عزاداری در اهل سنت چگونه است؟

سؤال: عزاداری در اهل سنت چگونه است؟ به عبارت دیگر عزاداری مشروع در نزد آنها دارای چه احکامی است.
آیا از دیدگاه آنها عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) مجاز است یا خیر؟

 


جواب:
اصل مشروعیت عزاداری در فقه اهل سنت ثابت است؛ منتهی چنین امری تنها به معنای مشروعیت گریه و ندبه مرضی پس از وفات میت تا مدت سه روز است. (1) هر چند در این میان برخی از حنابله تسلیت گفتن پس از سه روز را نیز جایز دانسته اند.(2)
«عبدالرحمن جزیری» در بیان فتوای مذاهب فقهی اهل سنت می نویسد: «از دید مالکیه و حنفیه گریه ی با صدا و فریاد زدن حرام است؛ اما از نظر شافعیه و حنابله مباح است؛ اما ریختن اشک بدون صدا به اتفاق علما مباح است».(3)

«تقی الدین سُبكى» از فقهای بزرگ شافعی مذهب در این رابطه می نویسد: «اگر گريه براى دلسوختن بر ميت و ترس از عذاب خداوند باشد كراهت ندارد؛ اما اگر براى جزع و تسليم نشدن در برابر قضاى الهى باشد مكروه و يا حرام است. اين حكم در صورتى است كه گريه با صدا باشد اما بدون صدا هيچ اشكالى بر آن مترتب نیست». از روايات چنين به دست مى آيد كه گريه پيش از مرگ جايز است؛ چنان كه پس از مرگ نيز مى باشد زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزد قبر يكى از دخترانشان گريه كردند و همچنين در زيارت قبر مادر بزرگوارشان آمنه همراه اصحاب گريستند.(4)

حکم برگزاری سالگرد وفات برای شخص متوفی از دیدگاه اهل سنت:
از دیدگاه بسیاری از اهل سنت برگزاری مراسم سالگرد وفات از آنجا که سابقه ای در شریعت نداشته جایز نبوده؛ لذا از دیدگاه آنان برگزاری مراسم سالگرد وفات برای شخص متوفی جایز نبوده و چنین امری نیز در سیره ی عملی آنان مشاهده نمی گردد.

بر این اساس در عملکرد آنان مراسم بزرگداشت و اقامه ی عزا در سالگرد وفات اولیای دین و در رأس آنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز مشاهده نمی شود؛ اما با این حال اقامه ی عزا برای امام حسین(علیه السلام) در عملکرد گروه کثیری از محبین امام حسین (علیه السلام) از عالمان اهل سنت در طول تاریخ مشاهده می شود که ریشه ی چنین امری به عدم بدعت دانستن عزاداری از دیدگاه آنان و همچنین به متفاوت بودن داستان اقامه ی عزا بر امام حسین (علیه السلام) باز می گردد.

آنچه در این میان به عنوان مهمترین دلیل مخالفین اقامه ی عزا برای اولیای دین بیان شده، عدم سابقه ی چنین امری در عمل و دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله) و عملکرد صحابه و تابعین است که نتیجه ی چنین امری بدعت دانستن اقامه ی عزا خواهد بود؛ اما آیا براستی عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) بر اساس مبانی اهل سنت بدعت است و یا اینکه بر خلاف چنین برداشتی اقامه ی عزا بر آن حضرت سنت خواهد بود.

