آیا می توان گفت: تعدد زوجات مورد رضای خداوند نبوده ؟

پرسش:
به نظر من در قرآن آیه ای پیدا نمی کنید که درباره ازدواج موقت چیزی گفته باشد، اگرچه آیه 24 سوره نساء را به این موضوع ربط داده اند اما حقیقتاً چنین مفهومی از آن برداشت نمی شود. ازدواج موقت در واقع از ناحیه احادیث و روایات به آیه 24 تحمیل شده است.
هم چنین اگرچه آیه 4 سوره نساء تعدد زوجات را برای مردان روا داشته ولی آن را مشروط به رعایت عدالت کرده و چون در آیه 129 رعایت عدالت در میان همسران را غیر ممکن و من
تفی دانسته، در نتیجه تعدد زوجات مورد رضای خداوند نبوده و بهتر است مومنین به یک همسر اکتفا نمایند.
 


پاسخ:
ازدواج موقت در قرآن
«وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‏ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَة وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ»؛ اما زنان ديگر غير از اينها (كه گفته شد)، براى شما حلال است كه با اموال خود، آنان را اختيار كنيد؛ در حالى كه پاكدامن باشيد و از زنا، خوددارى نماييد. و زنانى را كه متعه [ازدواج موقت‏] مى ‏كنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد. و گناهى بر شما نيست در آنچه بعد از تعيين مهر، با يكديگر توافق كرده ‏ايد.(1)
نکات تفسیری
ـ آيه شريفه در مدينه نازل شده و ازدواج موقت، در آن برهه از زمان در بين مسلمانان معمول بوده است.
ـ شکی در اصل وجود چنين ازدواجی در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیست ـ اعم از این که اسلام آن را تشریع کرده و یا از قبل از اسلام بوده و امضایی باشد.
ـ ازدواج موقت و متعه، در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به همین نام شناخته می شده و معروف بوده؛ لذا آيات قرآن بر همین معناى معهود حمل مى ‏شده‏، نه بر معنای لغوی.
ـ مفسران [اعم از شیعه و سنی] این آیه را بر ازدواج موقت دانسته اند و همين معنا از قدماى مفسرين يعنى مفسرين از صحابه و تابعين نيز استفاده‏ مى ‏شود، و مذهب ائمه اهل بيت (عليهم السلام) هم در مساله متعه، همين است.(2)
بیان تفسیری
اگر بخواهد «استمتعتم» به معنای نکاح دائم باشد، نادرست و باطل است، زیرا:
در نكاح دائم، اجرتى در كار نيست، و آن چه داده مى ‏شود مهريه و صداق است؛ در حالی که در آیه به صراحت فرموده: «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن‏»
هم چنین در این جا استمتاع، شرطِ دادن اجرت قرار گرفته، در حالى كه در عقد دائم، استمتاع شرط نيست، وقتى مردى زنى دائمى را براى خود عقد مى ‏كند به محض تمام شدن عقد، مهريه او به ذمه‏ اش مى ‏آيد.(3)
پس این ازدواج با ازدواج دائم تفاوت دارد و این همان ازدواج موقت و مدت دار است.

ممکن است گفته شود، پس چرا در آیه بعد «فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»(4) که در باره ازدواج دائم است نیز از اجرت سخن گفته است.
در جواب باید گفت تعبیر دو آیه با هم فرق دارد:
«فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَ فَريضَةً»؛ پس مَهرشان را، در حالى كه واجب شده، به آنان بدهيد.(5)
«وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَ بِالْمَعْرُوف»؛ و مَهرشان را به طور پسنديده (طبق عرف، به خود) ايشان بدهيد.(6)
در اولی تعیین مهریه، به عنوان فریضه و واجب آمده، که همان ازدواج موقت است؛ در دومی مهریه متعارف آمده است، که در ازدواج دائم، چنین است.
اصلا یکی از فرق های ازدواج دائم و موقت، همین است که مهریه در ازدواج دائم اگر تعیین نشود، مهریه متعارف در نظر گرفته می شود، ولی در عقد موقت، چون تعیین مهریه واجب است، اگر مهریه معین نشود، عقد باطل است.

