وضعیت شخصی که دارای چنین تفکری باشد از نظر دینی چگونه است؟

پرسش:
دین چیزی مانند عبد و بنده می­خواهد اماکسی که اندیشه دارد و برخی چیزها را نمی تواند قبول کند، نمیتواند عبد یا بنده باشد. آیا چنین رویکردی از نظر اسلام قابل قبول هست که من معتقد باشم برخی آیات درست هستند و برخی خیر؟ چنین کسی مسلمان محسوب می شود؟
هر دینی در خصوص شبهاتی که متوجه آن است، می گوید عقل قادر به تشخیص نیست! مسیحیت در مورد تثلیث، خاخام ها در مورد مسائل دیگر، و مسلمانان هم در مسائلی چون برده داری، عقد دختران خردسال، یا دیه و مهریه و مانند آن. بنابراین چه ایرادی میتونه داشته باشه که من مسلمان باشم، ولی چیزهایی رو که نمیفهمم رو قبول نکنم؟

 

 


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: اعتقاد یا عدم اعتقاد
نظر ما در مورد یک دین از دو حال خارج نیست: یک دین یا از جانب خداوند آمده که در این صورت جایی برای انتخاب و گزینش ما نیست، یا از جانب خداوند نیامده که در این صورت اصلا دین الهی نیست! بنابراین گزینش تعالیم یک دین در حقیقت به معنای نفی یک دین است! یعنی ما آن دین را از جانب خدا نمیدانیم.
نگاه گزینشی به تعالیم دین یعنی من به خودم ایمان آورده ام، نه آن دین! مثل این است که من سراغ پزشک بروم و دستورات او را خودم بسنجم و هر کدام را صلاح دیدم عمل کنم، خب این یعنی من هستم که دارم تصمیم می گیرم، نه پزشک! هر چه که او بگوید حجیت ندارد، تأیید و تشخیص من است که حجیت دارد.

تحریف دین هم در جای خود به صورت تفصیلی ابطال شده است، علاوه بر آن که اگر تحریف شدن دینی اثبات شود، یا حتی احتمال آن برود، اصل دین زیر سوال می رود و نگاه گزینشی به آن معنا ندارد.

بنابراین در هر صورت نگاه گزینشی به دین صحیح نیست و خداوند هرگز چنین رویکردی را در مورد دین خودش نمیپذیرد، همانطور که تصریح فرموده است:
«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»؛ آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كافر مى ‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مى ‏شوند. و خداوند از آنچه انجام مى‏ دهيد غافل نيست‏.(1)

نکته دوم: تفکیک اصول اعتقادی از فروع
تشخیص حقانیت یک دین و انتخاب آن وظیفه عقل است، بنابراین هرگز از سوی هیچ دینی پذیرفتنی نیست که بگوید اصول دین من برای عقل قابل فهم نیست! اما پس از تشخیص حقانیت اصول مانعی ندارد که حکمت برخی فروع برای عقل روشن نباشد. مثل اینکه عقل باید پزشک بودن یک نفر برای او اثبات شود، وقتی اثبات شد دیگر اگر حکمت داروها را هم نفهمید مهم نیست، چون پذیرفته که این آقا پزشک است.

بنابراین برای مقایسه بین ادیان باید به اصول آنها نگاه کرد، نه فروع آنها! اشکال امثال مسیحیت و یهود در اصول آنهاست، لذا اصلا نوبت به مقایسه فروع آنها نمی رسد؛ مثل این است که ما بخواهیم نسخه های دو پزشک را با هم مقایسه کنیم در حالی که اصل پزشک بودن یک طرف هنوز اثبات نشده است!

اشکال تثلیثی که به مسیحیت وارد است به اصول آن وارد است، اشکالاتی که به لحاظ سندی و محتوایی به متون دینی یهود و مسیحیت وارد است به اصول آنها خدشه وارد می سازد، اصول یک دین را که نمی شود گفت عقل نمی فهمد! اصول بنیادین هر دینی باید قابل فهم، و کاملا عقل پذیر باشد.

بله در فروع باید تسلیم باشیم، چرا که این نشان دهنده ی صداقت ما در پذیرش اصول است. اما فارغ از آنچه به زبان می آوریم، گاهی در مقام عمل ما خداوند و دین را به اندازه یک پزشک متخصص غربی قبول نداریم! مثلا اگر برترین متخصص پوست و موی جهان بگوید در حمام اول سر و گردن را بشویید، بعد سمت راست، و بعد سمت چپ! عموم کسانی که گرایش های تجربی دارند کاملا اعتماد کرده، و عمل می کنند، اما اگر دین این حرف را بزند به دنبال حکمت آن می گردند تا اگر منطقی بود عمل کنند! پس جایگاه اعتماد کجاست؟! پس پذیرش آن اصول کجا رفت؟!

