چرا پیامبر(ص) اعلان جانشینی امام علی(ع) را به روزهای پایانی زندگیشان محول کرده بود؟

پرسش:
چرا پیامبر(ص) اعلان جانشینی امام علی(ع) را به روزهای پایانی زندگیشان محول کرده بودند تا موفق به انجام آن نشوند؟

پاسخ:
با عرض سلام.
همه می دانیم که پیامبر اکرم (ص) ۲۳ سال دوره تبلیغ و بعثت شان طول کشید. مطالعه تاریخی این دوره زمانی این واقعیت را نشان می دهد که اقدامات پیامبر (ص) درخصوص رهبری امام علی (ع) تنها در جریان غدیر صورت نگرفت، بلكه رسول خدا(ص) در این مدت در مواقع مختلف به جانشینی حضرت علی (ع) پس از خودشان اشاراتی داشتند.در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:

اولین جایی که پیامبر(ص) به جانشینی امام علی(ع) اشاره کرده بودند،در مجلسی بود که هنگام شروع دعوت عمومی و برای دعوت خویشانش به اسلام برگزار کرده بودند.این جلسه به داستان «یوم الدار» معروف بوده و در همان روزهای نخستین آغاز تبلیغ عمومی پیامبر اکرم(ص) بود که مشروح آن در ذیل آمده است:

«در آن هنگام که آیه مبارکه: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ‏»[8] نازل گردید، رسول اکرم(ص) فرزندان عبد المطلب را که جمعاً چهل تن بودند، در خانه ابوطالب جمع کرد. ... پس از صرف غذا، رسول خدا(ص) رو به جمع حاضر نمود و مأموریت خویش را ابلاغ و انذار الهى را آغاز کرد و فرمود: بدانید که خداى متعال، مرا به سوى شما فرزندان عبدالمطلب خصوصاً و به سایر مردم، عموماً مبعوث نموده، ... هم اکنون شما را به‏ دو کلمه‌اى که بر زبان سبک‌بار، امّا در میزان عمل سنگین و پُربار است دعوت می‏کنم، شما به وسیله این دو کلمه، زمام امور عرب و عجم را به دست گرفته و امت‌هاى مختلف در اطاعت و انقیاد شما در خواهند آمد، از آتش دوزخ نجات یافته و به بهشت وارد خواهید شد آن دو کلمه یکى شهادت به وحدانیّت خداى متعال و دیگرى گواهى به رسالت و پیامبرى من است. هر کدام از شما که در این امر خطیر، مرا اجابت نماید و در پیشرفت برنامه ‏هاى آن وزیر و همگام با من باشد؛ او برادر، وصى، وزیر، وارث و جانشین بعد از من خواهد بود، از آن جماعت حتى یک نفر به وى جواب مثبت نداد.

على(ع) فرمود: من که از همه، عمرم کمتر بود، از جاى برخاسته عرض کردم یا رسول اللَّه! افتخار این فرمان را به من واگذار کنید، رسول خدا(ص) فرمود: بنشین، ببینم دیگران چه مى‏گویند؛ براى نوبت دوّم سخن را تکرار نموده، باز هم همگى خاموش بودند و جوابى ندادند، بار دیگر از جاى برخاستم و فرمان وى را اجابت نمودم، باز مرا به نشستن امر نمود براى سوّمین بار سخن را اعاده نمود در این مرحله نیز همگى مُهر خاموشى بر لب زده و جواب ندادند، این بار نیز فقط من از جا برخاستم و آمادگى خود را اعلام کردم، رسول خدا(ص) فرمود: یا على! در جاى خود باش همانا تو وصى، برادر، وزیر، وارث و جانشین منى همین که سخن رسول خدا(ص) به پایان رسید، آن جماعت در حالى که خنده تمسخر آمیزى بر لب داشتند، از جاى برخاسته رو به ابوطالب نموده و گفتند: بر تو گوارا باد که اگر به آیین فرزند برادرت درآیى، فرزندت على بر تو امیر خواهد شد [یعنى سیادت و بزرگى قبیله‏ات از دست تو بیرون مى‏رود و به صورت یک مأمور فرمان‌بردار فرزندت در خواهى آمد]».[9]

این روایت با کمی اختلاف در الفاظ و در حدود همین محتوا در منابع دیگر نیز نقل شده است.[10] برخی از منابع اهل سنت نیز در نقل این داستان کوتاهی کرده و آنجا که به بیان خلافت و وصایت علی(ع) می‌پردازد با عبارت «کذا و کذا» از نقل آن خودداری کرده‌اند. [11] و برخی دیگر نیز روایت را ناقص بیان کرده‌اند.[12]
حدیث منزلت:
دلیل دیگری برای اثبات امات وجانشینی امام علی(ع) حدیث شریف منزلت است که شیعه و سنی به تواتر آن را از پیامبر نقل کرده اند،و حدیث این است که حضرت(ص) فرمود: أنتَ مِنِّی بمنزلَه هارون مِن موسَی إِلَّا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدِی.[13]
چگونگی استدلال: کلمه منزلت خود اسم جنس است و مفید عموم است؛ یعتی جمیع منازلی که هارون نسبت به موسی داشت تو یا علی نسبت به من داری وانگهی به ما بعد هم اضافه شده و به قول اصولیین مفرد مضاف یا اسم جنس مضاف مفید عمومیت است؛ یعنی جمیع منازل و دلیل بر عمومیت هم صحت استثناست که در حدیث آمده: الّا انه لا نبی بعدی؛ یعنی تنها منزلتی را که تو نداری این است که پس از من پیامبری نیست. اینجا چند مورد متصور است:

