راهنمایی در مورد عشق به همسر دومم

پرسش:
من مردی 35 ساله، متأهل و دارای دو فرزند هستم. یازده سال از ازدواجم می گذرد. بعد از پنج سال زندگیِ مشترکِ سخت و پر تنش، با خانمی مطلّقه آشنا شدم و پس از یک سال ایشان را به عقد موقّت خود درآوردم. خانواده من و خانواده ایشان از این موضوع اطلاعی ندارند. این خانم 29 ساله است و فرزند ندارد. او اخیرا از سوی خانواده اش برای ازدواج با پسرعمویش تحت فشار است. خواستگار این خانم، پسر عمویش می باشد که مردی بسیار واجد شرایط است. من و این خانم همدیگر را واقعا دوست داریم و جدایی برایمان سخت است. از سوی دیگر به خاطر دخترهایم نمی توانم از همسر اول خود جدا شوم. لطفا راهنمایی ام کنید که چه کار کنم.

 


پاسخ:
درک می کنم که هم می خواهید زندگی با همسر اول تان که مادر فرزندان تان است را حفظ کنید و هم دوست دارید از عشق و علاقه یِ همسر دوم تان بهره مند باشید.
قبل از اینکه راهکاری پیش پای شما بگذارم، توضیحاتی را به عنوان مقدمه باید بگویم:

بهداشت روانیِ انسان از عوامل مختلفی تأثیر می پذیرد. یکی از این عوامل، ایجاد حالت «تعارض»(Conflict) است که می تواند بهداشت روانی را با اختلال روبرو سازد. منظور از «تعارض» در روانشناسی، موقعیّتی است که در آن شخصی رویدادها، انگیزه ها، هدف ها، رفتارها یا میل های مخالف و متضادّ با هم را به صورت همزمان تجربه می کند. شما در موقعیّتی قرار گرفته اید که به صورت همزمان هم به سوی همسرِ اول تان گرایش دارید و نمی خواهید از او جدا شوید و هم به سوی همسر دوم تان گرایش دارید و دوست ندارید از او جدا شوید. این نوع تعارض به نام «تعارضِ اجتناب-اجتناب» (avoidance-avoidance conflict) نامیده می شود. زیرا شما خود را مجبور می بینید که بین جدایی از همسر اول تان و جدایی از همسر دوم تان یکی را انتخاب کنید. در صورتی که هر دویِ اینها برایتان نامطلوب و ناخوشایند است. ویژگیِ «تعارضِ اجتناب- اجتناب» این است که انرژیِ زیادی از فرد می گیرد. ماندن در شرایط عدم تصمیم گیری نیز اثرات مخرّبی بر روان فرد دارد و تا زمانی که یک راه را انتخاب نکند، استرس زیادی به او وارد می سازد. تعارض هایی که مدت زیادی ادامه پیدا کنند و برطرف نشوند، باعث بروزِ «بیماری هایِ روان- تَنی» (psychosomatic disorders) می شوند. بیماری های روان- تنی به آن دسته از بیماری های جسمی گفته می شود که در اثر عوامل روانشناختی _ به ویژه اضطراب و نگرانی _ به وجود می آیند.