پاسخ به این سؤال مبتنی بر شناخت سیره ی پیامبر (صلی الله علیه وآله) و عمل مسلمانان در چگونگی عزاداری در صدر اسلام است که ما به مواردی اشاره می نمائیم:

الف) گریه ی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر مزار مادر پس از سالها:
«مسلم بن حجاج» در صحیح خود روایت نموده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) قبر مادرش «آمنه» (رضی الله عنها) را زیارت نمود و به هنگام زیارت گریه نمود به گونه ای که اطرافیان خود را به گریه انداخت.(5)
نکته ی قابل توجه در روایت نقل شده از سوی اهل سنت آن است که در این روایت آمده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: از خدای متعال درخواست طلب مغفرت برای مادرم را نمودم ولی به من اجازه داده نشد؛‌ و از خدای متعال درخواست زیارت قبر مادرم را نمودم که به من اجازه داده شد. بر اساس این نقل قطعی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) پس از مدتی طولانی از وفات مادر خود بر سر مزار ایشان حاضر شده و به گونه ای بر مادر خود گریسته که اطرافیانش نیز شده و به گریه افتادند و این در حالی است که بر اساس نقل اهل سنت مادر آن حضرت مشرک بوده است؟! بر فرض پذیرش چنین سخنی گریه ی بر اموات مسلمان به طریق اولی جایز خواهد بود.

ب) عزاداری بر حضرت حمزه(رضی الله عنه) و سیره ی مردم مدینه تا قرن پنجم:
به نقل «ابن هشام» پس از بازگشت از جنگ احد، پيامبرخدا(صلى الله عليه و آله) از كنار خانه‏ هاى قبيله ی «بنى عبد الأشهل» و «بنى ظفر» عبور ‏كرد، در این هنگام آنحضرت صداى بانوان اين دو قبيله را، كه بر شهداى خود مى‏ گريستند، شنيدند و با حالت رقّت گريستند و فرمودند: «لكِنْ حَمْزَةَ لا بَواكِىَ لَهُ»؛ «ولى حمزه گريه كننده‏اى ندارد». چون اين سخن پيامبر(صلی الله علیه وآله) به گوش «سعدبن معاذ» و «اسَيد ابن حُضَير» رسید آنان به بانوان اين دو قبيله دستور دادند، لباس عزا به تن كرده و در كنار بيت پيامبرخدا بر عموى آن بزرگوار گريه و عزادارى نمايند؛ «أَمَرا نِسائَهُم أَنْ يَتَحزَّمن ثُمّ يذْهَبنّ‏ فيبكينّ عَلى‏ عَمّ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه و آله».(6)

«واقدى» متوفاى 207هـ، پس ازنقل مطلب بالا، مى ‏نويسد: «بر اساس همان مراسم، رسم زنان مدينه تا امروز چنين است كه اگر يكى از عزيزانشان از دنيا برود، اول بر حمزه گريه و عزادارى مى‏ كنند سپس بر عزيز از دست رفته خود می گریند: «فَهُنَّ إِلَى الْيَومِ إِذا ماتَ الْمَيِّت مِنَ اْلأنْصار بَدَأ النّساء فَبَكَينَ عَلى‏ حَمزة ثُمَّ بَكَينَ عَلى‏ مَيِّتِهِنَّ»؛(7)

همچنین «حاکم نیشابوری» (متوفای 405هـ)، بعد از نقل روایت می نویسد: «...إِنَّ نِسَاءَ الْمَدِينَةِ لَا يَنْدُبْنَ مَوْتَاهُنَّ حَتَّى يَنْدُبْنَ حَمْزَةَ، وَإِلَى يَوْمِنَا هَذَا»؛(8) همانا زنان مدینه بر مرده ی خویش ندبه نمی کنند، تا آنکه بر حمزه ندبه نمایند و این امر تا زمان ما اینگونه است.

ج) گریه ی پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امام علی(علیه السلام) بر مصیبت امام حسین (علیه السلام) قبل از شهادت آنحضرت:
در روایات متعددی سخن از گریه کردن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و امام علی (علیه السلام) سالها قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام)‌است که چنین امری خود به تنهایی بر خاص بودن مصیبت امام حسین (عیله السلام) دلالت دارد.