1.منظور حدیث یک منزلت از منازل هارون نسبت به موسی باشد این باطل است چون که استثنا دلیل برکثرت و عمومیت است و از منزلت واحده استثنا معقول نیست.
2.منظور حدیث چندین منزلت باشد، ولی به صورت مجمل و مبهم که آن بعضی منازل کدام اند بیان نکرده است این هم باطل است، چون با کلام حکیم سازگار نیست که به گوید بعضی منازل ثابت است مگر نبوت و آن بعض را بیان نکند و مبهم بگذارد بلکه خطاب حکیم باید راهگشا باشد.
3.منظور حدیث همة منازل هارون نسبت به موسی باشد و هذا هو الحق و الاستثناء دلیله؛ زیرا استثنا همیشه از عموم و کلیت است مثل این که بگوید صد نفر آمدند مگر دو نفر وقتی این معنا صحیح شد می گوییم: از جمله منازل هارون نسبت به موسی خلافت بود که این منزلت هم برای علی(ع) ثابت است منتهی هارون قبل از موسی مُرد و خلافت بعد از موسی برای او فعلیت نیافت بر خلاف علی(ع) نسبت به رسول اکرم (ص)[14]
آیه ولایت:
دلیل دیگر بر امامت علی(ع)، این آیه است:
« إنَّما وَلیُّکم الله وَ رسوله و الَّذین ءَامَنوا الَّذین یُقیمُونَ الصَّلَوه وُیُؤتُون الزکوه وهم رَاکِعون[15] ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. کلمه «انما» در صدر آیه مفید حصر است و معنایش آن است که منحصراً خدا و رسول خدا و مؤمنینی که دارای صفاتی مذکوره در آیه هستند ولیّ شما هستند و دلیل بر افاده حصراست.

مراد این آیة شریفه، وجود مبارک علی(ع) است، به سه دلیل:

1.بالاجماع و بالاتفاق هر کسی که گفته مراد آیه، بعضی از مؤمنین است، گفته منظور حضرت علی است. پس اگر ما آیه را بر غیر علی(ع) حمل کنیم خرق اجماع کرده ایم و خرق اجماع بالاجماع جایز نیست.

2.علی(ع) هم جزء مؤمنین است. آن گاه از دو حال خارج نیست: یا علی(ع) تمام مقصود از آیه است و یا بعضی از مقصودین به آیه است. احتمال دوم باطل است که علی(ع) بعض المراد باشد ودیگران هم مقصود به آیه باشند؛ زیرا در آیه اوصافی ذکر شده که تعمیم ندارد؛ پس احتمال اول معین می شود که مراد این است که علی(ع) کل المراد به آیه است.
3.شأن نزول آیه دلیل بر این است که مراد علی(ع) است؛ زیرا مفسران اجماع کرده اند بر این که مراد حضرت علی(ع) است که وقتی در حال رکوع انگشتری را به سائل داد این آیه در حق او نازل شد و در این امر میان مفسرین اختلافی نیست[16]

این مسأله بقدری شایع و معروف بوده و هست که حسان بن ثابت (شاعر معروف عصر پیامبر(ص) ) مضمون جریان را در اشعار خود سروده و خطاب به علی(ع) می گوید:
فانت الذی اعطیت اذکنت راکعاً
زکاتاً فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر و لایه
و بیّنها فی محکمات الشرایع
«یا علی تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی جان فدای تو ای بهترین رکوع کنندگان و خداوند بهترین ولایت را دربارة تو نازل کرده و در قرآن بیان نمود». بنابراین: امیرالمؤمنین بودند (ع) ولایت کلیه بر جمیع طبقات مؤمنین دارد و به حکم عقل چنین کسی نمی شود تابع امر ابوبکر و عمر و عثمان باشد بلکه اگر آنها جزء مؤمنین بودند باید تحت امر امیرالمؤمنین(ع) می بودند.





پی نوشتها:
[1] . صحیح بخاری،باب کتابة العلم، ص 25، ح 114.
[2] . صحیح بخاری،باب جوائز الوفد، ص 504، ح 3053.
[3] . صحیح بخاری،باب اخراج اليهود، ص 527، ح 3168.
[4] . صحیح بخاری،باب مرض النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4431.
[5] . صحیح بخاری،باب مرض النبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم و وفاته، ص 754، ح 4432.
[6] . صحیح بخاری،باب قول المريض، قوموا عنّي ص 1004، ح 5669.
[7] . صحیح بخاری،باب کراهة الاختلاف، ص 1266، ح 7366.
[8] شعرا؛ 214: «نزدیک‌ترین خویشاوندانت را [از عذاب الهى‏] بیم ده».
[9]. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: درگاهی، حسین، ص 40 - 42، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1411ق.
[10]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ‏2، ص 124، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 319 – 321، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق.
[11]. ابن کثیر الدمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ‏3، ص 39 - 40، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[12]. مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق: نمیسی، محمد عبد الحمید، ج‏ 5، ص 176 – 177، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق.
[13]. بدایه المعارف الالهیه ج2سید محسن خرازی ص105
[14]. شرح کشف المراد ص352.
[15]. مائده / 55.
[16]. شرح کشف المراد ص349.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=36665&p=513567&viewfull=1#post513567