چرا خانم ها نمی توانند همسرشان را وادار به رابطه کنند؟


پرسش:
با این که آقایان می توانند تا 4 زن دائم، و بی نهایت همسر صیغه ای داشته باشند چرا اجازه دارند همسرشان را برای وادار کردن به رابطه جنسی کتک بزنند؟ اما خانم ها که اجازه چند همسری ندارند نمی توانند مردشان را وادار به رابطه کنند؟


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
یکی از حکمت های اختلاف زن و مرد در خصوص حق ارتباط جنسی به تفاوت­های فیزیولوژی و همچنین روان آنها برمی گردد، زن و مرد اگرچه هر دو نیاز جنسی و عاطفی دارند اما تقدم و تأخر این نیازها در ایشان فرق می کند.
نیاز جنسی مرد مقدم بر نیاز عاطفی اوست، و نیاز عاطفی زن مقدم بر نیاز جنسی او(1) به همین خاطر زنان بر خلاف مردان، از کسی که نسبت به او محبت نداشته باشند لذتی نمی برند و آن را تجاوز به حساب می آورند، اما مرد می تواند حتی از زنی که هیچ حس محبتی نسبت به او ندارد لذت ببرد.

خالق زن و مرد با توجه به اگاهی از این تفاوت حقوق و وظائیف تعیین نموده است، لذا اسلام هرگاه می­خواهد به مردان در خصوص زنانشان سفارش کند عمدتا سفارش­های او عاطفی و اخلاقی است، اما وقتی می­خواهد به زنان در خصوص مردانشان سفارش کند، سفارش های او عمدتا جنسیتی است.

این نشان میدهد سنخ رابطه جنسی برای مرد و زن متفاوت است، سنخ نیاز جنسی در مرد بسیار متفاوت است، تهاجمی است، در گرو محبت نیست، این نیاز اگر ارضاء نشود هم با کج خُلقی خانواده را جهنم میکند، و هم در جامعه منشأ فساد و مانند آن میشود.
شما کمتر می بینید که زنی به مردی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده باشد! اما احساس نیاز جنسی در مرد به قدری قوی است که برای ارضاء مرد را به تجاوز و قتل زن وامیدارد، در حالی که میداند حکم او اعدام است! همین برای فهم تفاوت زن و مرد در نیاز جنسی کفایت می کند.

نکته دوم:
آنچه که در ازدواج به عنوان حقوق متقابل در برابر هم قرار گرفته است صرفا حق رابطه جنسی مرد در برابر حق رابطه جنسی زن نیست! چون جنسیت در مرد از نیازهای جدی تر به شمار می رود بر خلاف زن که نیازهای عاطفی، آرامش، امنیت و مانند آن نیازهای جدی او به شمار رفته و نیاز رابطه جنسی بعد از ارضاء نیاز عاطفی است، وگرنه خود زن هم طالب آن نخواهد بود.

لذا در ازدواج در وهله اول تأمین جنسی مرد از وظائف زن است، اسلام حتی کار خانه را بر زن واجب نکرده است بلکه فقط تأمین نیاز جنسی مرد را از او خواسته است، از آن طرف تأمین تمام نیازهای عاطفی، اقتصادی و امنیتی زن را بر عهده مرد گذاشته است، طبیعتا همانطور که مرد حتی نمی تواند یک روز نیازهای زن در این خصوص را عقب بیندازد زن هم حق ندارد حتی یک روز نیاز جنسی مرد را غقب بیندازد.
اگر مردی حتی به خاطر فقر نتواند از پس مخارج همسرش را برآید اگر بخواهد زنش را نگه دارد دادگاه او را به تأمین نیازهای همسرش اجبار می کند، ولو برای یک روز! و هرگز فقر مرد را به عنوان توجیه نمیپذیرد.

از آن طرف اگر مردی نیازهای همسرش را تأمین نکرد نمیتوان توصیه کرد که زن با مرد قهر کند یا او را کتک بزند! چون مرد مانند زن در گرو عاطفه نیست تا به خاطر قهر و کمبود محبت به مسیر درست بازگردد! و از آن طرف زن معمولا زورش به مرد نمیرسد و نیز رابطه جنسی بدون خواست قلبی مرد ممکن نیست بر خلاف زن که حتی با اجبار می توان با او رابطه داشت، بنابراین توصیه به کتک زدن مرد راهکار منطقی و شدنی ای نیست!

نکته سوم:
باید توجه کنید که اسلام اگرچه حق مرد برای ارتباط جنسی را به رسمیت می شناسد اما هیچ وجوب یا حتی استحبابی در خصوص رابطه در جایی که زن راضی نیست وجود ندارد، بلکه از نظر اسلام بسیار مطلوب است که مرد در انتخاب زمان و شرایط ارتباط جنسی، حال همسرش را مراعات کرده و نظر او را دخالت دهد.
اسلام بدنبال این نیست که با این حقوق برای زن و مرد نسخه لازم الاجرا بپیچد، بلکه در وهله اول به دنبال این است که زن و شوهر آنچنان صمیمی باشد که بحث رابطه جنسی و تمکین، اجازه خروج از خانه و بحث نفقه و مهریه و مانند آن اصلا بین آنها مطرح نباشد، این احکام در حقیقت خط قرمزی است که اسلام برای زن و شوهرهای ناسازگار تعیین کرده است، یعنی کف کار است، خط قرمزهای حداقلی است.

