ناامیدی به رحمت وبخشش الهی را چگونه میتوان از بین برد؟

پرسش
درمان قنوط و ناامیدی با داشتن خصلت افراطی واقع گرایی نسبت به زندگی چگونه است؟
پاسخ
بدون شك اعتقاد انسان به خداوند از بروز يأس در امور دنيوي پيش گيري مي كند. ولي آن چه بسيار مهم است يأس فرد در پي گيري اهداف اخروي و اصلاح رابطه خود و خداست. چنين يأسي از يك سو بالاترين ضرر را كه هلاكت اخروي است در پي دارد و از سوي ديگر نشانه هاي آن به زودي آشكار نمي شود. در نتيجه ممكن است فرد بسيار دير به فكر درمان آن بيفتد. بنابراين انديشيدن به رحمت و مغفرت خداوند و نقص و ضعف عمل همه آدميان در پيشگيري و درمان اين بيماري بسيار موثر است.
ديگر روش درمان كه در همان روش نخست ريشه دارد، يادآوري سخناني است كه در قرآن كريم و روايات اهل بيت وارد شده است و از يأس و نوميدي نهي نموده است. خداوند در قرآن كريم فرموده است:
«قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (1) بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خدا نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
در آيه ديگري آمده است كه نوميدي از رحمت خداوند ويژه گمراهان است. «وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّون(2) چه كسي جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مي شود؟!»
نوميدي خطرناک ترين راه نفوذ شيطان در دل آدمي است لذا در حديثي از امام صادق(عليه السلام) لقمان به فرزندش چنين مي گويد:«خَفِ‏ اللَّهَ‏- عَزَّ وَ جَلَّ- خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ‏ لَعَذَّبَكَ، وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ».(3) از خداوند آنگونه بترس که اگر تمام عبادات نيک جن و انس را انجام داده باشي امکان دارد به سبب لغزشي تو را مجازات کند وآنقدر به رحمت خدا اميدوار باش که اگر تمام گناه جن وانس را انجام داده باشي امکان دارد تو را رحمت کند.»
در روايتي از امام علي (علیه السلام) نقل شده است كه ايشان خطاب به كسي كه به سبب زيادي گناهان نوميد شده بود فرمود: «يَا هَذا! يَأسُك مِن رَحمَة الله اَعظَم مِن ذُنُوبِك؛ (4) بدان كه نوميدي تو از رحمت خداوند بزرگ تر از گناهان توست.»
در تمام كلمات آيه 53 زمر لطف و مهر الهى نهفته است:
الف:
1- پيام بشارت را رسول خدا صريحاً اعلام كند. «قُلْ» 2. خداوند انسان را مخاطب قرار داده است. «يا» 3. خداوند همه را بنده‏ خود و لايق دريافت رحمتش دانسته است. «عِبادِيَ» 4. گناهكاران بر خود ستم كرده‏اند و به خدا ضررى نرسانده ‏اند. «أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» 5. يأس از رحمت، حرام است. «لا تَقْنَطُوا» 6. رحمت او محدود نيست. «رَحْمَةِ اللَّهِ» ( «رَحْمَةِ اللَّهِ» به جاى «رحمتى» رمز جامعيّت رحمت است، چون لفظ «اللَّهِ» جامع‏ترين اسم اوست).
7. وعده‏ رحمت قطعى است. «إِنَّ اللَّهَ» 8. كار خداوند بخشش دائمى است. «يَغْفِرُ» 9. خداوند همه‏ گناهان را مى‏بخشد. «الذُّنُوبَ» 10. خداوند بر بخشش همه‏ى گناهان تأكيد دارد. «جَمِيعاً» 11. خدا بسيار بخشنده و رحيم است. «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

12- قوانين و احكام الهى در حد اعتدال است و نافرمانى مردم، تجاوز از حدّ اعتدال است. «أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» 13- در بخشش الهى نوع گناه و مقدار آن تفاوتى ندارد. «الذُّنُوبَ جَمِيعاً» 14- يأس از رحمت الهى جايز نيست. «لا تَقْنَطُوا» 15- آمرزش گناه اقتضاى رحمت خداوند است. «رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ» 16- اميد به مغفرت زمينه آمرزش است. «لا تَقْنَطُوا ... إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ»17- اين خداوند است كه همه لغزش‏ها را می ‏بخشد. «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ
ب: وقتی انسان توبه می کند و تصمیم می گیرد که دیگر سراغ گناه نرود، مشمول این آیه شریفه می گردد.
ج: با توبه دیگر اثری از گناه باقی نخواهد ماند.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) می فرمایند: «التَّائِبُ‏ مِنَ‏ الذَّنْبِ‏ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ[5] کسی که از گناه توبه می کند، مانند کسی است که گناهی انجام نداده است»
نه تنها اثری باقی نخواهد ماند، بلکه ان خطاها به حسنه و ثواب هم تبدیل می گردد: «به اين آيه شريفه توجه بفرماييد:
«مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً [فرقان/70] آن كسانى كه از گناه توبه كنند و عمل صالح به جاى آرند، پس خدا گناهان آنها را بدل به حسنات گرداند، و خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.»
البته در مورد گناه حق الناس، علاوه بر توبه، باید رضایت طرف را گرفت و اگر میسور نیست، کار خیر به نیتش انجام شود تا جبران گردد.
موفق باشید.

_________________________

پي نوشت:
1- زمر، 53.
2- حجر، 56.
3- کلینی، الکافي،ج3،ص173.
4- فیض کاشانی،محجة البيضاء، ج 7، ص 253
5 ابن بابويه، محمد بن على‏، عیون اخبار الرضا، ج2، ص 74.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61668&p=966800&viewfull=1#post966800