قبل از آن که بگویم چه کار کنید، اجازه دهید کمی در مورد عشق و علاقه شما به همسر دوم و رابطه سخت و پر تشنّج با همسر اول تان توضیح دهم:
وقتی یک زن و مرد با یکدیگر به صورت رسمی ازدواج می کنند، ازآنجا که یک رابطه رسمی و پُر رنگ را تشکیل می دهند، هر یک بر گردنِ خود مسؤولیّت و وظایفی را احساس می نمایند و از طرف مقابل نیز انتظارات و توقّعاتی دارند. با شروع زندگی زیر یک سقف، هر یک از زن و شوهر با زبان و عملِ شان از دیگری می خواهد که به مسؤولیّت هایش عمل کند و وظایفش را به بهترین نحو انجام دهد. وقتی یک نفر یا هر دو نفر وظایفش و مسؤولیّت هایش را به صورت کامل انجام ندهد، اختلاف بین دو طرف بُروز می نماید. در این حالت، زن و شوهر محبتِ شان به یکدیگر را به انجام رفتارهای خاصّی مشروط می کنند. مثلا زن به شوهر می فهماند که اگر می خواهد با او خوش برخورد باشد و به حرفش گوش دهد، باید شوهر به صورتی که زن دوست دارد لباس بپوشد یا شوهر به زن می فهماند که اگر می خواهد شوهر به او توجّه نماید، زن باید همیشه از دستورات شوهر اطاعت کند. این به آن معناست که زن و شوهر فقط در شرایطِ خاصّی توجّهِ همسرش را دریافت می کند (توجهِ مثبت مشروط) و باید سعی کند از رفتارهایی که طرف مقابل تأیید نمی کند بپرهیزد. در نتیجه هر یک از زن و شوهر نمی توانند با آزادیِ کامل عمل کنند. این مسأله به مُرور باعث ایجاد کشمکش بین زن و شوهر و کاهش علاقه می شود.

اما وقتی یک مرد و زن با یکدیگر دوست می شوند و رابطه غیررسمی و کم رنگی را تشکیل می دهند، هر چند این رابطه با ازدواج موقّت به وجود آمده باشد، دو طرفْ مسؤولیّت و وظایفِ چندانی احساس نمی کنند و از طرف مقابل نیز انتظارات و توقّعاتِ زیادی ندارند. به خاطر نبودِ انتظارات و توقّعاتِ زیاد، در این رابطه که به صورتِ زندگی زیر یک سقف نمی باشد، کمتر اختلاف بُروز می نماید و زن و شوهر محبّتِ شان را به انجام رفتارهای خاصّ مشروط نمی کنند. در این حالت، زن و شوهر به صورتِ غیرِمشروط به یکدیگر محبّت می کنند (توجه مثبت غیرمشروط) و در رابطه از آزادیِ زیادی برخوردار هستند و کشمکش میانِ آنها به ندرت ممکن است به وجود آید. چه بسا اگر همین رابطه یِ کم رنگ، با ازدواج رسمی به یک رابطه پُر رنگ تبدیل شود، به وجودآمدنِ انتظارات و توقّعات در دو طرف، باعث بُروزِ اختلافات و کشمکش هایی میان زن و شوهر گردد. اگر دقّت کرده باشید، بیشتر زن و شوهرها از دوران عقد، خاطرات شیرینی دارند؛ اما پس از آغاز زندگیِ مشترک، به خاطر انتظارات و توقّعاتِ شان، اختلافاتْ بینِ آنها به وجود می آیند.

یک دلیل دیگر برای فروکش کردنِ عشق و علاقه میان همسران، پدیده ای است که به آنْ «خوگیری»(Habituation) می گویند. در خوگیری، فرد نسبت به ویژگی های طرف مقابل، دیگر حسّاسیّت نشان نمی دهد و این ویژگی ها که روزی برایش جالب بود، دیگر جذّابیتی ندارد و او را به خود جذب نمی کند. مثلا روزهای اولِ ازدواج، شوهر از عطرِ خانمش لذّت می برد؛ اما به مرورِ زمان به آن عطر عادت می کند و دیگر برایش لذّت بخش نمی باشد. یا زن روزهای اولِ ازدواج با دیدنِ تیپِ شوهر، تهِ دلش خالی می شود؛ اما با گذشتِ زمان، دیگر تیپِ شوهر برایش گیرایی ندارد. در رابطه های موقتی که دیدارها به صورتِ هر روزه نیست، فرایندِ «خوگیری» کمتر عمل می کند و ویژگی های مثبت، دیرتر برای دو طرف کُهنه می شود.