به عنوان نمونه «احمد بن حنبل» به طریق خود از «عبدالله بن نجی» از پدرش روایت می کند که: «به هنگام رفتن به صفّين در ركاب علي (عليه السلام) بودم، هنگامی که به نقطه‏ای که به محازات «نينوا» بود مشاهده کردم که آنحضرت با صدای بلند صدا زدند: اي أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و اين جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسيدم: اين سخن از كجا است؟ فرمود: روزي بر پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) وارد شدم، ديدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا كسی شما را ناراحت ساخته كه گريه می كنيد؟ فرمودند: لحظاتی پیش جبرئيل به نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسين در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آيا ميل داری مقداری از تربتش را ببوئی و ببينی؟ گفتم: بلی. جبرئیل (علیه السلام) دستش را دراز كرد، و مشتی از خاك سرزمينی كه حسين در آن به شهادت می‌‏رسد را به من داد، در این هنگام نتوانستم تحمّل كنم و جلوی اشك خود را بگيرم».(9)

با توجه به مطالب فوق می گوئیم: اصل گریه ی بر میت که ناشی از صفت رحمت است؛ ما دامی که منجر به نارضایتی نسبت به قضا و قدر الهی نبوده و موجبات آسیب روحی فرد را به همراه نداشته باشد بدون اشکال بوده و دلیلی بر نهی از آن نیست. چه زمانی که میت تازه از دنیا رفته باشد و یا اینکه زمان قابل توجهی از آن گذشته باشد.

بی شک اگر چنین امری برای اولیای الهی و در رأس آنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و بخصوص سید شهیدان (سلام الله علیه) صورت پذیرد، بر اساس مبانی مورد پذیرش اهل سنت امری مطلوب و در راستای احیای شعائر الهی خواهد بود؛ آنچنان که گروهی از اهل سنت تا بحال بر امام حسین (علیه السلام) همچون شیعه عزاداری نموده اند؛ زیرا چنین امری بیانگر اظهار محبت به آن ذوات مقدس بوده که محبت به آنها اصلی از اصول دینی مسلمانان بشمار می رود؛ لذا چگونه می توان مصیبت وارده بر امام حسین (علیه السلام) را در روز عاشورا تصور نمود و با این حال محزون و گریان نبود.

فتوای منبع العلوم کوه ون
در کتاب: «فتاوای منبع العلوم کوه ون» تألیف: «مولانا محمد عمر سربازی» استفتائی ذکر شده که قابل توجه و تأمل است. «استفتاء(275): اگر شخصی جلسه ای به مناسبت وفات یا ولادت و یا سیرت پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) یا یکی از صحابه ی پیامبر گرفت و برای رونق بخشیدن آن جلسه از جاها و شهرهای مختلف مردم را دعوت کرد و اطلاعیه منتشر کرد، آیا برگزاری این جلسه چطور است؟ و اگر شخص برگزار کننده جلسه، به نفع شخصیت خودش این عمل را انجام داد چه حکمی دارد؟ و همچنین شرکت کنندگان چه حکمی را شامل اند؟

الجواب بسم ملهم الصواب: جلسه های مذکوره در سؤال (وسیرت و حالات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) و سایر تعلیمات اسلامی را به سمع مسلمین رسانیدن، فریضه ای مهم اسلامی) و فی نفسه جایز و خوب و مندوب اند؛ اما به شرط اینکه در آنها آمیزش امور نامشروعه نباشد و کاملا موافق با سنت و روش صحابه و سلف صالحین باشد. (چون برای هر کار و عبادت در شرع مقدس قواعد و محدوده ای مقررشده است که تجاوز از آن نه تنها پاداش ندارد؛ بلکه موجب گناه خواهند شد). در این مورد به چند نکته و شرایط اشاره می شود:
1. در آن جلسات مضامین اشتباه و موضوع بیان کرده نشود واگرنه واعظ و سامعین همه گناهکارند. 2. اهتمام آن را به درجه ی ضروریات دین نکنند و در آنها تشریفات مثل فرش کردن قالی، نهادن کرسی، پاشیدن گلاب، تقسیم شیرینی و سایر اسراف کاری ها انجام نگیرد. 3. تعیین و تقیید ماه و روز را ضروری ندانند که غیر مقید را مقیّد کردن و غیر ضروری را ضروری دانستن بدعت است. ... والله اعلم و علمه اتم- محمد عمر (غفر له) 8صفر 1410ه ق».(10)
چنانکه در پاسخ این سوال ذکر شده نفس برگزاری جلسات ذکر و یاد بزرگان فی نفسه امری مطلوب و مندوب است منتهی با حفظ این شروط. همچنین بر اساس این فتوا برگزاری جلسات یاد و عزای امام حسین (علیه السلام) نیز برای برادران اهل سنت امری مستحب خواهد بود و از آنجا که شهادت امام (علیه السلام) در روز عاشورا بوده قید سوم بی اعتبار خواهد بود.

