اتوبانی به نام مقتول و خیابانی به نام قاتل

پرسش:
در تهران خیابانی بنام شیخ فضل الله نوری و خیابانی بنام ستارخان وجود دارد،در حالی که به گفته مورخان صاحب نامی همچون احمد کسروی،شیخ فضل الله از مخالفان جدی مشروطیت و ستارخان از موافقان جدی مشروطیت بودند،تا جایی که ستارخان از عاملان اصلی اعدام شیخ فضل الله نوری می باشد.حال چگونه در تهران یک اتوبان بنام قاتل نامگذاری شده است و یک خیابان بنام مقتول؟

 


پاسخ:
در پاسخ به این سوال بلکه به عبارت درست "شبهه" چند مطلب را باید مد نظر قرار داد تا دروغ و جعلی و بی پایه بودن تمام ارکان این شبهه که بیانگر نهایت بیسوادی طراح شبهه از تاریخ ایران یا بیانگر نهایت کینه توزی و خباثت طراحان آن می باشد،برای خوانندگان این مطلب روشن گردد:
1. طراح سوال شخصیتی همچون احمد کسروی را از مورخین صاحب نام ،اسم برده و تحقیقات خودش را هم مستند به چنین شخصیتی کرده است،مشخص است که نتیجه این تحقیق و مطالعه چه می باشد.
کسروی کسی است که در مخالفتش با دین و مذهب و انحرافات عقیدتی او جای هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد.احمد کسروی، تمام مذاهب کشور ایران را مورد هجوم قرار داد و هرگز به مذهب اهل ‌سنت گرایش پیدا نکرد، اگر چه وی بیشترین حمله را به مذهب شیعه - که اکثریت مردم ایران پیرو آن بودند - انجام داد، ولی مخالفت خود را با ادیان الهی هرگز پنهان نکرده و در کتب خود بارها به این موضوع صریحاً اعتراف می‌کند که قصد وی نابودی تمام مذاهب از جمله مذهب اهل سنت می‌باشد. وی این‌کار را برای کشور ضروری می‌دانست و این‌را از آرزوهای همیشگی خود می‌داند.(1)


او برای بنا نهادن دینی جدید سعی کرد که از هر دینی، قسمتی از آن‌را گرفته و به نظر خود دین جدیدی که تابع مقتضیات زمان باشد بنا گذارد. او عقیده دارد که دین، تابع مقتضیات زمان است و در مراحل مختلف بشر، ضرورت پیدایش دینی نو با سلاح عقلی و اخلاقی نو اجتناب ناپذیر است.(2)
احمد کسروی با عقاید ادیان الهی نیز به شدّت مخالفت می‌کند و معاد، وحی و معجزه را زیر سؤال می‌برد. برای نمونه؛ او معاد را این‌گونه زیر سؤال می‌برد: «...کسی که مرده، تن او لاشه‌ای بیش نمی‌باشد که بیش از چند روز از هم خواهند پاشید ... حال اگر به‌جای دفن، او را بسوزانند، سوزانیده‌اند. از دید دین باکی نمی‌باشد...». (3)
احمد کسروی در کتاب شیعی‌گری از همان ابتدا روشن می‌کند که قصد دارد با حمله به معتقدات شیعه، خصوصاً به ائمه اطهار(علیهم السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، به دو هدف مهم خود برسد: اولاً: با تخریب شیعه و عقائد آنها برای خود نام و رسمی دست و پا کند. ثانیاً: با اختلاف بین شیعه و سنی به تخریب اصل اسلام بپردازد.(4)
امام خمینی که خود زمانه کسروی را درک کرده است، در مورد وی می‌گوید:
«... یک دفعه آدم می‌بیند که کسروی آمد و کتابسوزی [کرد]. مفاتیح ‌الجنان هم جزو کتاب‌هایی بود که سوزاند. کتاب‌های عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسنده زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز بسیاری از شرقی‌ها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمه‌ای یاد می‌گیرند، ادعایشان خیلی بالا می‌شود. کسروی آخری ادعای پیغمبری می‌کرد. نمی‌توانست به آن بالا برسد، آن‌جا را می‌آورد پایین».(5)

بنابراین استناد دادن تحقیقات به نویسنده ای که دشمنی علنی و آشکار با دین اسلام و مذهب تشیع داشته و منابع دینی و مذهبی را به آتش می کشد،نه تنها باعث ارزش دادن به تحقیق نمی شود،ولی نتیجه تحقیقات را در نهایت بی ارزشی و غیرمعتبر بودن قرار می دهد.چرا که یقیناً چنین شخصیتی،هنگام نقل حوادث تاریخی،بگونه ای مطالب را گزینش و نقل می کند که هیچ نکته مثبتی به نفع عالمان شیعی باقی نماند و مطالب بگونه ای بیان شود که کاملا بر علیه دین و دینداران و عالمان دینی باشد.

