آیا حضرت علی (ع)؛"عمرو بن عبدود" را فریب داد؟

پرسش:
آیا حضرت علی (ع) در جنگ خندق، عمرو بن عبدود را فریب داد؟ آیا این مطلب در منابع تاریخی آمده است؟

 


پاسخ:
در باب موضوع حیله زدن امام علی(علیه السلام) به "عمرو بن عبدود" در ماجرای جنگ خندق، با مراجعه به منابع دست اول، استفاده می شود که چنین موضوعی اتفاق نیفتاده است:

اگر تاریخ طبری را ببینید در آن حرفی از مکر و حیله جنگی نیست.
« ... و على بن ابى طالب (علیهما السلام) به او گفت: ای "عمرو" تو با خدا پيمان كرده ‏اى كه هر كس از قرشيان دو چيز از تو بخواهد يكى را بپذيرى؟» "عمرو گفت": «آرى، چنين پيمان كرده ‏ام.»

على بن ابى طالب (علیهما السلام) گفت: «من ترا به سوى خدا و پيمبر و مسلمانى مى‏ خوانم.» "عمرو" گفت: «حاجت به اين كار ندارم»
حضرت على (علیه السلام) فرمود: «پس تو را به جنگ مى ‏خوانم»
"عمرو" گفت: «برادرزاده! براى چه؟ من دوست ندارم ترا بكشم»
حضرت على (علیه السلام) گفت: «ولى بخدا من دوست دارم ترا بكشم»
"عمرو بن عبدود" به هيجان آمد و از اسب به زير آمد و آنرا پى كرد، يا اسب را براند، و سوى على (علیه السلام) آمد و با هم درآويختند و جولان دادند و حضرت على (علیه السلام) او را بكشت و سوارانش هزيمت شدند و گريزان از خندق گذشتند و بجز "عمرو" دو تن ديگر كشته شدند: "منبه بن عثمان" كه تير خورد و در "مكه" جان داد و "نوفل بن عبد الله بن مغيره" كه هنگام عبور در خندق افتاد و او را سنگباران كردند» (1)

بنابراین طبق نقل "طبری" امام ،عمرو بن عبدود را فریب نداد.
اکنون منابع روایی را بررسی می­کنیم

در یکی از منابع روایی، عبارتی وجود دارد که در دیگر منابع نیست، و آن عبارت؛ «نیرنگ زدن امام علی(علیه السلام) به "عمرو بن عبدود" در میدان نبرد» می‌باشد. گزارش چنین است:

« ... آن‌گاه [کارزار را] شروع کرد و با شمشیر بر سرِ على(علیه السلام) زد. امیرمؤمنان، خود را در پناه سپرش گرفت؛ اما [شمشیر] سپر را بُرید و بر سرش نشست.
على(علیه السلام) به او فرمود: «اى "عمرو"! آیا همین که من با تو کارزار می‌کنم و تو جنگاور عرب هستى، تو را بس نیست براى مبارزه با من، از یاور کمک گرفتى؟»
"عمرو" به پشت سرش نگاه کرد. امیرمؤمنان به سرعت ضربه‌اى بر دو ساقش فرود آورد و هر دو را قطع کرد. گَرد و غبارى از میان آنان بلند شد.

منافقان گفتند: على بن ابی‌طالب ( علیهما السلام) کشته شد.
سپس گَرد و غبار خوابید و نگاه کردند. در این هنگام، امیر مؤمنان را بر روى سینه "عمرو" دیدند که ریش او را گرفته و می‌خواهد سر او را از تن جدا کند. سپس سرش را بُرید و آن ‌را گرفت و به سوى پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد، در حالى‌که بر اثر ضربتِ "عمرو"، خون از سرش جارى بود و از شمشیرش خون می‌چکید، و

چنین رجز می‌خواند:
«من، على و پسر عبدالمطّلبم‏،( علیهما السلام)
مرگ براى جوانمرد، از فرار بهتر است»
آن‌گاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: «اى على (علیه السلام) بر او نیرنگ کردى؟»
گفت: بلى اى پیامبر خدا ( صلی الله علیه و اله) جنگ، نیرنگ است.

این گزارش را "علی بن ابراهیم قمی" در تفسیر خود بیان کرده است (2)

البته ناگفته نماند که طبق برخی از نقلها برخی به همراه "عمرو" آمده بودند از جمله پسر او، لذا حضرت علی (علیه السلام) که به او فرمود چرا با خود یاور آوردی، خواست حواس او را پرت کند و به او ضربه بزند پس طبق این قول خدعه ای در کار نبوده است. (3)

نکته قابل تامل این است که خدعه و فریب در جنگ اشکالی ندارد حتی در سیره پیامبر (صلی الله علیه و اله) و حضرت علی (علیه السلام)
منابع حدیثی و روایی خدعه و فریب در جنگ را اجازه می­دهند. همچین سیره نبوی و علوی در جنگها حاکی از جواز این دروغ است.

حضرت علی (علیه السلام) فرمود: از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در جنگ خندق شنیدم که فرمود: «الْحَرْبُ خُدْعَةٌ» (4) یعنی جنگ فریب است.
و نیز فرمود: «تُکَلِّمُوا بِما ارَدْتُمْ» (5) یعنی آنچه را که می‌خواهید درباره نابودی دشمن (با گفتن دروغ) به زبان بیاورید، آزاد هستید.

پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود:
«ثَلاثٌ یَحْسِنْ فیهِّنَ الْکِذْب: الْمَکیدَةُ فِی‌الْحَرْبِ وَعَدْتُکَ زُوْجَتُکَ وَالْاصْلاحِ بَیْنَ النَّاسِ»(6)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «خداوند کسى که در جنگ به حریف خود نیرنگ بزند و به او دروغ بگوید، بازخواست نمی‌کند» (7)

پی نوشت :
1. تاريخ‏ الطبري، تحقيق، محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، ط الثانية، 1387ق،ج ‏2،ص،574
2. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب،‏ دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق، قم، ج، ‏2، ص، 184 – 185
3. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بی‌تا، ج ‏2، ص 225
4. حر عاملی، وسائل الشیعه، موسسه اهل البیت لاحیاء التراث، 1409ق، قم، ج 15 ص 133
5. همان
6.صدوق، الخصال، جامعه مدرسین، 1362ش، قم، ج 1 ص 87
7. کلینی، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، تهران، ج 2 ص342.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64437&p=1011810&viewfull=1#post10...