نکته:
یکی از جلسات مهمی که در سالهای اخیر در بلوچستان در سطح وسیع برگزار شده و قید سوم نیز در آن رعایت نشده است؛ برگزاری جلسه ختم صحیح بخاری است. در این جلسه که با حضور دهها هزار نفر در زاهدان برگزار می گردد، حاضرین صحیح بخاری را از ابتدا تا انتها قرائت نموده که چنین امری سابقه ای در عملکرد اهل سنت نداشته؛ لذا بر اساس میزان آنها چنین امری داخل در عنوان بدعت خواهد بود. و اگر انها چنین جلسه ای را بدعت نمی دانند به طریق اولی ذکر و یاد امام حسین (علیه السلام) بدعت نخواهد بود.

 


پی نوشت:
1. غیر از همسر که مدت آن چهار ماه و ده روز است.
2. الموسوعة الفقهية الكويتية، ج12، ص288، وزارة الأوقاف والشئون الإسلامية – الكويت. : «جُمْهُورُ الْفُقَهَاءِ: عَلَى أَنَّ مُدَّةَ التَّعْزِيَةِ ثَلاَثَةُ أَيَّامٍ. وَاسْتَدَلُّوا لِذَلِكَ بِإِذْنِ الشَّارِعِ فِي الإحْدَادِ فِي الثَّلاَثِ فَقَطْ، بِقَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لاَ يَحِل لاِمْرَأَةٍ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ أَنْ تَحُدَّ عَلَى مَيِّتٍ فَوْقَ ثَلاَثٍ، إِلاَّ عَلَى زَوْجٍ: أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا وَتُكْرَهُ بَعْدَهَا؛ لأِنَّ الْمَقْصُودَ مِنْهَا سُكُونُ قَلْبِ الْمُصَابِ، وَالْغَالِبُ سُكُونُهُ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ، فَلاَيُجَدَّدُ لَهُ الْحُزْنُ بِالتَّعْزِيَةِ، إِلاَّ إِذَا كَانَ أَحَدُهُمَا( الْمُعَزَّى أَوِ الْمُعَزِّي ) غَائِبًا، فَلَمْ يَحْضُرْ إِلاَّ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ، فَإِنَّهُ يُعَزِّيهِ بَعْدَ الثَّلاَثَةِ. وَحَكَى إِمَامُ الْحَرَمَيْنِ وَجْهًا وَهُوَ قَوْل بَعْضِ الْحَنَابِلَةِ: أَنَّهُ لاَ أَمَدَ لِلتَّعْزِيَةِ، بَل تَبْقَى بَعْدَ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ؛ لأِنَّ الْغَرَضَ الدُّعَاءُ، وَالْحَمْل عَلَى الصَّبْرِ، وَالنَّهْيُ عَنِ الْجَزَعِ، وَذَلِكَ يَحْصُل عَلَى طُول الزَّمَانِ». از دیدگاه ما مدت سه روز قید وجوبی نبوده؛ لذا پس از این مدت نیز تعزیت خانواده میّت فی نفسه اشکالی نخواهد داشت.

