ذهنم پر از سوالاتی در مورد خدا و قرآن شده است

پرسش:
من به تازگی وارد 19 سالگی شده ام، و ذهنم پر از سوالاتی در مورد خدا و قرآن شده است، اینکه چرا زندگی می کنیم؟ آیا بهشت و جهنمی وجود دارد؟ برای جواب سوالاتم به سایت ویکی پدیا مراجعه کردم اما مطالبی در مورد قرآن آورده شده بود که مرا سردرگم کرد و احساس می کنم به شدت از دین دور شدم. احساس میکنم قرآن از جانب خدا نیست و یا وقتی بمیریم میریم هیچ می شویم.
همچنین بدرفتاری مسلمانان بر تردیدم افزوده است، مثلا وقتی نگاه میکنم به اختلاس هایی که امثال خاوری مرتکب شده اند، یا فیلم هایی که پخش شده از زن های با حجاب که به کسانی که بی حجاب هستند فحاشی میکنند.


پاسخ:
من کاملا شما را درک می کنم، شما در آغاز جوانی و از سنین حساسی هستید که انسان با سوال های زیادی روبرو میشود و می خواهد خودش حقیقت را بفهمد، و این اتفاقا خیلی خوب و طبیعی بوده و اصلا جای نگرانی نیست، اما مسئله مهم این است که برای گرفتن پاسخ سوالاتش به کجا مراجعه کند.

حقیقت این است که شما برای جواب سوالهاتون به بد جایی مراجعه کرده اید! ویکی پدیا یک منبع اطلاعات عمومی است که توسط یه عده مقاله نویس نوشته میشود، در بسیاری از مقالات آن سلیقه های شخصی برای انتخاب مطالب به وضوح دیده میشود! به همین خاطر در مسائل دینی هرگز منبع خوب و قابل اعتمادی به شمار نمیرود. بلکه گاهی در لفافه شبهه اندازی می کند. شما برای هر مسئله ای باید به سایت های تخصصی همان عرصه مراجعه کنید.
در هر صورت برای پاسخ باید به چند نکته خیلی خیلی مهم توجه بفرمایید:

نکته اول:
اسیر جوّ حاکم بر فضای مجازی نشوید، تبلیغات سنگین و گسترده ای که امروزه علیه دین شکل گفته دلالت بر حقانیت این تبلیغات نیست، وزیر ارتباطات می گوید: کمتر از 5 درصد از فضای شبکه های مجازی به تبلیغ دین مشغول است...!! این یعنی ما درگیر یک جنگ کاملا نابرابر هستیم، اما نبای نسبت به مسیرمان دلسرد شویم.
امام علی(سلام الله علیه) می فرمایند: «يَا مَعْشَرَ النَّاسِ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه‏»؛ ای جماعت مردم، در مسیر درست و مسیر هدایت از کم بودن نفرات نترسید.(1)

این جریان بی دینی امروز میخواهد دین را فقط از نگاه خداناباورانی چون صادق هدایت و نیچه و راسل و داوکینز و مانند آن به ما معرفی کند، در حالی که حتی در بین خود غربی ها شخصیت های بسیار برجسته تری هستند که سخنان خوبی در مورد دین دارند، اما هرگز آنها را برای مردم ما نقل نمی کنند، نقش مذهب در سلامت روان که ویلیام جیمز پدر روانشناسی مدرن آمریکا به آن اشاره می کند، یا خدمات پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله) به جامعه بشریت که گوستاولوبون و روسو به آن اشاره کرده اند، و...
بنابراین در این جنگ بین دینداران و بی دینان اسیر کمیّت نشوید، چون کمیّت واقعا به سمت یک طرف سنگین تر است، روی کیفیت حرف ها تمرکز کنید.

نکته دوم:
در مورد اینکه برخی از مسلمانان بد رفتار می کنند یا امثال خاوری که پول بیت المال را برداشته و فرار کرده اند اولا: این یک طرفه نیست، مگر کسانی که خدا و قیامت را باور ندارند همگی آدم های خوبی هستند؟ دزدی نمی کنند؟ بد اخلاقی نمی کنند؟

ثانیا این رفتارها اصلا دخالتی در حق و باطل بودن اعتقاد ندارد؛ اگر به یک کسی که خدا را قبول ندارد بگویید منکرین خدا و معاد در فلان منطقه اقدام ضد بشری انجام دادند می گوید خب رفتار آنها بد بوده، چه ربطی به درستی یا نادرستی اعتقادشان دارد؟ و این حرف هم حرف درستی است. درستی یا نادرستی رفتار ربطی به درستی و نادرستی اعتقادات ندارد.
حساب دین از متدینین جداست، تشخیص حقانیت دین از روی رفتار متدینان مسیری خطاست، همانطور که پزشکی که خودش سیگار میکشد یا تغذیه ناسالم دارد هرگز شما را نسبت به علم پزشکی بدبین نمی کند!