وجود جذّابیت در ابتدای رابطه و بُروز خوگیری پس از گذشت مدّتی از آن، به دلیل فعّالیّتِ پیام رسان های عصبیِ موجود در مغز (Neurotransmitters) می باشد. پیام رسان های عصبی یا نوروتِرَنسمیتِرها مواد شیمیایی درون مغز هستند که اطلاعات را درون مغز و بدن انتقال می دهند. آن ها سیگنال ها را میان سلول های عصبی که نورون خوانده می شوند، پخش می کنند. به عبارت روشن تر وقتی فرد با چیزِ جالبی برخورد می کند، پیام رسانِ عصبیِ دوپامین (Dopamine) در مغز ترشّح می شود و نقش پاداش دهنده را ایفا می نماید و احساسِ لذّت به فرد دست می دهد. اما این وضعیّت زیاد ادامه پیدا نمی کند. زیرا ویژگی های چیز جالب، برای فرد عادی می شود و به تدریج ترشّحِ دوپامین کاهش می یابد. افراد برای پیداکردنِ احساسِ لذّتی که قبلا تجربه می کردند، ممکن است به رابطه های جدید کشیده شوند. ولی این رابطه های جدید نیز تا مدتِ محدودی می توانند احساسِ لذّت را به وجود آوردند و کهنه می شوند و به سرنوشتِ رابطه یِ قبلی دچار می گردند.

پس از توضیحات بالا، نوبت پاسخ به این سؤال می رسد که بالاخره شما چه کار باید انجام دهید؟
پاسخ:

شما سه راه پیش رو دارید:
1- به همین حالت ادامه دهید.
2- همسر اول و مادر فرزندان تان را طلاق دهید و به صورت رسمی با خانم دوم ازدواج کنید.
3- عطای رابطه با همسر صیغه ای را به لقایش ببخشید.

هر کدام از این راه ها برای شما مشکلاتی را در پِی دارد. از راه اول شروع کنیم. گفتم که باقی ماندن در این حالت برای شما امکان پذیر نیست. اگر بر فرض برای خانم دوم، خواستگاری نمی آمد، باز هم نمی توانستید به این رابطه مخفیانه ادامه دهید. زیرا بالاخره همسر اول شما با خبر می شود و آن گاه شما وضعیّت وخیم تری پیدا می کنید. شاید تا حالا هم همسر اول شما از این رابطه یِ مخفیانه مطّلع شده؛ اما برای برهم نخوردنِ زندگی صبر کرده است. ولی این صبر و شکیبایی برای هر زنی حدّی دارد. خداوند متعال با آن همه عظمتش، تا مدت محدودی صبر می کند و وقتی می بیند بنده اش راه ناصواب می رود، حکمتش اقتضا می نماید که دیگر صبر نکند و بنده یِ گناهکار را رسوا نماید. آن وقت از یک خانم که طاقتِ دیدنِ رقیب را ندارد، چه انتظاری می توان داشت؟

راه دوم این است که مادر فرزندان تان را طلاق دهید و به صورت رسمی با خانم دوم ازدواج کنید. آن وقت شما به مُراد دلِ خود می رسید. اما واقعا همیشه این عشق و علاقه یِ آتشین بین شما و خانم دوم باقی می ماند؟ همان گونه که گفتم، پس از مدتی که از ازدواج رسمی گذشت، انتظارات و توقّعاتِ شما و خانم دوم، مثل زندگیِ اول و همسر اول، نمایان می شوند و ویژگی های همسر دوم نیز پس از مدتی زندگی زیر یک سقف برایتان عادّی می شود. ضمن اینکه باید چاره ای برای فرزندان تان بیاندیشید. آیا می توانید پس از طلاق همسر اول، حضانتِ فرزندان تان را به همسر اولِ خود بدهید؟ آیا خودتان وظیفه نگهداری از فرزندان تان را به عهده می گیرید و در این صورت از همسرِ دومِ خود انتظارِ جدیدی (نگهداری از فرزندان تان و خوش رفتاری با آنها) پیدا می کنید؟ آیا خانواده همسر دوم تان با مسأله نگهداریِ دخترشان از فرزندانِ همسرِ اولِ تان کنار می آیند؟ آیا مهریّه یِ همسر اول تان کم است و شما از پسِ پرداختِ مهریّه اش برمی آیید؟ اینها همه مشکلاتی است که در سر راه دوم قرار دارد. شاید اینها تنها بخشی از مشکلات طلاق دادن همسر اول است. زیرا عده زیادی از مردهایی که همسرشان را طلاق می دهند، با مشکلات عدیده ای مواجه می شوند که در بدترین کابوس هایشان هم آنها را ندیده اند. این یک مبالغه نیست؛ بلکه یک واقعیّت است که من در گفتگو با این دسته از مردها به آن رسیده ام.

