با توجه به آیات 32 و 119 و 125 سوره نساء، آیا آرزوی قهرمانی در مسابقات ورزشی حرام نیست؟

سؤال:
با توجه به آیات 32 و 119 و 125 سوره نساء، آیا آرزوی قهرمانی در مسابقات ورزشی حرام نیست؟

پاسخ:
آیات مرتبط:
«وَ لَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ ممَّا اكْتَسَبنْ‏َ وَ سْئَلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمًا»؛ برتری‌هايى را كه خداوند براى بعضى از شما بر بعضى ديگر قرار داده آرزو نكنيد! (اين تفاوت هاى طبيعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است؛ ولى با اين حال،) مردان نصيبى از آنچه به دست مى‌آورند دارند، و زنان نيز نصيبى (و نبايد حقوق هيچ‌ يک پايمال گردد). و از فضل (و رحمت و بركت) خدا، براى رفع تنگناها طلب كنيد! و خداوند به هر چيز داناست.‏ (1)
«وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم‏»؛ و آنها را گمراه مى‎كنم! و به آرزوها سرگرم مى‌سازم!‏ (2)
«وَ مَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ محْسِن‏»؛ دين و آيين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كند، و نيكوكار باشد، و پيرو آيين خالص و پاک ابراهيم گردد؟ و خدا ابراهيم را به دوستی خود، انتخاب كرد. (3)

برداشت از آیات:
شما با توجه به این آیات، به این نتیجه رسیده‌اید که بر اساس تعالیم قرآن و دین اسلام، آرزو داشتن، مذموم و ناپسند است، و یک انسان دیندار بایستی در برابر اراده و قضای الهی، تسلیم باشد.
عرض بنده این است که آن قسمتی از بیانات شما که در مورد ارزشمندی و برتری تسلیم است، کاملا صحیح است؛ ولی قسمتی که مربوط به آرزو کردن است، به این کلیتی که شما بیان کرده‌اید نیست و نیاز به تفکیک دارد.
آیه 32 سوره نساء، ناظر به تفاوت‌های واقعی و طبیعی است، مانند جنسیت انسان‌ها که برخی مرد و برخی زن هستند. یعنی پیام آیه این است که مردان آرزو نکنند که ای کاش زن بودند، و زن ها نیز آرزو نکنند که ای کاش مرد بودند. چنین آرزوهایی هیچ تغییری در واقعیت و وضع موجود ایجاد نمی‌کند و آرزویی باطل و ناصحیح است.
لذا آیه شریفه در مقام مردود دانستن هر آرزویی نیست؛ بلکه آرزوهای غیر واقعی و غیر طبیعی را مردود می‌داند.

آرزوهای مردود و ممنوع
علاوه بر مردود بودن آرزوهای غیر واقعی، آرزوهایی که موجب غفلت انسان از یاد خدا و توجه به معاد بشود، نیز مردود هستند.
چنین آرزوهایی انسان را سرگرم و مشغول دنیا نموده و از آخرت غافل کرده و موجب گمراهی او می‌شوند. همان طور که این آیه شریفه «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم‏» (4)، به همین آرزوها اشاره دارد.
اگر به روایاتی كه در این زمینه وارد شده است نیز مراجعه كنیم، می ‌بینیم همه روایاتی كه آرزو را مورد مذمت قرار داده‌اند، به خاطر این است كه آرزو‌های طولانی و واهی باعث فراموش شدن یاد آخرت،‌ و به فراموشی سپردن مرگ، و غافل شدن انسان از تكامل واقعی، و به دنبال آن به وجود آمدن قساوت قلب‌، و در نهایت دور شدن از خداوند است؛ از جمله،‌ این روایات كه:
1. «الْأَمَلُ يُنْسِي الْأَجَل»؛ آرزو موجب به فراموشی سپردن مرگ می‌‌شود. (5)
2.«أَكْثَرُ النَّاسِ أَمَلًا أَقَلُّهُمْ لِلْمَوْتِ ذِكْراً»؛ یعنی آن انسان‌هایی كه آرزوهای بیشتری دارند كسانی هستند كه كمتر به یاد مرگ و آخرت می‌‌باشند. (6)
3. «طُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَة»؛ آرزوی طولانی موجب فراموشی آخرت می‌شود. (7)
4. «أَطْوَلُ النَّاسِ أَمَلًا أَسْوَؤُهُمْ عَمَلا»؛ آنهایی كه آرزوهای طولانی‌تری دارند اعمال سوء و ناپسند آنها نیز از دیگران بیشتر است. (8)
5. «ثَمَرَةُ الْأَمَلِ فَسَادُ الْعَمَل»؛ نتیجه آرزو، داشتن اعمال ناپسند است. (9)
6. «يَا مُوسَى لَا تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيد»؛ ای موسی! در دنیا آرزوهای طولانی نداشته باش، چرا كه موجب قساوت قلب می‌‌شود و كسی كه قسی القلب شده است از من دور است. (10)
قرآن کریم می‌فرماید: «يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى‏ وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»؛ آنها را صدا مى‌‏زنند: «مگر ما با شما نبوديم؟!» مى‌گويند: «آرى، ولى شما خود را به هلاكت افكنديد و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد، و (در همه چيز) شكّ و ترديد داشتيد، و آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا فرا رسيد، و شيطان فريبكار شما را در برابر (فرمان) خداوند فريب داد! (11)

هر آرزویی ممنوع و مردود نیست
بدون شك، امید و آرزو، عامل حركت چرخ‌های زندگی انسان‌ها است، به گونه‌ای كه اگر یک روز این حالت از دل‌های مردم جهان برداشته شود، نظام زندگی به هم می‌ریزد و كمتر كسی انگیزه بر فعالیت و تلاش خود پیدا می‌‌كند.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَرا»؛ یعنی این كه امید و آرزو برای امت من رحمت است،‌ و اگر امید نبود هیچ مادری به فرزندش شیر نمی‌داد و هیچ باغبانی درختی نمی‌كاشت. (12)
لذا نه تنها اسلام با داشتن امید و آرزو مخالف نیست، بلكه آن را ستوده و به عنوان "رحمت" از آن یاد كرده است،‌ ولی آن چه كه اسلام آن را مذموم دانسته و از آن نهی نموده، آن امید و آرزویی است كه از حد معمول و معقول خارج شده و انسان را به عالم تخیل برده و او را دچار غفلت و عقب‌ماندگی و گمراهی نماید.