نکته سوم: تفکیک بین عقل ستیز و عقل گریز
عمده منشأ بروز چنین شبهاتی خلط بین گزاره های عقل گریز و عقل ستیز است، دین اسلام گزاره عقل ستیزی ندارد که با عقل در تعارض مسلّم و قطعی باشد؛ آنچه گاهی در مقام تعارض با عقل گمان میشود عقل گریز است، نه عقل ستیز.

روشن است که عقل در خصوص بسیاری از موارد نمی تواند با قاطعیت تصمیم بگیرد، آنچه که موجب میشود ما گمان کنیم که فلان حکم دین مخالف عقل است این است که گاهی احساسات، عوامل پیش فرض گرفته شده ی بشری، یا عوامل مشابه دیگری مانند آن چاشنی عقل میشود و ما گمان می کنیم این حکم عقل است، در حالی که اگر کسی با دقت عقلی محض نگاه کند می بیند این احکام عقل ستیز نیستند.

عقل ستیز حکمی است که عقل با قاطعیت حکم می کند که هرگز حتی در 2هزار سال آینده هم توجیهی برای این حکم پیدا نخواهد شد، اما در جایی که چنین حکمی از سوی عقل وجود ندارد و عقل این احتمال را می دهد که توجیهی وجود داشته باشد و او از آن مطلع نباشد، یا در قرن های آینده توجیه مناسب و حکمت منطقی برای فلان حکم کشف شود، در این صورت چنین حکمی عقل گریز است، نه عقل ستیز.

خلاصه بین عقل ستیز و عقل گریز مرز باریک و ظریفی وجود دارد که عدم توجه به آن موجب اشتباه در نتیجه گیری و محاسبات میشود.
مسائلی چون برده داری، ازدواج خردسالان، و ارث و مهریه و مانند آن هرگز مسائل عقل ستیزی نیستند، بلکه برخی چون نظام برده داری اسلام از سوی مستشرقینی چون گوستاولوبون مورد تمجید قرار گرفته اند.
اما بحث در خصوص هر کدام مفصل است که باید در جای خود پی گرفته شود.(2)

نکته چهارم: تفکیک بین دین و متدینین
نکته دیگر اینکه ما در مقام قضاوت باید به خود دین نگاه کنیم، نه رفتار متدینین؛ چرا که رفتار متدینین ممکن است طبق دین نباشد؛ به عنوان مثال پزشکی که سیگار می کشد نباید سبب بی اعتماد ما به علم پزشکی شود، بلکه می فهمیم که این پزشک برخلاف توصیه های پزشکی رفتار می کند.
بنابراین مهریه های سنگین، و زندانی شدن مردهایی که زیر بار این مهریه ها رفتند نباید موجب خدشه به اصل حکم شود، این حکم ضرورت یک هدیه برای همسر است، اسلام به صورت متعدد از مهریه های سنگین منع نموده است و تصریح کرده مهریه بالا موجب خوشبختی نمی شود.

اما اینکه بگوییم اسلام می بایست حتما راهکاری اتخاذ می کرد که از این قوانین سوء استفاده نشود، همانطور که دستگاه عابربانک اگر پول را که می دهد برندارید، وقتی پس می گیرد دوباره می شمارد تا از آن سوء استفاده نشود؛ چنین تشبیهی ناشی از خلط بین قوانین اجتماعی و رفتار یک ربات است! هیچ قانون اجتماعی نمیتوانید پیدا کنید که از آن نشود سوء استفاده کرد؛ گمان می کنید در همین غرب از قوانین سوء استفاده نمیشود؟ به عنوان مثال اشخاصی وجود دارند که در کشورهای توسعه یافته برای جذب دانشجو، از روی ساختمان­هایی که هنوز تکمیل نشده ­اند ویزا گرفته اند برای دعوت دانشجو به آن کشور!
بالاخره هر قانون وبی اگر بد عمل شود می تواند آسیب زا باشد، اما این عیب از آن قانون نیست، بلکه باید رفتار ها را مدیریت کرده و فرهنگ سازی کرد.

نکته پنجم: تحقیق در خصوص حکمت ها
تحقیق در مورد حکمت دستورات و تعالیم دین نه تنها عیبی ندارد، بلکه نیکوست، اما نباید مانع عمل به آن حکم شود، اینکه من حکمت فلان دستور را نمی فهمم خب خوب است که دنبال کنم، ولو آنکه ده ها سال این تحقیق طول بکشد من را از اسلام خارج نمی کند، منتهی نباید به بهانه تحقیق عمل به آن را کنار بگذارم.


پی نوشت ها:
1. بقره:85/2.
2. در این موضوعات می توانید به این تاپیک ها مراجعه بفرمایید:
در مورد برده داری:
http://www.askdin.com/showthread.php...l=1#post975136
http://www.askdin.com/showthread.php...162#post979162
در مورد ازدواج با خردسالان:
http://www.askdin.com/showthread.php...l=1#post986702