راه سوم این است که اجازه دهید همسر دوم از شما جدا شود و با پسر عمویش ازدواج کند. خود شما گفته اید:«خواستگار این خانم، پسر عمویش می باشد که مردی بسیار واجد شرایط است». چرا نگران هستید که همسر دوم تان، پسرعمویش را دوست نداشته باشد؟ شما که می گویید پسرعمویش مرد بسیار واجد شرایطی است. این خانم همان طور که به شما علاقه پیدا کرد، بعد از ازدواج با پسرعمویش هم می تواند به او که بسیار واجد شرایط است، علاقه مند شود. پس جای نگرانی نیست. اما در مورد شما و همسر اول تان باید بگویم:

پس از اینکه اجازه دادید همسر دوم تان به سراغ سرنوشتش برود، شما و همسر اول تان می توانید با یادگرفتنِ مهارت های زندگیِ مشترک، انتظارات و توقّعاتِ خود را تعدیل کنید و «توجهِ مثبتِ غیرمشروط» به یکدیگر نشان دهید. همسر اولِ شما همان دختری است که روزی با دیدنِ او دلِ تان لرزید و عاشق او شُدید. وقتی به شما جواب مثبت داد، فکر می کردید در آسمان ها پرواز می کنید. آیا او به موجودی دیگر تبدیل شده است که دیگر تواناییِ تحمّلِ او را ندارید؟ نه؛ او روزی که به خانه شما پا گذاشت، دختری شاد و سرحال بود. اما فرزندداری و فشارهای زندگی، او را کم طاقت کرده و کمتر با شما خوش برخورد می کند. همسر اول شما هم اگر مسؤولیّتِ دو بچه را نداشت، می توانست مانند همسر صیغه ایِ تان به خودش رسیدگی کند، خودش را برای شما بیشتر آرایش نماید و بهتر از این خانمِ دوم دلربایی کند. این حرف های من به معنای تأیید همه کارهای همسر اولِ شما نیست. اگر من با همسر اولِ تان حرف می زدم، از او می خواستم که مهارت های زندگیِ مشترک را یاد بگیرد و در کنار رسیدگی به فرزندان، وقتی را برای رسیدگی به خود و شوهرش اختصاص دهد.

توصیه می کنم پس از اینکه همسر دوم از زندگیِ شما بیرون رفت، به همراه همسر اولِ خود به یک روانشناس و مشاور خانواده متعهّد و خبره در شهرتان مراجعه کنید و از او بخواهید با آموزشِ مهارت های زندگیِ مشترک، به شما یاد بدهد که چطور پس از گذشت چند سال از زندگیِ مشترک، بتوانید جذّابیت هایِ تان را برای یکدیگر بیشتر و تازه تر نمایید. در کنار مراجعه به روانشناس و مشاور خانواده، می توانید کتاب «مهارت های زناشویی» نوشته «مَتیو مَک کِی» که چند انتشارات آن را چاپ کرده اند (مثل انتشارات ارجمند و نشر ابن سینا) را تهیه و مطالعه نمایید. کتاب «مهارت گفتگو برای همسران» نوشته «زهره شیری» را نیز به صورت رایگان از اینترنت دانلود و مطالعه کنید. مطالعه این دو کتاب، برای شما و همسرتان بسیار مفید است. البته هر دو باید راهبردهای این کتاب ها را مطالعه و بارها تمرین کنید. به کارگیریِ مهارت های زناشویی، مانند: به کارگیریِ مهارت شنا و رانندگی، نیاز به تمرین دارد و نباید به یک بار مطالعه اِکتفا کرد.

 

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64318&p=1015239&viewfull=1#post10...