ممکن است گفته شود مهریه همان فریضه است و فریضه نیز مهریه؛ هم چنین در قرآن فریضه مفهوم مطلقی دارد، گاهی به مهریه، گاهی به نکاح و عقد، گاهی نیز وصیت می شود فریضه. در جواب باید گفت بله، درست است که «فریضه» به معنای مهریه هم می آید ولی معنایش این نیست که هر کجا بیاید، حتما معنای مهریه را می دهد.
فریضه در اصل و لغت به معنای بريدن چيزى سخت و اثر گذاشتن در آن‏، محکم، قطع، معلوم، معین، واجب و... است(7)؛ به مهریه هم اگر فریضه گفته می شود به خاطر همان معین بودن است.(8)
در آیه (نساء/3) «اجور»، به معنای مهریه آمده است؛ دیگر معنا ندارد «فریضه» هم تکرار معنای خود مهریه باشد یعنی دو بار مهریه را به کار برده باشد. لذا «فریضه» قیدی برای مهریه (اجور) است، مهریه ای واجب و معین، که مختص ازدواج موقت است.

دو نکته:
1. شیعه و سنی در اصل وجود متعه در صدر اسلام و زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) اتفاق نظر دارند. تفاوت شیعه و سنی در این است که اهل سنت مدعی هستند این حکم پس از مدتی و توسط خلیفه دوم تعطیل و حرام اعلام شده ولی شیعه معتقد است حکمش باقی است.
2. علاوه بر آیات و روایات، وجود ازدواج موقت در صدر اسلام و در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از مسلمات تاریخی است؛ لذا اصل وجود آن، جای انکار ندارد.
به بیان دیگر؛ قطعا چنین موضوعی(ازدواج موقت) در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) واقع می شده و خود آن حضرت و نیز صحابه، عمل می کرده اند. اگر خلاف قرآن و دستور الهی بوده، قطعا نباید آن ها مرتکب می شده اند. پس قطعا خلاف قرآن نبوده است که انجام می داده اند.
نتیجه:
ازدواج موقت، حلال و مورد تأیید قرآن است.

اما تعدد زوجات برای مردان
«وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا»؛ و اگر مى ترسيد كه (بهنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشم‏ پوشى كنيد و) با زنان پاک (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر؛ و اگر مى ‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يک همسر بگيريد و يا از زنانى كه مالک آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مى ‏كند.(9)

«وَ لَنْ تَسْتَطيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَميلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ»؛ شما هرگز نمى ‏توانيد (از نظر محبّت قلبى) در ميان زنان، عدالت برقرار كنيد، هر چند كوشش نماييد! ولى تمايل خود را بكلّى متوجّه يک طرف نسازيد كه ديگرى را بصورت زنى كه شوهرش را از دست داده درآوريد.(10)
بیان تفسیری
در آیه اول:
اصل تعدد زوجات، جایز و حلال دانسته شده است.
در صورت ترس از رعایت عدالت، یک همسر بگیرید یا از کنیزهایتان استفاده کنید.
نمی فرماید در صورت ترس از رعایت عدالت، تعدد زوجات حرام است، بلکه می فرماید، یک همسر، بهتر است.
در آیه دوم:
این آیه نمی فرماید: چون نمی توانید عدالت را رعایت کنید، پس تعدد زوجات نکنید؛
بلکه می فرماید: حالا که نمی توانید عدالت را رعایت کنید، لااقل همه توجه و تمام میلتان به یکی نباشد، تا مبادا همسر دیگرتان مثل زن بدون شوهر باشد.
بنابر این: این دو آیه علاوه بر تشریع تعدد زوجات برای مردان، به لزوم رعایت عدالت بین همسران سفارش کرده که مبادا همه توجهتان به یکی باشد و دیگری را از حقش محروم کنید.
نکته:
1. تعدد زوجات و چند همسری، علاوه بر مستندات قرآنی و روایی، از مسلمات تاریخی زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است؛ لذا مشروع بوده و هست.
2. تعدد زوجات و چند همسری، از ابداعات و اختراعات اسلام نبوده و قبل از اسلام رواج داشته است؛ اسلام آمد و آن را قانونمند و محدود به چهار همسر کرد و برای رعایت حق همسران، قوانینی را تشریع فرمود.