بنابراین اولین اشکال بر این سوال،این است که منبع قابل استفاده یعنی کتابهای احمدکسروی،ارزش علمی نداشته و نمی تواند بعنوان منبع قابل اعتماد مورد استناد و ارجاع قرار بگیرد.

2. بزرگترین اشتباه نویسنده و طراح شبهه این است که بدون ارائه هیچ مستنداتی با قاطعیت شیخ فضل الله نوری را مخالف مشروطه معرفی کرده و حتی مدعی شده است در این مطلب جای شک و تردید وجود ندارد.
اگر نویسنده واقعاً در مقام تحقیق علمی منصفانه بود،لازم بود ابتدا به نقش شیخ فضل الله نوری در مشروطه و سپس علت مخالفت آن عالم مجاهد با مشروطه و حوادث بعدی اشاره کند.اینکه نویسنده بدون هیچ اشاره ای به دیگر مسائل،با قاطعیت شیخ را مخالف جدی و قطعی مشروطه معرفی می کند،دلیلی روشن بر این است که متن از همان ابتدا با هدف شبهه پراکنی و معرفی چهره ای منفی از یکی از عالمان مبارز و مجاهد مذهب شیعه ،نوشته شده است و چنین هدفی با توجه به مستند کردن مطالب به شخصیت ضد دین و ضد شیعه ای همچون کسروی دور از انتظار نیست.
هیچ انسان منصف و دارای وجدان بیداری که اهل تحقیق و مطالعه تاریخ باشد نمی توان این واقعیت را انکار کند که شیخ فضل الله نوری یکی از مدافعان و پیشگامان سرسخت مشروطیت در ایران بود. لیکن با توجه به انحراف نهضت مشروطیت توسط روسیه و انگلستان و ورود عوامل بیگانگان به عرصه فرماندهی جنبش مشروطیت . شیخ فضل الله نوری در تداوم مشروطه خواهی خود پرچم مشروطه ی مشروعه را برافراشت و به مخالفت با مشروطیت منحرف و مشروطه خواهان قلابی پرداخت و در راه هدف خود که همانا استقرار مشروطه ی واقعی و به قول خودش مشروطه ی مشروعه بود، جان باخت و بر سر دار رفت.

3. اما مطلب اساسی و اصولی که ساختگی و دروغ بودن ادعای طراح سوال و شبهه را مثل روز روشن می کند این است که نویسنده متن شبهه مدعی شده است،به دستور مستقیم ستارخان و باقرخان،شیخ فضل الله نوری دستگیر و محاکمه و بعد اعدام شده است.برای این ادعا هم مانند دیگر ادعاهای کذب مطرح شده در متن،هیچ سند و مدرکی ارائه نشده است.حال آنکه حداقل انتظاری می رود،ارائه مستندات قابل مراجعه برای ادعاهای مطرح شده می باشد.
حال آنکه با مراجعه به منابع متعدد در جریان صدور حکم بازداشت و بعد در جریان محاکمه شیخ فضل الله نوری،به دو نکته قابل توجه می رسیم که نهایت کینه توزی و دشمنی طراح سوال در حق عالمان و مبارزان انقلابی ایران اسلامی را نشان می دهد.

اما آن دو نکته و دلیل:
الف:. شهادت شیخ فضل الله نوری در تاریخ 13 رجب سال 1327 ه ق بوده است، در حالی که ورود مجاهدین یعنی ستارخان و دیگر نیروهای حامی مشروطه به تهران در روز هشتم ربیع‌الاول 1328ق بود.
جناب نویسنده باید بفرمایند،چگونه ستارخانی که چند ماه بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری وارد تهران شده است،در دستگیری و اعدام ظالمانه شیخ فضل الله نوری دخالت داشته است؟؟؟!!!