ثالثا: مگر من و شما به امثال خاوری ایمان آورده ایم که با لغزش آنها ایمان ما هم بلغزد؟ اصلا خاوری را شما مسلمان حساب می کنید؟ ما به پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امام علی(سلام الله علیه) و امام حسین(سلام الله علیه) است که ایمان می آوریم، امثال خاوری چه نسبتی با اسلام دارند؟
مراقب باشیم به جای پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اختلاس گران ایمان نیاوریم که چنین ایمانی فرو خواهد ریخت، امام صادق(سلام الله علیه) در روایت زیبایی می فرمایند:
«مَنْ دَخَلَ فِي هَذَا الدِّينِ بِالرِّجَالِ أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجَالُ كَمَا أَدْخَلُوهُ فِيهِ وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ»؛ کسی که به خاطر مردم وارد این دین شود، همان مردم او را از دین خارج می سازند، و کسی که به خاطر قرآن و سنت وارد این دین شود حتی اگر کوه ها زایل شوند ایمان او زوال نمی پذیرد.(2)

اسلام برنامه ای برای نزدیک شدن به خداوند است، و هر کسی باید خودش را با این برنامه به خدا نزدیک تر کند، ممکن است شما از من که عمامه به سر دارم به خدا و اسلام نزدیک تر باشید، پس چرا باید ایمانتان را به ایمان من گره بزنید؟
امثال خاوری فقط نماد نفاق هستند، نه نماد اسلام، کسی که ذره ای مسلمان باشد می داند که یک مثقال از پول بیت المال چنان حسابرسی سنگینی دارد که به تمام خوشی های دنیا نمی ارزد!

نکته سوم:
اگرچه انسان نباید در اصول دین تقلید کند اما برای تبیین این اصول و شنیدن استدلال های دینی باید با یک مشاور دینی در ارتباط باشد، همان طور که در هر رشته ای مثل پزشکی و مکانیک و مانند آن نیازمند یک متخصص است تا با او مشورت کند، این که انسان تصمیم بگیرد خودش برای تحقیق به سایت ها و شبکه ها مراجعه کند که برخی از آنها ضد دین هستند چنین تحقیقی نتیجه ای جز گمراهی نخواهد داشت. چون پشت این سایت ها متخصصین ضد دین نشسته اند، و پاسخ متخصصین ضد دین را باید متخصصین دین بدهند، نه عموم مردم!

حضور یک انسان غیر متخصص در برابر مطالب آنها مثل این است که شخصی با اطلاعات دینی پایین، برای مناظره با یک متخصص ضد دین روبرو شود! خب نتیجه چنین مناظره ای از قبل روشن است! بنابراین برای چنین رویارویی یا انسان باید خودش متخصص باشد یا یک متخصص را در کنار خودش داشته باشد.

نکته چهارم:
بر فرض محال حتی اگر خدا و آخرتی در کار نباشد ما ضرر نمی کنیم، چون تمام دستورات دین منطقی و موافق با فطرت بشر است، مگر خوش اخلاق بودن بد است؟ مگر بی بند و باری جنسی نداشتن بد است؟ مگر مهربانی با پدر و مادر بد است؟ مگر پرهیز از خوردن مال مردم بد است؟
از آن طرف از عالمان دین، تا روان شناسان دین مثل ویلیام جیمز، و تا سرسخت ترین منکرین خدا مثل داوکینز همگی قبول دارند که دین موجب آرامش شگفت انگیزی در انسان میشود که هرگز در افراد بی خدا یافت نمیشود؛ مگر این ها آثار کم ارزشی است؟

بنابراین حتی اگر بر فرض محال خدا و آخرتی در کار نباشد کسی که دین را قبول می کند هیچ ضربه ای نمی خورد بلکه بهره ها می برد، اما در مقابل، اگر خدا و آخرت باشد، آیا می توان آسیبی که یک منکر دین و خدا خواهد دید را محاسبه کرد؟ قرآن کریم هم به این مسئله اشاره نموده و خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ في‏ شِقاقٍ بَعيد»؛ (به کافرین) بگو: به من خبر دهيد: اگر [قرآن‏] از سوى خدا باشد و سپس شما به آن كافر شويد، چه كسى گمراه‏تر از آن خواهد بود كه در مخالفتى دور [از منطق و صواب‏] قرار دارد؟(3)