ممکن است گفته شود نظر خداوند این است که نباید مومنین یک همسر بیشتر انتخاب کنند، حال اگر گوش ندادند و عیالوار شدند، لااقل یکی را مورد توجه قرار نداده و دیگری را رها کنند. این که معنایش اجازه داشتن برای تعدد زوجات نیست.
در جواب باید گفت این گونه نیست؛ ابتدا خداوند متعال در آیه 3 سوره نساء، حکم به جواز تعدد زوجات را صادر فرموده است؛ پس اصل آن جایز و حلال است. در همین حد، برای رد ادعای شما کافی است. لذا نمی توانید بگویید تعدد زوجات از نظر قرآن حرام و ممنوع است.
اما حالا که جایز است، آیا برای همه جایز است؟ می فرماید اگر از رعایت عدالت می ترسید، تک همسری بهتر است. لذا اولا همه را نمی گوید (چون شرطی و اگری است)، ثانیا حکم جواز قبلی را بر نمی دارد بلکه می فرماید بهتر است.
در آیه 129 سوره نساء نیز جمله «فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ...» (چنان نباشد كه يكى از زن ها بطور كلى مورد اعراض شما واقع گشته...)، می رساند که مراد از «لَنْ تَسْتَطيعُوا»(هرگز نمی توانید)، رعایت عدالت حقیقی و واقعی است یعنی عدالتی که در آن حتی محبت قلبی نیز به طور کاملا یکسان و یک اندازه باشد. چنین عدالتی را مردان نمی توانند اجرا کنند؛ لذا خداوند می فرماید، عدالت حقیقی را نمی توانید اجرا کنید، ولی عدالت تقریبی و دوری از افراط و تفریط را رعایت کنید و در هیچ یک از همسران، ظلم نکنید.

اگر گفته شود خداوند تعدد زوجات را مشروط به رعایت عدالت کرده و تأکید کرده رعایت چنین عدالتی نیز امکان پذیر نیست، پس یعنی چند همسری ممنوع است.
در جواب باید گفت، خیر چنین نیست؛ از امام صادق (علیه السلام) روایت داریم که رعایت عدالت در آیه 3 سوره نساء، عدالت در نفقه (و رعايت حقوق همسرى و طرز رفتار و كردار)، و رعایت عدالت در آیه 129 که نشدنی و محال شمرده شده است، عدالت در محبت و تمایلات قلبی است.(11)
بنابر این، عدالت حقیقی محقق نمی شود و محال است، ولی مراتب پایین تر آن (عدالت تقریبی) محقق می شود؛ لذا تعدد زوجات جایز است و مرد باید در حق همسرانش، عدالت را رعایت کرده و افراط و تفریط نکند تا در حق همسران ظلم نشود.

