چگونه ولی فقیه غیر معصوم ، حق دارد بر خلاف شرع دستور دهد؟

هرگز اینطور نیست که اختیارات مطلقه ولی فقیه به مخالفت با شرع منجر شده، یا حتی اجازه مخالفت با شرع را داشته باشد! برای فهم درست مسئله توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:
ولی فقیه هرگز حق افزودن یا کاستن حکمی از شرع را ندارد، وظائف فقیه و اختیارات او فقط در حیطه اجرای قوانین است، و فایده این مطلقه بودن در جایی است که قانون گره بخورد، نه اینکه فقیه حق داشته باشد بی دلیل و بدون قاعده هر امری را که خواست بر دیگری ترجیح دهد!
بلکه این ترجیح نیز باید متناسب با اجتهاد، و فهم او از قوانین اسلامی، اعم از عقل و نقل باشد، یعنی هرگز حق ندارد از روی هوی و هوس حکمی را بر حکم دیگر مقدم کند.

مثل اینکه سر چهارراه ماشین ها با چراغ سبز حرکت می کنند و با چراغ قرمز می ایستند، این قانون است، اما اگر ترافیک گره خورد پلیس راهنمایی و رانندگی که در آن چهارراه حضور دارد به صورت موقت برای باز شدن گره ترافیک، به رانندگان می گوید برای حل این گره، به جای قانون به من نگاه کنید، و دستور توقف به کسانی میدهد که چراغشان سبز است و دستور حرکت به کسانی که چراغشان قرمز است!
روشن است که پلیس حق ندارد قانون را عوض کند و چنین هم نمیکند، بلکه این از باب تزاحم قوانین، آن هم در مقام اجراست، نه قانونگذاری!(دقت کنید)

نکته دوم:
اختیاری که برای فقیه در بالا عرض کردیم همان طور که عقل ضرورت آن را درک می کند، منابع دینی نیز آن را تایید می کند، نه اینکه فقهاء برای خودشان چنین اختیاری قائل شده باشند، بلکه علاه بر عقل، نقل نیز به عنوان منابع استنباط احکام دست فقیه را در تقدم برخی احکام بر بعضی دیگر باز گذارده است، یعنی به عبارت دیگر این اختیارات فقیه خودش از قوانین اسلامی است، نه اینکه ناقض قوانین اسلامی باشد.

روایاتی که عالمان را وارثین انبیاء معرفی کرده اند(1) روایاتی که عالمان را خلفا و جانشینان ائمه(ع) معرفی کرده اند(2) توقیع شریف امام زمان(عج) که مردم را در حوادث به علما ارجاع داده و رأی ایشان را حجت دانسته است(3)
روایتی که امام صادق(ع) می فرماید ما در دعواهای مالی هم راضی نیستیم به سراغ حکام جور بروید، و عالمان را حاکم بر شما قرار دادیم(4)

چگونگی استدلال و تبیین این ادله در جای خودش ذکر شده است(ر.ک: جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت)
فقط غرض این بود که عرض کنیم اگر این اختیارات برآمده از شرع باشد، دیگر نمی شود گفت تصمیم گیری فقیه که از طرف شارع اذن و اجازه دارد، غیر شرعی است!

نکته سوم:
درست است که ولی فقیه معصوم نیست اما وقتی ما دسترسی به انسان معصومی نداریم چه باید بکنیم؟ بله اگر ما انسان معصومی در جامعه داشتیم خب لزومی نداشت از یک غیر معصوم به صورت کامل تبعیت کنیم، اما اگر دستمان از امام معصوم کوتاه شد، عقل چه می گوید؟ می گوید نزدیکترین شخص را به معصوم انتخاب کن، تا اگرچه با پیروی از او درصد خطا به صفر نمی رسد، اما لااقل این احتمال خطا به حداقل میرسد، یعنی عدم تبعیت از او، و یا حاکم کردن غیر او کار را بدتر می­کند، و درصد خطا را بالاتر از این که هست می برد!(دقت کنید)

مانند اینکه ما با اینکه پزشکان را معصوم نمی دانیم اما در روند درمان به طور کامل به ایشان اعتماد می کنیم، آیا کسی به ما اشکال میگیرد؟! آیا کسی می گوید این پزشک که معصوم نیست ممکن است استباه کند، خودمان هم می دانیم امکان اشتباه وجود دارد اما چاره چیست؟ میگوییم راهی جز این نداریم! وقتی پزشک معصوم نیست، این نزدیک ترین راه به حقیقت است. درصد خطای پزشک از سایرین کمتر است، اگر او احتمال دارد 10 درصد خطا کند، درصد خطای دیگران بالای 40 یا 50 درصد است.
پس اگرچه فقیه هرگز نمی تواند خلأ معصوم را پر کند، اما بالاخره حکم او از حکم سایرین به معصوم نزدیک تر است.

______________________________
1. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج1، ص10؛ کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص32؛ و ص34؛ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص60.
2. امالی صدوق، ص180.
3. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج2، ص484.
4. الکافی، ج1، ص67.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=28204&p=950982&viewfull=1#post950982