امام صادق(سلام الله علیه) نیز در استدلال مشابهی به ابن ابی العوجاء فرمودند:
«إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا تَقُولُ وَ لَيْسَ كَمَا تَقُولُ نَجَوْنَا وَ نَجَوْتَ‏ وَ إِنْ يَكُنِ الْأَمْرُ كَمَا نَقُولُ وَ هُوَ كَمَا نَقُولُ نَجَوْنَا وَ هَلَكْت‏»؛ اگر مطلب اين باشد كه تو مى‏گويى (و خدا و قيامتى در كار نباشد) كه مسلما چنين نيست، هم ما اهل نجاتيم و هم تو، ولى اگر مطلب اين باشد كه ما مى‏گوئيم، و حق نيز همين است، ما اهل نجات خواهيم بود و تو هلاك مى‏شوى‏.(4)

جهان آخرت دیگر صحبت بر سر 70، 80 سال دنیوی نیست، زندگی نامحدود است! دینداران 70، 80 سال دنیا را با انسانیت طی می کنند و اگر آخرتی نباشد که بین ایشان و بی دینان اختلافی نیست، اما اگر آخرت باشد صحبت از میلیاردها سال است که راه بازگشتی برای جبران نیست!

نکته پنجم:
تفکر در مورد دین و کشف مسیر درست خوب است، اما مراقب باشید این مسئله به یک وسواس فکری برای شما تبدیل نشود، چون در این صورت غیر قابل کنترل خواهد شد. امروز بسیاری از جوانان هستند مراجعه میکنند که به شدت دچار افسردگی و پریشان حالی شده اند، صبح تا شب فکر و ذهنشان شده است این مسائل! و آرامششان به هم ریخته است!
افراط در فکر کردن وسواس گونه در یک مسئله به جایی می رسد که مثل وسواس تمیزی و پاکی دیگر دست خود اشخاص نیست، مهمترین چیز در این میان آرامش روحی و روانی شماست، اگر می بینید که پرداختن به این مباحث ارامش شما را به هم زده و تبدیل به یک وسواس شده فعلا دست نگه دارید، ابتدا آرامش را به خودتان برگردانید، سپس در آرامش، یک به یک مباحث را دنبال کنید.

در آرامش است که می توانید مسیر درست را تشخیص دهید.، اولویت را به آرامش خودتان اختصاص دهید، و به افکار شرک آلود ناخودآگاهتان توجهی نکنید، و هرگز از اینکه این افکار شرک آلود به ذهنتان می آید عذاب وجدان نگیرید، چون در روایات از پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم تصریح شده که این افکار که دست خود انسان نیست هیچ گناهی نداشته و بر انسان بخشیده شده اند(5) چرا که فکر کردن به آنها کار را خراب تر کرده و می تواند به یک وسواس فکری منجر شود.

نکته ششم:
شما باید یک برنامه مطالعاتی برای خودتان تنظیم کنید، با توجه به سنی که دارید این کتاب ها می توانند کتاب های خوبی برای شما باشند:
کتاب در جستجوی خدا نوشته آیت الله مکارم شیرازی
کتاب نشانه هایی از او نوشته آیت الله سید رضا صدر
کتاب "توحید" و "معاد" نوشته شهید دستغیب
و جلد اول، و جلد چهارم از مجموعه آثار شهید مطهری
این کتاب ها را مطالعه کنید

همچنین اگر سوال یا شبهه ای در ذهنتان مطرح شد آن را با کارشناسان مورد اطمینان دینی در این سایت یا در جای دیگری در میان گذاشته، و پاسخ بگیرید، نگذارید این شبهات در ذهنتان انبار شود، چون حجم شبهات که زیاد شود مانع از تمرکز درست میشود، و این خودش سبب ناآرامی ذهن خواهد شد، چون شما به دنبال پاسخ هر کدام از شبهات که بروید ذهنتان درگیر سایر شبهات شده و نمی گذارد پاسخ به دلتان بنشیند.

نکته هفتم:

از آنجا که مهمترین شبهه ای که مطرح کرده اید در مورد قرآن است، من فقط چند نکته در این رابطه عرض می کنم:

اول: آیا من اگر به شما بگویم حافظ و سعدی حتی یک روز در حوزه ادبیات فعالیت نداشته اند اما این اشعار و این نثرها را از خود سروده اند شما باور می کنید؟ کسی اگر بخواهد در یک حوزه نوآوری داشته باشد باید سال ها در آن حوزه کار کرده باشد، مثلا نیما یوشیج که به عنوان مبدع یک سبک نو در شعر سرودن بوده است خب کسی نبوده که با شعر گفتن بیگانه باشد، عمرش را در این راه صرف کرده است.