3. عبد الرحمن بن محمد عوض الجزيري، دار الكتب العلمية، بيروت - لبنان، الفقه على المذاهب الأربعة، يحرم البكاء على الميت برفع الصوت والصياح، عند المالكية، والحنفية، وقال الشافعية، والحنابلة: إنه مباح، أما هطل الدموع بدون صياح فإنه مباح باتفاق».

4. قسطلاني، احمد بن محمد، إرشاد الساري لشرح صحيح البخاري،ج2،‌ص414، المطبعة الكبرى الأميرية، مصر، الطبعة السابعة، 1323ق: «قال السبكي وينبغي أن يقال: إن كان البكاء لرقة على الميت، وما يخشى عليه من عذاب الله وأهوال يوم القيامة، فلا يكره، ولا يكون خلاف الأولى، وإن كان للجزع وعدم التسليم للقضاء، فيكره أو يحرم. وهذا كله في البكاء بصوت، أما مجرد دمع العين العاري عن القول والفعل الممنوعين، فلا منع منه. كما قال عليه الصلاة والسلام: (ولا نقول إلا ما يرضي ربنا، وإنا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون)».
5. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد، ج2، ص671، ح: 976، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق. : «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ قَالَ: زَارَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَبْرَ أُمِّهِ. فَبَكَى وَ أَبْكَى مَنْ حَوْلَهُ. فَقَالَ «اسْتَأْذَنْتُ رَبِّي فِي أَنْ أَسْتَغْفِرَ لَهَا فَلَمْ يُؤْذَنْ لِي. وَ اسْتَأْذَنْتُهُ فِي أَنْ أَزُورَ قَبْرَهَا فَأُذِنَ لِي.فَزُورُوا الْقُبُورَ. فَإِنَّهَا تُذَكِّرُ الْمَوْتَ».
6. سيره ابن هشام، ج 3، صص 42- 43؛ ابن‏كثير، ج 4، ص 47؛ تاريخ الخميس، ج 1، ص 444؛ طبرى، ج 3، ص 392.
7. الطبقات الكبرى، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري، ج2، ص44، دار صادر – بيروت.
8. المستدرك على الصحيحين،‌أبو عبد الله الحاكم محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نُعيم بن الحكم الضبي الطهماني النيسابوري المعروف بابن البيع (المتوفى: 405هـ)،ج1، ص537،دار الكتب العلمية – بيروت.
9. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، 50جلد، مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1416 ه.ق. :« حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ، حَدَّثَنَا شُرَحْبِيلُ بْنُ مُدْرِكٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ‏ نُجَيٍّ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّهُ سَارَ مَعَ عَلِيٍّ، وَكَانَ صَاحِبَ مِطْهَرَتِهِ، فَلَمَّا حَاذَى نِينَوَى وَهُوَ مُنْطَلِقٌ إِلَى صِفِّينَ، فَنَادَى عَلِيٌّ: اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، اصْبِرْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، بِشَطِّ الْفُرَاتِ قُلْتُ: وَمَاذَا قَالَ؟، دَخَلْتُ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ وَعَيْنَاهُ تَفِيضَانِ، قُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، أَغْضَبَكَ أَحَدٌ، مَا شَأْنُ عَيْنَيْكَ تَفِيضَانِ؟ قَالَ:" بَلْ قَامَ مِنْ عِنْدِي جِبْرِيلُ قَبْلُ، فَحَدَّثَنِي أَنَّ الْحُسَيْنَ يُقْتَلُ بِشَطِّ الْفُرَاتِ" قَالَ: فَقَالَ:" هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ أُشِمَّكَ مِنْ تُرْبَتِهِ؟" قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. فَمَدَّ يَدَهُ، فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَأَعْطَانِيهَا، فَلَمْ أَمْلِكْ عَيْنَيَّ أَنْ فَاضَتَا».
10. علامه محقق حضرت مولانا محمد عمر سربازی،‌فتاوای منبع العلوم کوه ون، ج1، ص253ف ناشر: مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون، چاپ اول، بهار 1385.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63644&p=1005335&viewfull=1#post10...