چند نکته:
1. معنا ندارد ابتدا بفرماید تعدد زوجات جایز است و مرد می تواند دو تا و سه تا و چهار تا همسر بگیرد و بعد بفرماید چون نمی توانید عدالت را رعایت کنید، پس یکی واجب است و بقیه حرام است. اگر چنین بود، تعیین تعداد، چه معنا دارد؟ اگر قرار است بیش از یک همسر حرام باشد، پس تعیین سقف چهار تا، برای چیست؟ تعیین سقف در جایی است که اجازه انجامش داده شده، و الا وقتی اجازه انجام نیست و فقط یکی صحیح است، دیگر تعیین سقف (تا چهار تا) معنا ندارد.
2. این تعبیر (اگر نمی توانید عدالت را رعایت کنید، پس یک زن بگیرید)، برای بیان ممنوعیت و حرمت تعدد زوجات و نیز برای وجوب تک همسری، کافی نیست؛ آن هم ازدواج و نکاح که بسیار مهم و حایز اهمیت است. یعنی اگر بیش از یکی حرام بود، آن هم نکاح که موضوع بسیار مهمی است، باید خداوند به صورت بسیار تاکیدی، حرمتش را بیان می فرمود؛ نه این که اول تا چهارتا را اجازه بدهد سپس بفرماید ای کسانی که رعایت نمی کنید و به حرام ازدواج می کنید، لااقل ظلم نکنید.
3. اگر قرار است تعدد زوجات از نظر قرآن، ممنوع و حرام باشد پس باید چنین ازدواجی باطل هم باشد، یعنی کسی که تخلف کرده و تعدد زوجات انجام داده باید بیش از یکی، بقیه ازدواج های او باطل باشد. یعنی نمی شود تعدد زوجات حرام باشد و خداوند بر آن صحه بگذراد و بفرماید حالا که این حرام را انجام می دهید، لااقل «فلا تمیلوا...» لااقل مراتب پایین تر عدالت را رعایت کنید.
اگر حرام است، این بیان معنا ندارد. این بیان اهمیت رعایت عدالت را می رساند، نه حرمت تعدد زوجات را.
4. ممنوعیت رعایت نکردن عدالت، ملازم با حرمت تعدد زوجات نیست. می تواند تعدد زوجات حلال باشد ولی رعایت نکردن عدالت، حرام و ممنوع باشد. این کاملا منطقی و معقول است.

اگر کسی جمله «فَلا تَمِيلُوا» را تشبیه کند به آیه «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ» و بگوید شرابخواری حرام است ولی اگر کسی مراعات نکرد، لااقل به نماز نرود، در تعدد زوجات نیز همین طور است و تعدد زوجات حرام است ولی اگر کسی مراعات نکرد، خداوند می فرماید «فَلا تَمِيلُوا» یعنی لااقل همه توجهش به یکی نباشد.
در جواب باید گفت این تشبیه درست نیست، زیرا در «لا تقربوا الصلاة» نهی از نماز در حال مستی است یعنی در حال مستی نماز نخوانید؛ ولی در «فَلا تَمِيلُوا» که نهی از ازدواج نیست، بلکه نهی از بی عدالتی تقریبی و نهی از افراط و تفریط است؛ پس اصل ازدواج، صحیح و مشروع است ولی از افراط و تفریط، نهی فرموده، بر خلاف نماز در حال مستی که از اصل نماز در حال مستی، نهی شده است.
افزون بر این که در آیه نماز، خداوند می فرماید «لاتقربوا»، این انشاء است و حرمت را می رساند؛ لذا دال بر حرمت است؛ ولی در آیه تعدد زوجات می فرماید «لن تستطیعوا...»، این إخبار است نه انشاء. مقام انشاء، مقام تشریع و جعل حکم شرعی است؛ مقام إخبار، مقام خبر دادن است.
مطلب دیگر؛ موضوع خوردن شراب با موضوع نکاح و ازدواج فرق می کند، لذا این مقایسه صحیح نیست.
انسان یک موقع می تواند شراب بخورد و یک موقع نخورد لذا یک موقع مرتکب گناه می شود و موقعی دیگر نمی شود؛ ولی نکاح یک چیز مستمر و همیشگی است یعنی کسی که ازدواج کرده، عقد ازدواجش در هر لحظه جاری و باقی است؛ آن هم موضوع نکاح و عِرض و... که بسیار مهم است.
لذا اگر تعدد زوجات ممنوع و حرام باشد، لحظه به لحظه در حال انجام حرام است؛ پس باید بیانی روشن و آشکار بیاید و آن را منع کند؛ و چنین بیانی نیامده بلکه تاییدی بر ادامه آن آمده و خداوند می فرماید «فلا تمیلوا ...»
بنابر این نمی توان این آیه را با آیه صلاة مقایسه کرد و حکم حرمت برای تعدد زوجات ثابت کرد. مگر می شود چیزی حرام باشد و خداوند توصیه به آن بکند و یا با آن کنار بیاید؟!

