره شود. حالا از این راه [یعنى وسوسه و القاء شبهه] به سراغ تان آمده است تا شما را بلغزاند».
کاری که شما باید بکنید، «بی اعتنایی» و «بی توجهی» نسبت به نداهای شیطانی است. اگر شما به وسوسه های دل و افکار شیطانی بی اعتنایی کنید، شیطان از شما ناامید می شود و رهای تان خواهد کرد.

امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:
«إِنَّمَا يُرِيدُ الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُم» (2)‏؛ «شیطان پلید مى خواهد مُطاع باشد، لذا اگر نافرمانى شود دیگر به سراغ کسى از شما نمى آید».

به هر حال، این شما هستید که به اتخاذ راهکارهای مناسب با حربه های شیطان مقابله می کنید و هوشمندانه اجازه جولان به افکار شیطانی نمی دهید.


لزوم درمان وسواس
اگر کسی مبتلا به بیماری وسواس شود و آن را به خوبی درمان نکند، به یقین بیماری وسواس به سایر ابعاد زندگی اش سرایت می کند و بیشتر اذیتش خواهد کرد؛ این را گفتیم تا به اهمیت درمان بیماری وسواس و پیگیری راهکارهای درمانی آن پی ببرید و دنبال درمان و ریشه کن کردن آن باشید.

گاهی علت پیچیده شده بیماری وسواس و طولانی شدن آن به این خاطر است که برخی افراد اصلاً قبول ندارند که به این بیماری مبتلا هستند و لذا اقدامی هم برای درمان آن نمی کنند، برخی دیگر در فرایند درمان همکاری نمی کنند و یا درمان را نیمه کاره رها می کنند، به همین خاطر نه تنها بیماری آنها بهبود نمی یابد؛ بلکه پیچیده تر می شود و در سایر ابعاد زندگیشان گسترش می یابد و صد البته درمان سخت تر و طولانی تر خواهد شد.

از آنجا که نوع و شدت بیماری وسواس تان برای ما مشخص نیست و شما هیچ توضیحی دربارۀ بیماری وسواس خود، نشانگان و علایم آن ارائه نداده اید ما به همین مقدار بسنده می کنیم و توصیه می کنیم برای اطلاع از نوع و شدت وسواس تان و دریافت راهکارهای اختصاصی درمان وسواس به صورت حضوری به مراکز مشاوره ای و خدمات روانشناختی معتبر مراجعه کنید.

توجه داشته باشید، اگر بیماری وسواسی شدت یابد در این صورت، لازم است برای درمان آن از مداخلات پزشکی و روان درمانی استفاده شود و حتی برای مدتی فرد وسواس برای کاهش وسواس خود تحت نظر روانپزشک به مصرف دارو روی بیاورد.

در حقیقت، بهترین درمان ها برای درمان بیمار وسواس، درمان مضاعف «دارودرمانی» و «روان درمانی» است و آن با مراجعه حضوری به روانپزشک و روانشناس و تشخیص نوع و شدت آن محقق می گردد و با خوددرمانی و تعلل، کاری نمی توان از پیش برد.

این را بدانید در مواردی در درمان وسواس نیازمند جلسات متعدد روان درمانی و گاهی نیاز به دارودرمانی داریم؛ چرا که در برخی مواقع وقتی غلظت سرتونین خون کم می شود در نتیجه آن، فرد دچار افکار و حالات وسواسی می گردد. روانپزشک با تجویز دارو سطح سرتونین را در خون افزایش می دهد و یا در مواردی که اضطراب فرد بسیار بالا می باشد و یا از برخی از اختلالات حاد دیگر رنج می برد، نیاز به دارودرمانی احساس می شود و این باعث درمان و بهبود وسواسی فرد می گردد و یا زمینه را برای روان درمانی و به کارگیری بقیه راهکارهای درمانی مساعد می کند.

هر بی دینی و تفکری نشانۀ کفر و ارتداد نیست!
اگر کسی نماز نخواند و یا پایبندی به مسائل دینی نداشته باشد و یا گاهی به هر دلیلی به مقدسات توهین کند، موجب خروج از اسلام و کفر و ارتداد نمی گردد؛ بنابراین به همین سادگی نمی توانید به افکارتان بها دهید و نسبت به اعضای خانواده و دیگران به قضاوت بنشینید و حکم صادر نمایید.

