آیا چندهمسری خلاف فطرت انسانی است؟

پرسش: با توجه به اینکه خداوند ابتدا یک زن را برای یک مرد آفریده است، آیا نمی توان گفت که مدل اصلی خدا تک همسری است؟ و اگر اینطور است آیا اسلام خلاف این مدل دستور نداده است؟


پاسخ:
در این مورد، لازم است بدانیم اینکه مرد یک همسر داشته باشد یا نه، به خودی خود هیچ حکمی ندارد.
این مانند آن میماند که بگوییم انسان به خودی خود در هر وعده یک بشقاب غذا بخورد یا دو بشقاب.
یک لباس داشته باشد یا دو لباس.
یک بار مسافرت برود یا دو بار
یک بچه داشته باشد یا دو بچه.

اینها نحوه براورده کردن نیازهای (جسمی و روحی) هر شخصی است و از انجا که انسانها از نظر روحی و جسمی کاملا با هم متفاوت هستند، راه های ارضای این نیازها نیز متفاوت است.
این نیازها بر اساس استقرایی که اندیشمندان و نفس شناسان انجام داده بودند، یا از شهوت ناشی میشود یا از غضب و یا از قوه عاقله انسان.
و این قوا گرچه در اصل کارکرد در همه انسانها به یک صورت هستند ولی از نظر شدت و ضعف در هر فردی با فرد دیگر، بلکه در هر دوره ای برای یک فرد خاص تفاوت میکند.

اینکه برای حضرت ادم یک زن افریده شده است، دلایل مختلفی میتوانست داشته باشد.
شاید از همه مهمتر این باشد که وقتی هنوز خلق نشده است، قاعدتا تمایلی به یک زن یا بیشتر ندارد تا برای ارضای صحیح این نیاز خداوند مثلا دو زن برای این امر خلق کند.
ولی اینکه بخواهیم از این جریان، طبیعی بودن تک همسری و خلاف فطرت بودن چند همسری را به دست بیاوریم، کاملا تفسیر بی دلیل و بدون مستند است.

نکته بعدی اینکه بر اساس قواعد اصولی، وقتی انسان با یک فعل و یک گفته روبرو میشود، اصل بر تقدم گفته بر فعل است.
بدین معنا که اگر سخنی یک مضمونی داشت و ظاهر کاری که انجام شده است مضمونی دیگر را تایید میکرد، مضمون سخن مقدم بر فعل است.

بنابراین
برفرض فعل خداوند چنین مفهومی را به ذهن متبادر کند(چه واقعا انجام دهنده نیز چنین قصدی داشته و چه نداشته است)،
وقتی خداوند به وسیله پیامبرش چند همسری را مجاز اعلام میکند و فعلی را انجام میدهد مضمونی که از سخن به دست می اید، بر مدلولی که از فعل و عمل ایشان به ذهن میرسد، مقدم میشود.


با توجه رقابت و حسادت بین هووها، به بنیان خانواده صدمه می زند، آیا این دستور اسلام باعث سستی بنیان خانواده نمی شود؟

در مورد حسادت بین همسران یک مرد، لازم است ابتدا به چند نکته توجه کرد:
نخست اینکه لازم است بررسی شود که حسادت بین زنهای یک شخص، تا چه اندازه است. ایا حسادت بین آنها به کیان خانواده اسیب میرساند یا نه.
نکته بعدی اینکه، بعد از تعیین میزان مخرب بودن این حسادت، لازم است مصلحتی که این حکم برای بقای نوع خانواده ها نه تنها یک خانواده خاص، تعیین شود.

مصلحت و فایده ای که:
فاسد نشدن در نتیجه ارضا نشدن نیازهای جنسی، روحی، مالی و عاطفی زنی که به عنوان همسر اول فرصت ازدواج نیافته است
عدم فساد اخلاقی مردی که در ازدواج اولش این نیازهایش برآورده نشده است.
طلاق نگرفتن از همسر اول که جدا شدنش معضلات فردی و اجتماعی فراوانی را به همراه دارد.

بعد از مقایسه ضرر فردی و منفعت فردی و اجتماعی این دو(ممنوعیت ازدواج مجدد و جواز ان) میتوان در مورد این سخن گفت که این حکم شرعی آیا باعث سست شدن بنیان خانواده میشود یا نمیشود.

باتوجه به این نکات،
این درست است که هر زنی نسبت به شوهرش حساسیت دارد و نمیخواهد او به غیر از او به شخص دیگری دلبستگی داشته باشد، ولی این حالت ایده آل است.
یعنی در حالت ایده آل، هر مردی به واسطه حساسیت همسرش و قوام خانواده خود حتما باید از دلبستگی و تعلق خاطر به زنی دیگر اجتناب کند ولی اگر این حالت ایده آل پیش نیامد چه؟
یعنی اگر نیاز روحی و جسمی آن مرد با بودن همراه با آن زن، تامین نشد تکلیف چیست؟
یا اگر شرایط خاص اجتماعی پیش آمد، مثلا اگر جنگ یا هر حادثه ای پیش آمد و تعداد مردان بسیار کمتر ازتعداد زنان شد، تکلیف چیست؟
در این موارد میتوان چشم را بر روی واقعیت بست و به جای اجازه تعدد همسر قانونی، راه های غیر قانونی را در پیش گرفت.
ازدواج مجدد را ممنوع کرد، ولی در عوض روابط نامشروع و غیر قانونی را مرسوم کرد. چیزی که امروزه در غرب معضل اجتماعی شده است.

اینها مسائلی است که پیش روی یک قانون گذار است و یک قانون گذار غیر احساساتی و منطقی، به جای اینکه مصلحت یک گروه یا مصلحت فردی را نگاه کند، به مصلحت اجتماع نگاه میکند و نگاه کلان تر را جایگزین احساساتی شدن و نمایش تبلیغاتی و انتخاباتی میکند.

موفق باشید.