ممکن است کسی ادعا کند آیه تعدد زوجات مانند آیه ای است که حرمت ازدواج با زن پدر(12) یا حرمت ازدواج با دو خواهر(13) را بیان می کند یعنی اگر کسی قبل از نزول آیه چنین کرده می تواند همان ازدواج را ادامه دهد و خداوند نسبت به او غفور و رحیم است.
در جواب باید گفت، خیر؛ این ادعا و مقایسه نادرست است، زیرا در ازدواج همزمان با دو خواهر، باید پس از نزول آیه، یکی از خواهران را طلاق بدهد و نمی تواند این حرام الهی (ازدواج همزمان با دو خواهر) را ادامه بدهد زیرا حرام و نافرمانی است.
لذا رحمانیت خداوند برای گذشته است که نمی دانسته است، نه این که پس از آیه تحریم نیز ازدواج با دو خواهر ـ چون قبلا ازدواج کرده ـ باز هم مجاز باشد آن ازدواج را ادامه دهد و بگوید خداوند بخشنده است. ادامه آن ازدواج، حرام است.
بعبارتی «إلّا ما قَد سَلَف»؛ یعنی به خاطر آن چه در گذشته انجام شده، عذاب و عقاب نمی شوند؛ نه این که در ادامه دادن آن هم مرتکب گناه نمی شوند؛ لذا اگر با همسر پدر ازدواج کرده و یا دو خواهر را در عقد دارند، نمی توانند این کار را ادامه دهند.
به بیان دیگر؛ این تعبیر می گوید آن ازدواج های قبلی صحیح است و گناهی ندارد لذا فرزندانی که از آن ازدواج ها به دنیا امده اند حلال زاده هستند نه حرام زاده و احکام ارث و... در باره آن ها مانند سایر فرزندان، جاری است.


آیه را بخوانید؛ خداوند در باره حرمت ازدواج با زن پدر، می فرماید: «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبيلا»؛ و نكاح مكنيد زن پدر را (بعد از اين حكم) الّا آنچه از پيش كرده ‏ايد، زيرا اين كارى است زشت و مبغوض (خدا) و بد راه و رسمى است‏.(14)
چگونه ممکن است کاری «فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبيلا» (زنا، متنفر و بد راهه) باشد و باز هم ادامه آن جایز باشد؟! لذا این حرف که چون در آیه دستور به طلاق نداده پس ادامه آن جایز است، نادرست است و به گفتن طلاق نیازی نیست بلکه آشکار و واضح است که چنین ازدواجی نباید ادامه پیدا کند.
توجه داشته باشید که خداوند هیچ گاه به بدی و زشتی توصیه نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»؛ خداوند (هرگز) به كار زشت فرمان نمى ‏دهد! آيا چيزى به خدا نسبت مى ‏دهيد كه نمى ‏دانيد؟!(15)


افزون بر این که روایت داریم که کبیشه (همسر ابوقیس یا ابوقبیس بن اسلت)، بعد از مرگ شوهرش، به ارث به فرزند شوهر رسید و...، آن زن نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) شکایت آورد پیامبر فرمودند فعلا صبر کن اگر دستوری از طرف خداوند آمد خبرت میکنم؛ این آیه نازل شد و پس از آن، آن زن [از ارث برده شدن و ازدواج با فرزند شوهر رها شد و] به نزد اهل و خویشانش بازگشت. در مدینه زن های دیگری هم بودند مانند کبیشه.(16)
علامه طباطبایی(ره) با استناد به همین روایت می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بين زنان و فرزندان شوهر از دنيا رفته آنان، جدايى انداخت، با اين كه پسر متوفى، زن پدر خود را قبل از نزول اين آيه همسر خود كرده بود.(17)

بنابر این: پس از نزول آیه، علاوه بر این که ازدواج با زن پدر و یا دو خواهر، حرام است، اگر کسی قبلا انجام داده، عقاب نمی شود ولی باید جدا شود و ادامه آن ازدواج حرام است. کما این که می بینیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در باره کسانی که چنین کرده بودند، دستور داد تا جدا شوند.