گاهی وقت ها افراد تحت تأثیر القائات رسانه ای بیگانه، هجمه ها و تبلیغات سوء معاندین نظام و شبهاتی که دربارۀ دین در فضای مجازی و سایر وسایل ارتباطی منتشر می شود، قرار می گیرند و یا به خاطر فشارها و مشکلات اقتصادی و کمبودها، تبعیض ها و ناعدالتی ها، نگرش های سیاسی، سوءرفتار برخی مسئولان و چهره ها و... از دین زده می شوند و افکاری در ذهن شان پدید می آید و سخنانی بر زبان جاری می کنند که در حقیقت هیچ کدام واقعی نیست.

اگر پای درد و دل این گونه افراد بنشینید متوجه خواهید شد که آنها در باطن واقعاً علاقه مند به اسلام هستند و خودشان را مسلمان می دانند، اما گاهی دیواری کوتاه تر از اسلام پیدا نمی کنند و این گونه تنش های درونی خویش را آرام می کنند.

این مسئله موجب خروج از اسلام و کفر و ارتداد نمی گردد. اگر قرار باشد با شنیدن هر گونه سخن مخالفی حکم به خروج از اسلام و کفر و ارتداد کنیم، لاجرم سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و فقط خودمان را محدود و معدود ساخته ایم.

چگونگی حل مشکل!
از آنجا که شما در سن ازدواج قرار دارید و مقداری هم به تأخیر افتاده است؛ بهتر است برای ازدواج اقدام کنید. ازدواج می تواند نیازهای غریزی شما را ارضا کند و مانع آلودگی شما به گناهان شود؛ همچنین با ازدواج زمینه جدایی شما از خانواده تان فراهم می شود و شما می توانید زندگی خویش را مستقلاً و بدون تکیه بر خانواده تان اداره کنید. ضمن اینکه با ازدواج نیازهای عاطفی و غریزی شما به شیوۀ مطلوب ارضا خواهد شد و انگیزه ای برای روی آوردن به راه های انحرافی و آلودگی به گناهان جنسی نخواهید داشت.

مطمئناً با موقعیتی که شما از لحاظ تحصیلی دارید، می توانید شغل مناسب خودتان متناسب با علاقه و رشتۀ تحصیلی تان که در آن تخصص گرفته اید، پیدا کنید و درآمد حلال کسب کنید.
با خانواده تان نیز می توانید براساس ضوابط شرعی، اخلاقی و عرفی معاشرت نیکو و پسندیده داشته باشید و در ارشاد و هدایت آنان بکوشید.

البته باید توجه داشت، جدا شدن از خانواده الزاماً به معنای قطع رابطه به طور کامل با آنان و مهاجرت به دوردست ها نیست. شما می توانید در عین حالی که روابط صمیمانه و دوستانه ای با خانواده تان دارید و در ارشاد و هدایت آنان تلاش می کنید، ازدواج کنید و زمینه برای کاهش ارتباطات و حفظ آرامش زندگی تان را بدون کمترین حاشیه ای فراهم آورید.

معرفی منابع برای مطالعۀ بیشتر:

 

  1. راپوپورت، جودیت، وسواس: تجربه و درمان وسواس فکری – عملی، ترجمۀ آذر سیدسلیمانی، تهران: آسیا، 1387.
  2. استکتی، گیل و تریزا پیگت، اختلال وسواس: جدیدترین راهبردهای ارزیابی و درمانی، ترجمۀ حبیب الله قاسم زاده، تهران: ارجمند، 1391.
  3. عابدی، محمدرضا، راهنمای آموزشی و عملی درمان: وسواس، تهران: فرهنگ پژوهان دانش، 1387.
  4. وایلد، استوارت، راندن افکار مزاحم، ترجمۀ میترا کیوان مهر، تهران: علم، 1386.
  5. جاوید، مرتضی، افکار مزاحم را به مراحم تبدیل کنید، تهران: فریور، 1392.



پی نوشت ها:




  1. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعة، قم‏: مؤسسۀ آل البیت علیهم السلام، 1409ق، ج7، ص168.
  2. همان، ج8، ص228.
  3. http://www.askdin.com/showthread.php?t=64477&p=1013446&viewfull=1#post10...