خانواده ام مرا تایید نمی کنند!

پرسش:
من دختری تحصیل کرده، اهل مطالعه و انجام امور دینی و معنوی هستم. با اینکه نسبت به هم دوره های خودم اطلاعات زیادی دارم، پدر و مادرم مرا تأیید نمی کنند. فکر می کنم اگر روزی یک دانشمند یا انسان بزرگی شوم، باز هم والدینم مرا تأیید نخواهند کرد. چه کار کنم که پدر و مادرم حرف ها و نظرات مرا در مسائل مختلف بیشتر قبول کنند؟


پاسخ:
در دوره جوانی، توانایی ها و قابلیت های شناختیِ فرد به اوج می رسد و او می تواند مسؤولیت هایی در جامعه به عهده گیرد و به تدریج از والدین مستقلّ گردد و برای ازدواج و تشکیل زندگی اقدام نماید. در همین دوره، ممکن است مشکلاتی میان جوان و پدر و مادرش بروز کند. این احتمال وجود دارد که والدین به فرزندشان همچنان به چشم یک کودک نگاه کنند و نظراتش را برخاسته از افکار ساده انگارانه دوره کودکی یا افکار ناپخته دوره نوجوانی قلمداد نمایند. پدر و مادر باید در این سنّ با فرزند خود مانند یک بزرگسال ارتباط برقرار کنند. در حالیکه در این سنین ارتباط  خانواده با جوان باید شبیه ارتباط دو بزرگسال شده باشد. جوان از پدر و مادرش انتظار دارد که رابطه برابری با او داشته باشند و به چشم یک کودک یا نوجوان به او نگاه نکنند.     

دختران جوان نیاز دارند ارتباط عاطفیِ صمیمی با والدین داشته باشند. جوان دوست دارد با والدین خود درباره تجربیاتش صحبت کند و اهدافش در زندگی را با آنها در میان بگذارد. وقتی والدین به حرف های فرزند جوان خود گوش دهند و او را به خاطر پیشرفت هایش با حرف هایشان تشویق کنند، بزرگ ترین هدیه را به فرزند جوان خود می دهند. توجه به نظرات و حرف های جوان رابطه میان والدین با او را مستحکم می سازد و محبت میان آنها را افزایش می دهد.

زمانی که والدین فرزند خود را به چشم یک کودک یا نوجوان نگاه می کنند و به نظراتش اهمیت نمی دهند، این موضوع باعث دلخوری و عصبانیتِ جوان می شود. اما جوان باید عصبانیت خود را کنترل کند و احساساتِ منفی اش را تعدیل نماید. ایجاد فضای صمیمی میان والدین و جوان گاهی نیاز به گذشت زمان دارد. گاهی سال ها طول می کشد تا والدین دیدگاهشان را در مورد فرزند خود تغییر دهند و متوجه شوند که فرزندِ آنها دیگر دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و به فردی خبره در رشته خود تبدیل شده است.

مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده كتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است كه: وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه (صلوات الله و سلامه علیها) احكام شرعی را برای مردم مى گفت. مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود؛ به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند. روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت:"شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى". اما مرحوم شیخ عباس قمی، به خاطر اخلاص و کار برای خدا، به پدرش نگفت که عبدالرزاق از کتاب من برای حاضران روایت می خواند.

پس بهتر است شما هم صبر داشته باشید و به تحصیل و کسب تجربه ادامه دهید و به آینده امیدوار باشید. روزی فرا می رسد که پدر و مادرتان به داشتن فرزندشان افتخار می کنند. تا آن زمان شکیبا باشید و عدم تأیید والدین تان را به پای عدم آشنایی با رشته خود بگذارید.  
 

http://askdin.com/comment/1032536#comment-1032536