چگونه می توان بین عقل خودبنیاد با نقل آشتی برقرار کرد؟

پرسش:
حتما دیده اید کسانی را که وقتی می پرسند چرا باید نماز صبح دو رکعت باشد، دنبال جوابی می گردند که از یک گزاره ی بدیهی عقلی شروع شود و به گزاره ی واجب بودن دو رکعت نماز صبح برسد . آیا چنین جوابی وجود دارد؟ قطعا خیر. شاید ضرورت عبادت را بتوان این گونه مشخص کرد اما برای ضرورت واجب بودن دو رکعت نماز صبح با آن کیفیت نیازمند به نقل هستیم. اما چرا زمانی که پای نقل (منظورم از نقل قرآن و حدیث است) به میان می آید کسی نمی پذیرد؟! آیا مردم به این نتیجه رسیده اند که نقل مشکل دارد؟ چگونه می توان بین عقل خودبنیاد با نقل آشتی برقرار کرد؟ آیا باید به انسان گفت که تو نمی فهمی و چون نمی فهمی بایستی متنی از بالا بیاید و ضرورت و صحت متن را این گونه اثبات کنیم؟ آیا انسان امروز خصوصا مردم و جوانان جامعه ی ما این جواب را می پذیرند؟ کلا چه کنیم؟

 


پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. آری، هستند کسانی که معتقدند تنها راه دستیابی به حقایق، عقل است و بس. به همین جهت، نیازی به دین و نبی و امام نیست. اگر قرار باشد به عقیده ای معتقد باشیم و یا به حکمی متعهد گردیم، باید آن عقیده و حکم توسط عقل بشری قابل اثبات یا انکار باشد؛ وگرنه موجه نیست که به آن حکم یا عقیده، معتقد و پایبند شویم. به این رویکرد و دیدگاه، عقلگرایی حداکثری نیز گفته می شود که انتظار حداکثری از عقل دارد.

2. تردیدی نیست که از منظر اسلامی عقلگرایی به معنای اهتمام به عقل در اثبات یا انکار عقاید، امری پسندیده و لازم است. به همین جهت، مکررا به تعقل و تدبر و تفکر سفارش شده ایم و عقل را حجت باطنی در کنار رسالت و حجت ظاهری قرار داده اند: «ياهشام إن لله على الناس حجتين حجة ظاهرة وحجة باطنة ، فأما الظاهرة فالرسول والانبياء. والائمة وأما الباطنة فالعقول» اى هشام! همانا خداوند دو گونه حجت بر انسان‏ها قرار داده است: يكى حجت ظاهر و ديگرى حجت باطن. حجتِ آشكار همان رسول و انبيا و ائمه هستند. حجت نهان، عقول است.(1)

3. اما همین عقل که ما را به حقایق اساسی رهنمون می کند، ما را از محدودیت خودش نیز مطلع می سازد. تردیدی نیست که عقل به خودی خودش محدودیت دارد و نمی تواند درباره تمامی حقایق هستی، اظهار نظر کند. به همین جهت، عقل در حوزه علوم تجربی از داده های حسی و از تجارب و نظریات عالمان مقبول در جامعه علمی استفاده می کند تا بتواند در تبیین حوادث و پیش بینی و کنترل و مهار آنها کامیاب گردد.

4. در حوزه معارف دینی نیز عقل اگرچه تا جایی راهگشا است و می تواند ما را به حقایقی از جمله اعتقاد به خداوند رهنمون سازد اما درباره اصول عقیدتی دیگر همچون جزئیات معاد ساکت است. از این رو، عقل به تنهایی در تمامی موارد، راهگشا نیست. در این صورت، این پرسش مطرح می شود که آیا در کنار عقل و حواس، منبع معرفتی دیگری همچون وحی که مستند به علم الهی است، در دسترس بشر قرار گرفته است یا نه؟

روشن است که اگر کسی معتقد به این باشد که وحی رخ داده است و خداوند با علم بیکرانش با انسان سخن گفته است و او را از حقایقی مطلع ساخته است، نتیجتا به این امر نیز معتقد می شود که در حوزه ای که عقل راهی به آن ندارد، می توان از وحی و متون دینی استفاده کرد. یا حتی در حوزه ای که عقل راهی به آن دارد نیز می توان از نقل و وحی و متون دینی به عنوان منبعی برای الهام بخشیدن و تنظیم ایده ها و هدایت اندیشه در مسیر درست، بهره برد.