ب. ماجرای دستگیری و دادگاهی و اعدام شیخ فضل الله نوری اینگونه بود که در غیاب محمد علی شاه و مجلس شورای ملی، کشور را «هیات مدیره انقلابیون» اداره می کرد. این «هیات مدیره» 12 عضو داشت از این قرار:

«محمد ولی خان سپهدار اعظم، حاج علی قلی خان سردار اسعد، مرتضی قلی خان صنیع الدوله، سید حسن تقی زاده، میرزا حسن خان وثوق الدوله، ابراهیم حکیم الملک، صادق مستشارالدوله، عبدالحسین سردار محیی، میرزا سلیمان خان میکده ، سید نصرالله تقوی ، حسن قلی خان نواب و میرزا محمد علی خان تربیت».
حکم اعدام را چنان که گفته شد اعضای هیات مدیره ( اداره کنندگان کشور در غیاب شاه مخلوع و مجلسِ به توپ بسته شده) مستقیما صادر نکردند. بلکه 10 قاضی منصوب هیات مدیره در دادگاه عالی انقلابی بالاتفاق شیخ فضل الله را محکوم کردند:
شیخ ابراهیم زنجانی، میرزا محمد(مدیر رونامه حیات)، جعفر قلی خان بختیاری (سردار بهادر)، حاجی سید محمد امام جمعه (معروف به امام زاده)، نصر الله خان خلعت بری (‌اعتلاء الملک)، جعفر قلی خان (از ساکنان استانبول)، عبد الحسین خان شیبانی (وحید الملک)،عبدالحمید خان (‌یمین نظام) ، میرزا علی محمد خان مجاهد و احمد علی خان مجاهد.


حال سوال ما از نویسنده و طراح شبهه این است که بر اساس کدام مستندات به دروغ ادعا کرده است که جناب ستارخان در اعدام شیخ فضل الله نوری نقش داشته است؟؟حال آنکه جناب ستارخان نه در هیئت مدیره انقلابیون حضور داشته که حکم بازداشت شیخ را صادر کرده بودند نه در بین اعضاء دادگاهی که حکم اعدام شیخ را صادر کرده است،حضور داشته است!!!!!!! بلکه ایشان آن زمان در آذربایجان در حال مقاومت در مقابل نفوذ نیروهای روس به تبریز بود.
افرادی که شیخ فضل الله را دستگیر کردند از عناصر روسی بودند و مدت یکی - دو روز او را در زندان نگهداری کردند. سرکرده گروه نظامیان که فرمان دستگیری را داد « یپرم خان ارمنی» بود و عنصر ضعیف النفس و فریب خورده ای، همچون «شیخ ابراهیم زنجانی» که به نوعی به دستگاههای جاسوسی انگلیس وصل بود، شیخ فضل الله را محاکمه کرد.

دستگیری شیخ فضل الله نوری روز یازدهم رجب سال 1327 ه ق،رخ داد.برای اجرای حکم دستگیری شیخ ،قریب هفتاد - هشتاد نفر از مجاهدان مسلح ارمنی به فرماندهی یوسف خان ارمنی به خانه مجتهد بزرگوار شیخ فضل اله نوری یورش بردند و آن شخصیت بزرگوار را بازداشت کردند.(6)

بنابراین:
این متن چند ضعف اساسی و اصولی دارد که هیچ شک و تردیدی در خباثت و شیطنت نویسنده متن و حامیان او باقی نمی گذارد،بخصوص که در ماجرای دستگیری و شهادت شیخ فضل الله نوری ،ستارخان نه در تهران بوده نه در جمع کسانی که حکم دستگیری و بعد حکم اعدام شیخ شهید را صادر کرده بودند.بنابراین نام این دو اتوبان بنام دو شهید راه استقلال و عزت ایران اسلامی عزیزمان می باشد.


 


پی نوشتها:
1. ر.ک: کسروی، احمد، پرسش و پاسخ، ص 10 – 19، چاپ سوم.
2. اصیل، حجت الله، سیری در اندیشه سیاسی کسروی، ص 49، تهران، امیر کبیر، چاپ اول.
3. کسروی، احمد، شیعی‌گری، ص 28، انتشارات فروغ.
4. شیعی‌گری، مقدمه کتاب.
5. امام خمینی، صحیفه امام(مجموعه آثار امام خمینی)، ج 13، ص 32، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378ش.
6.شیخ فضل الله نوری و مشروطیت،مهدی انصاری،انتشارات امیر کبیر،تهران،1376ش، ص354 357.