بنابراین:
آرزوها را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
1. آرزو‌هایی كه از روح بلند انسان سرچشمه می‌‌گیرد و عاملی است برای حركت، تلاش و سیر تكاملی انسان، مثل این كه انسان آرزو كند، در دانش، تقوی، شخصیت و آبرو سرآمد جهانیان باشد.
روایات هم تشویق می‌‌كنند كه انسان به سراغ آرزوهای خیر برود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «مَنْ تَمَنَّى شَيْئاً وَ هُوَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًى لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُعْطَاه»؛ كسی كه چیزی را آرزو كند كه موجب رضای خداوند است، از دنیا بیرون نمی‌‌رود، مگر این كه به آن برسد. (13)
و از برخی روایات استفاده می‌‌شود كه هر گاه در دنیا به آن نرسد به ثواب و پاداش آن خواهد رسید.
2. آرزوهایی كه مایه غفلت و بی‌‌خبری و عقب‌ماندگی و گمراهی است، مانند آرزوی رسیدن به عمر جاویدان، در اختیار گرفتن همه اموال و ثروت ‌ها، حكومت بر همه انسان‌ها و ...؛ كه روایات، این دسته دوم آرزوها را مذمت كرده‌اند.
در روایات آمده: «اتَّقُوا بَاطِلَ الْأَمَل‏"، "اتَّقُوا خِدَاعَ الْآمَال» یعنی از آرزو‌های باطل و آرزوهای فریبنده دوری نمایید. (14)

تسلیم و رضا، از همه ارزشمندتر است
در این زمینه فقط به ذکر این مطلب بسنده می شود:
«أَنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ابْتُلِيَ فِي آخِرِهِ بِضَعْفِ الْهَرَمِ وَ الْعَجْزِ فَزَارَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ (ع) فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ. فَقَالَ أَنَا فِي حَالَةٍ أُحِبُّ فِيهَا الشَّيْخُوخَةَ عَلَى الشَّبَابِ وَ الْمَرَضَ عَلَى الصِّحَّةِ وَ الْمَوْتَ عَلَى الْحَيَاةِ. فَقَالَ (ع) أَمَّا أَنَا يَا جَابِرُ فَإِنْ جَعَلَنِيَ اللَّهُ شَيْخاً أُحِبُّ الشَّيْخُوخَةَ وَ إِنْ جَعَلَنِي شَابّاً أُحِبُّ الشَّيْبُوبَةَ وَ إِنْ أَمْرَضَنِي أُحِبُّ الْمَرَضَ وَ إِنْ شَفَانِيَ أُحِبُّ الشِّفَاءَ وَ الصِّحَّةَ وَ إِنْ أَمَاتَنِي أُحِبُّ الْمَوْتَ وَ إِنْ أَبْقَانِي أُحِبُّ الْبَقَاءَ»؛ جابر بن عبدالله انصاری ـ يار ديرين رسول خدا (صلی الله عليه و آله) ـ بيمار و بستری شد، امام باقر (عليه‏ السلام) به عيادت او رفتند و از حالش پرسیدند.
جابر عرض کرد: در حالی هستم كه پيری را نسبت به جوانی دوست دارم، مرگ را نسبت به زندگی دوست دارم، به بيماری نسبت به سلامتی علاقمندم. [شاید به جهت این که در سختی و مشکلات، انسان بیشتر به یاد خداست، جابر چنین گفته است]
امام باقر (عليه ‏السلام) به او فرمودند: اما من آن‌چه را خدا بخواهد دوست دارم، اگر پيري را بخواهد پیری را دوست دارم، و اگر جوانی را بخواهد، جوانی را دوست دارم، و اگر بيماری را بخواهد، بیماری را دوست دارم، و اگر شفا و سلامتی را بخواهد، شفا و سلامتی را دوست دارم، و اگر مرگ مرا بپسندد، مرگ را دوست دارم، و اگر زنده بودن مرا بپسندد، زنده بودن را دوست دارم. (15)

منابع:
1. نساء: 4/ 32.
2. همان: 4/ 119.
3. همان: 4/ 125.
4. همان: 4/ 119.
5. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 51؛ محمدی ری‎شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، ص 103.
6. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 120؛ محمدی ری‎شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، ص 104.
7. کلینی، محمد، الكافي، ج ‏1، ص 44، ح 1.
8. لیثی واسطی، علی،عیون الحکم و المواعظ، ص 120؛ محمدی ری‎شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، ص 104.
9. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 209؛ محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، ص 103.
10. کلینی، محمد، الكافی، ج ‏2، ص 329، باب القسوه، ح 1.
11. حدید: 57/ 14.
12. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 74، ص 175.
13. صدوق، محمد، الخصال، ج ‏1، ص 4، ح 7.
14. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 91؛ محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 1، ص 102.
15. عاملی، زین الدین، مسکن الفؤاد، مسكن الفؤاد، ص 87.

http://www.askdin.com/thread28327.html