اما قرآن در نهایت فصاحت و بلاغت و با یک نوآوری در سبک و اسلوب از سوی کسی آمد که حتی برای سواد خواندن و نوشتن هم به مکتب نرفت! هرگز دست به قلم نبرد.
اسلوب آیات قرآن ممتاز و یگانه است، به گونه ای که حتی با خطبه های خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) کاملا متفاوت است، یعنی اگر جملات خطبه های خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در کنار آیات قرآن بگذارید، آیات قرآن به راحتی قابل تشخیص است.

در بین سایر متون عربی نیز به راحتی میتوان آیات قرآن را تشخیص داد، یک سبک کاملا نو و جدید در ادبیات عرب است. حتی به راحتی می توان آیات قرآن را از لابلای جملات امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه تشخیص داد، و این نشان دهنده اسلوب ویژه قرآن است.

دوم: نکته دیگر پیشگویی قرآن کریم است که کسی هرگز نخواهد توانست مانند آن را بیاورد، و تا امروز این وعده محقق شده است، کسانی هم که خواستند با قرآن مبارزه کنند و مانند آن بیاورند باز از اسلوب خود قرآن تقلید کردند در حالی که این مبارزه نیست! مثل این است که بخواهید با اشعار نیما یوشیج رقابت کنید اما از سبک خود او تقلید کنید، خب این تقلید است، نه رقابت!

سوم: نکته دیگر ظرافت های علمی قرآن کریم است مانند اشاره به وجود یک ظرافت خاص در انگشتان(6) که ما از آن به اثر انگشت یاد می کنیم؛ یا تنگی نفس هنگام بالا رفتن در آسمان(7)

چهارم: نکته دیگر که اگرچه ساده به نظر می رسد اما یک دلیل عمیق است برای کسانی که با تدبر نگاه کنند حادثه معاصری است که اتفاق افتاده، یعنی ماجرای غریبی به نام حافظ قرآن شدن یک شبه مرد بیسواد و کم حافظه ای به نام کربلایی کاظم.

تفصیل ماجرا را با جستجو در اینترنت و خواندن نظرات افردی که از نزدیک ایشان را می شاخته اند دنبال کنید، اما این مرد کسی بوده که به شواهد اطرافیانش حافظه ضعیفی داشته به گونه ای که حتی دعاها را نیز اشتباه می خوانده، اما یک شبه به گونه ای حافظ قرآن میشود که حتی می تواند بگوید مثلا فلان حرف در فلان سوره چند بار به کار ررفته است!

بزرگان و مراجعی چون آیت الله بروجردی، و آیت الله سبحانی وی را با امتحانات و سوالات دشواری امتحان کرده، و سپس او را تصدیق کردند، چنین شخصیت هایی به راحتی حرف کسی را نمیپذیرند، بسیار سخت گیر تر از امثال من و شما هستند، اما وی را تصدیق کردند.

این شخصیت به گونه ای بود که اگر آیات قرآن را با هم ترکیب کرده و آیه ای جدید می ساختید به گونه ای که واقعا همه گمان می کردند واقعا یک آیه از قرآن است، تشخیص میداد و به شما میگفت: کدام کلمات را از کدام آیات جدا کرده اید! همانطور که شهید عبدالحسین واحدی او را چنین امتحان کرد، آیه ای ساخت که هیچ کدام از علمای حاضر نمی دانستند در قرآن نیست، اما کربلایی کاظم گفت این آیه نیست، بلکه فلان کلمه را از فلان آیه، فلان کلمه را از فلان آیه اضافه کرده ای و چند تا واو هم از جیبت گذاشته ای...!

بنابراین نباید اجازه بدهیم این که قرآن در دسترس ما بوده آن را برایمان عادی کند، کسانی که بی طرفانه برای تحقیق سراغ قرآن رفته اند مسیر درست را در قرآن یافته اند، به عنوان مثال زندگی دکتر میلر بزرگترین کشیش مبلغ مسیحیت در کانادا را مطالعه کنید که می گوید گمان می کردم قرآن که 1400 سال پیش از سوی یک عرب در مناطق محروم آورده شده نباید چیز مهمی داشته اشد و خواستم آن را نقد کنم، اما خواندن قرآن همان و مسلمان شدنش همان...!! یا دکتر کینت گریک استاد دانشگاه کمبریج که کتاب "قرآن را چگونه شناختم" را نوشته است
.

پی نوشت ها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج34، ص359.
2. بحارالانوار، ج2، ص105.
3. فصلت:52/41.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص78.
5. الکافی، ج2، ص463.
6. قیامت:4/75.
7. انعام:125/6.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63398&p=995621&viewfull=1#post995621