مشکل اساسی این جا است که انسانها گاهی نسبت به وقوع وحی و گاهی نسبت به احراز وحی، دچار تردید شده اند: آیا اساسا تکلم خدا با انسان محال است یا ممکن؟ و اگر ممکن است آیا وقوع هم یافته است؟ چگونه تشخیص بدهیم که به فلانی وحی شده است ولی به دیگری وحی نشده است؟ چگونه تشخیص بدهیم که این جمله نقل قول صحیح از کسی است که به او وحی شده است؟ چگونه تشخیص بدهیم که فقیهان فهم درستی از این جملات منقول از نبی داشته اند؟ و ...
این تردیدها علل مختلفی دارد و هر یک از آنها بحث مستقلی را می طلبد که بررسی تفصیلی آنها در این مجال نمی گنجد.(2)

5. بنابراین، بخشی از مقاومت جامعه بشری در برابر وحی ناشی از پرسش ها و تردیدهایی است که نسبت به امکان وحی، احراز وحی، اعتبار وحی، و وجاهت معرفت دینی مرسوم از آن، وجود دارد. اگر روزی موفق شویم که به مخاطب نشان دهیم که عقل از محدودیت برخوردار است و نمی تواند در تمامی حوزه ها ورود کند و اثبات و انکار نماید؛ اما با این حال می تواند نشان بدهد که وحی و کلام خدا با انسان ممکن است و وقوع یافته است و روش معتبری برای احراز و فهمش وجود دارد، در این صورت، مخاطب با ما همراهی می کند و برای دریافت پاسخ به پرسشهای خودش، از متون دینی و وحیانی نیز بهره می گیرد.

البته باید به این نکته نیز توجه کنیم که گاهی مقاومت در برابر وحی، ناشی از تکلیف گریزی و رها شدن از مسئولیت های دینی است. روشن است که اظهار تردید درباره عقاید دینی و دنبال نکردن راه و روش اثبات وحی و کشف معارف دینی، بهترین توجیه برای رفع مسئولیت های دینی است. نمی خواهم ادعا کنم که هر کسی نسبت به وحی و معارف دینی منتقد است و نسبت به قبول آنها مقاومت می کند، حتما تکلیف گریز و بنده شهوات است؛ هرگز. روشن است که بخش زیادی از جامعه بشری چنین نیستند.

6. اما درباره اصطلاح عقل خودبنیاد نیز گفتنی است که عقل خودبنیاد عموما در برابر عقل متکی به وحی به کار می رود. در واقع، در قرون وسطا عقل در سایه وحی مشغول به فعالیت بود و چون بعد از مدتی در حصار معرفت دینی مرسوم قرار گرفت، دانشمندان کوشیدند تا عقل را از این حصار رهایی دهند. در نتیجه، عقل خودبنیاد، بی اعتنا به وحی و منابع معرفتی قدسی، و مستند به فهم عرفی و زمینی خودش، حوادث را تبیین و پیش بینی میکند. بی اعتنایی به وحی بعد از مدتی، علم (به معنای عام جامعه شناسی و روانشناسی و فیزیک و ...) را آنقدر از دین دور نمود که برخی از آن برای تخطئه دین و وحی استفاده کردند.

اما اگر بخواهیم دقیق سخن بگوییم، عقل عقل است؛ نهایتا گاهی فعالیت عقلی به گونه ای است که اعتبار وحی را اثبات می کند و از آن الهام و مصالح می گیرد و به فعالیت خودش ادامه می دهد؛ و گاهی هم به گونه ای است که اعتبار وحی را مسکوت میگذارد و یا آن را مردود می داند و در نتیجه، مستقل از وحی به فعالیت عقلی مشغول می شود و از وحی و دین، هیچ بهره ای نمی برد.

7. کوتاه سخن این که برای قانع کردن مخاطب مفروض در پرسش، کافی نیست او را به محدودیت های عقل و نیاز به منبع معرفتی دیگر توجه دهیم چرا که بسیاری از آنها در پاسخ می گویند، سکوت عقل بهتر است از اعتماد به منابع نامعتبر و غیرقابل اعتماد.

آری، برای قانع کردن مخاطب مفروض لازم است با صبر و حوصله پرسش ها و تردیدهای او نسبت به وحی و معارف وحیانی را رصد کنیم و نسبت به آن قسمتی که ابهام یا اشکال دارد، اقدام کنیم؛ به این امید که به حجیت و اعتبار وحی و آموزه های دینی معتقد گردد و عمیقا ایمان بیابد که وحی کلام خداست و مستند به علم الهی است و برای هدایت انسانها به معارف و مصالح مهم زندگی نازل شده است و اهتمام و اعتماد به آن لازم است تا به زندگی نیک دست یابیم.

پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج78، ص300.
2. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ها: رک:
امینی، سید محمد عارف، معرفت شناسی وحی، انتشارات موسسه امام خمینی(این کتاب مشتمل بر آرای ابن عربی و صدرالمتالهین و ابن سینا و علامه طباطبائی است).
واعظی، احمد، درآمدی بر هرمنوتیک، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی(در این کتاب به انواع هرمنوتیک اشاره می شود و مولفه های مشابه و مختلف آنها مورد نقد و بررسی قرار می گیرد).


http://www.askdin.com/showthread.php?t=63670&p=999012&viewfull=1#post999012