نکته چهارم:
این ضرورت تمکین زن نسبت به شوهر در جایی است که عذری در کار نباشد، وگرنه زن اگر بیمار است یا مشکل قابل توجهی مانند آن دارد هرگز اسلام اجازه بداخلاقی با او هم نمی دهد چه برسد اجازه تنبیه بدنی! قطعا تنبیه زنی که برای عدم تمکین عذر موجهی دارد حرام است، چون مصداق ظلم به شمار می رود.

نکته پنجم:
اینکه اسلام می فرماید با تنبیهاتی زن را وادار به اطاعت کنید در حقیقت به خاطر همان است که مرد نیازش در خانه تأمین شده، و برای رفع نیازش به دنبال صیغه کردن زنان در جامعه یا روابط خارج از چارچوب نیفتد! این نگاه که بگوییم مرد که می تواند صیغه کند چرا همسرش را وادار به اطاعت کند در حقیقت نگاه کردن برعکس به قضیه است!

در برخی روایات هم از صیغه کردن از روی تنوع طلبی و زمانی که ضرورتی ندارد و همسر انسان نیازهای او را برطرف می کند نهی شده:
«كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِلَى بَعْضِ مَوَالِيهِ لَا تُلِحُّوا عَلَى الْمُتْعَةِ إِنَّمَا عَلَيْكُمْ إِقَامَةُ السُّنَّةِ فَلَا تَشْتَغِلُوا بِهَا عَنْ فُرُشِكُمْ وَ حَرَائِرِكُمْ فَيَكْفُرْنَ وَ يَتَبَرَّيْنَ وَ يَدْعِينَ عَلَى الْآمِرِ بِذَلِكَ وَ يَلْعَنُونَا»؛ امام کاظم(علیه السلام) به برخى از شیعیانش نوشت: اصرارى بر متعه گرفتن نورزید، و خود را به اشتغال به آن از خانواده و زن و فرزند خود باز ندارید تا سبب آن شود كه زنان دائمى شما بكفر گرایند و از حقّ بیزارى جویند، و به آن كس را كه به متعه ‏فرمان داد نفرین و ما را لعن كنند. (2)

بنابراین خود این حکم در حقیقت کلیدی برای کاهش تنوع طلبی در مردان است، مرد باید با چشم و دل سیر وارد جامعه بشود.
در خصوص چند همسری هم اولا این مسئله برای هر مردی امکان آن را ندارد، چرا که در گرو شرایط اقتصادی و توان برقراری عدالت است؛ و ثانیا خود خانم ها از این مسئله ابا دارند، وگرنه واقعا اگر زنی نمی تواند نیازهای مردش را تأمین کند خب میتواند اظهار رضایت کرده و پیشنهاد تعدد همسر به شوهرش بدهد، کمتر مردی است که قبول نکرده و همچنان بر تمکین همسسرش پافشاری کند.

نکته ششم:
قرآن کریم در جایی که زن بدون عذر و بهانه از تمکین خودداری می کند ابتدا توصیه به موعظه میکند، موعظه به معنای اینکه صرفا بنشیند و زنش را نصیحت کند نیست! بلکه یعنی از طریق گفتاری به دنبال حل مسئله باشد، علت امر را جویا شود، مشکلی اگر هست برطرف کند، اگر زن از نظر افسردگی یا طبع سرد دچار سرد مزاجی شده است آن را برطرف کند و اموری از این قبیل.

در مرحله دوم قرآن کریم میفرماید در بستر از آنها رو بگردانید! خیلی جالب است قرآن نمی فرماید بسترتان را عوض کنید، بلکه می فرماید:«وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِع‏» (3) این یعنی در همان بستر از آنها رو بگردانید، نه اینکه بسترتان را عوض کنید.(4)

اگر این دو راه فایده ای نداشت در مرحله سوم قرآن کریم می فرماید: «وَ اضْرِبُوهُن‏»؛ آنها را بزنید(5)
منظور از زدن چیست؟ آیا منظور تنبیه بدنی است؟!
طبق روایات این زدن، هرگز نباید حتی منجر به کبوی شود، بلکه باید زدنی رقیق و نرم با چیزی شبیه چوب مسواک باشد، همانطور که امام رضا(علیه السلام) می فرمایند:
«الضَّرْبُ بِالسِّوَاكِ وَ شِبْهِهِ ضَرْباً رَفِيقا»؛ زدنی نرم با مسواک و مانند آن(6)

روشن است که کسی با چوب مسواک آن هم به گونه­ای که حتی کبود نشود دردش نمی گیرد، بنابراین این «ضرب» در حقیقت نوعی اعلان تنفر است، نه تنبیه بدنی! یعنی بیشتر از آنکه درد بدنی مدّ نظر اسلام باشد، درد عاطفی ناشی از آن مدّ نظر اسلام است.
چرا که همانطور که گذشت فعلیت یافتن قوه جنسی زن در گرو تحریک عاطفی است، وگرنه هرگز نمیشود با تنبیه بدنی زن را وادار به رابطه جنسی کرد، همانطور که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«أَيَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ يَظَلُّ مُعَانِقَهَا»؛ آیا احدی از شما همسرش را کتک می زند و شب او را در آغوش می گیرد؟!(7)


پی نوشت ها:
1. حسین لطف آبادی، روان شناسی رشد،(2) نوجوانی، جوانی و بزرگسالی، تهران، سمت، چاپ چهارم، 1381ش، ص95.
2. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص453.
3. نساء:34/4.
4. الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامى‏، قم، چاپ دوم، 1365ش، ج7، ص50.
5. نساء:34/4.
6. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج101، ص58.
7. الکافی، ج5، ص509.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=28255&p=984649&viewfull=1#post984649