خلاصه:
1. «وَ لَن تَستَطیعُوا أَن تَعدِلُوا...»(18)؛ إخبار(خبر دادن) است به این که هرگز نمی توانید عدالت حقیقی را برقرار کنید؛ سپس در ادامه و با بیان «فَلا تَمیلُوا...» اشاره می فرماید [این معنایش این نیست که پس رعایت عدالت لازم نیست، خیر] باید مراتبی از عدالت را که می توانید رعایت کنید.
2. هیچ کدام از مخاطبان قرآن در صدر اسلام، از این آیات (آیات 3 و 129 سوره نساء)، حرمت و ممنوعیت تعدد زوجات را نفهمیده اند لذا به تعدد زوجات عمل می کرده اند.
3. در صدر اسلام و در زمان و حضور رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و توسط خود آن حضرت و سایر صحابه و اصحاب، تعدد زوجات انجام می شده است. اگر حرام بود، قطعا پیامبر(صلی الله علیه و آله) انجام نمی دادند و دیگران را نیز از حرام الهی، باز می داشتند.
4. طبق تفاسیر روایی و روایات معصومین و سیاق خود آیات، مراد از اجرای عدالت در آیه (نساء: 4/ 3) عدالت در نفقه و رفتار و همسرداری و... است، ولی مراد از عدالت در آیه (نساء: 4/ 129) عدالت در تمایلات قلبی و محبت قلبی است؛ لذا آیات تعارضی ندارند و قید برای دیگری هم نیستند.
5. نظر قرآن بر تک همسری است، از اینرو نمی فرماید اگر علم دارید که نمی توانید عدالت را رعایت کنید، یک همسر انتخاب کنید، بلکه می فرماید ترس هم کافی است و اگر می ترسید و احتمال می دهید که نتوانید عدالت را رعایت کنید، تک همسری انتخاب کنید.

نتیجه:
هم بر اساس آیات، هم استناد به روایات، هم شواهد تاریخی مسلّم و عمل صحابه و...، شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که اصل تعدد زوجات جایز و حلال است؛ لذا ادعایی غیر قرآنی بودن آن، ادعایی باطل و مردود و تحمیل نظر شخصی بر قرآن کریم و نسبت ناروا دادن به خداوند است.

 

 

 

 

 


پی نوشت ها:
1. نساء: 4/ 24.
2. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏4، ص 432 و 433.
3. ر.ک: همان، ص 434.
4. نساء: 4/ 25.
5. نساء: 4/ 24.
6. نساء: 4/ 25.
7. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، محقق: داوودی، انتشارات: دار الشامیه ـ بیروت، ص 630؛ قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 5، ص 161.
8. قاموس قرآن، ج 5، ص 161.
9. نساء: 4/ 3.
10. نساء: 4/ 129.
11. بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، موسسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیه ـ قم، ج 2، ص 183؛ حویزی، تفسير نور الثقلين، مصحح: رسولی، ناشر: اسماعیلیان ـ قم، ج 1، ص 558.
12. نساء: 4/ 22.
13. نساء: 4/ 23.
14. نساء: 4/ 22.
15. اعراف: 7/ 28.
16. قمى، على بن ابراهيم‏، تفسير القمي‏، محقق: موسوى جزايرى، ناشر: دار الكتاب‏- قم‏، ج 1، ص 134؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 459.
17. ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، ص 422.
18. نساء: 4/ 129.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63663&p=1002803&viewfull=1#post10...