با این پدر و مادر چطور باید رفتار کنم؟

پرسش:
من مرد جوانی 25 ساله و مذهبی هستم. پدر و مادرم گرچه ظاهرا مسلمان می باشند؛ اما به هیچ وجه مذهبی نیستند. همیشه تلویزیون در خانه ما روشن است و سریال های پر از خیانت پخش می شود. بارها نصیحت کردم؛ اما فایده ای نداشت. یک سال پیش وقتی دیدم مادرم زیاد با گوشی تلفنش کار می کند، به او مشکوک شدم. متوجه شدم مادرم با مردی 30 ساله دوست شده و حرف ها وعکس های نامناسب ردّ و بدل کرده اند. تا یک هفته با مادرم حرف نمی زدم. بعد از یک هفته، وقتی مادرم متوجه شد که من از قضیه خبر دارم، به دوستی اش اعتراف کرد؛ اما گفت که رابطه جنسی در کار نبوده است. بیشتر از یک سال است که با مادرم حرف نمی زنم. من کینه ای هستم و نمی توانم تا روزی که زنده ام، به چشم مادر به او نگاه کنم. با پدرم هم از کودکی رابطه خوبی نداشتم؛ چون کتک می زد و فَحّاشی می کرد. سؤالی که دارم این است که طبق دستورات دین اسلام، با این پدر و مادر چطور باید رفتار کنم؟

 


پاسخ:
ماجرای پر درد و غصه ای دارید. غم و غصه شما بعد از پی بردن به کارِ مادرتان در یک سال پیش و نیز رابطه با پدرتان قابل درک است. گفتید که جوانی مذهبی هستید. در تاریخ اسلام جوانان زیادی بودند که از آزار و اذیت و رفتارهای ناپسند خانواده شان در عذاب بودند؛ ولی به خاطر خداوند متعال آن رفتارها را تحمل نمودند. به دو نمونه از این جوانان اشاره می کنم:

- عبدالله ذوالبَجادَین:
عبدالله ذوالبَجادَین وقتی در مکه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد، عمویش تمام اموال او، حتّی لباس هایش، را گرفت و با دو تکّه گلیمِ راه راه (در عربی به آن "بَجاد" می گویند) راهی مدینه شد. او در مدینه تحت عنایت رسول اکرم مشغول یادگیری قرآن و احکام دینی بود تا اینکه جنگ تبوک پیش آمد و مسلمانان عازم میدان جنگ شدند. او نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: یا رسول الله دعا بفرمایید که فیض شهادت نصیب من گردد. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره اش دعا کرد که «خدایا خون عبدالله را بر کافران حرام گردان». عرض کرد:"یا رسول الله منظورم این نبود. می خواستم به فیض شهادت نایل شوم". فرمود: «کسی که به قصد جهاد در راه خدا از خانه اش بیرون برود و در بین راه بمیرد، اجر شهید خواهد داشت» (...وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِه مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسُولِه ثُمَّ یُدرِکْهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللهِ) (سوره مبارکه نساء /آیه ی 100)
این یک پیشگویی بود که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره اش فرمود. مسلمانان حرکت کردند و به محل جنگ که رسیدند، عبدالله تب کرد و مریض شد. چند روزی هم بیمار بود و با همان بیماری از دنیا رفت. در شبِ دفنش بلال مؤذّن چراغی به دست داشت. قبر که حاضر شد، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خودش داخل قبر رفت و با دست خودش جنازه ی عبدالله را گرفت و در میان قبر گذاشت و فرمود: «خدایا من از عبدالله راضی هستم، تو هم از او راضی باش».

- روزبهِ ایرانی
نام سلمان فارسی را شنیده اید. سلمان در منطقه «جِی» از توابعِ اصفهانِ کنونی به دنیا آمد. پدرش نام او را «روزبه» گذاشت. پدر سلمان، کاهن زرتشتی بود. روزی سلمان به صورت اتفاقی با راهبی مسیحی برخورد کرد. پس از یک گفتگو با راهب، سلمان به دین و آیینِ او علاقه مند شد. وقتی سلمان به خانه برگشت، در مورد راهب مسیحی با پدرش صحبت کرد و به او گفت که قصد دارد دین خود را تغییر دهد و به دینِ مسیحت درآید. پدرش با شنیدن این حرف بسیار عصبانی شد و وقتی اصرار سلمان را دید، او را زندانی کرد. مدتی بعد، سلمان توانست از زندانِ پدر فرار کند. سلمان چندین سال از عابدان مسیحی دانش کسب می کرد تا اینکه پس از مرگ آن عابدها، با توصیه هایی که از انها شنیده بود، تصمیم گرفت به مدینه و نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) برود؛ اما با خیانت افراد کاروانی که به مدینه می رفت، دستگیر شد و به عنوان برده به یک یهودی فروخته شد. پس از چند سال و تحمل سختی های فراوان، دست روزگار سلمان را به مدینه کشاند. در مدینه، به نزد پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) رفت و سرگذشت خود را برای آن حضرت بازگو کرد. پیامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و هزار و ششصد درهم از مرد یهودى خرید و آزاد کرد و نام "سلمان‏" را بر او نهاد.

آن چه گفتم، از تاریخ اسلام بود. آن چه می گویم هم از خودم نیست و قرآن کریم و احادیثِ ائمّه اطهار (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) است:

دلیل اول: در سوره مبارکه لقمان، آیه شریفه 14، خداوند متعال می فرماید: (وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ) یعنی :«و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد (به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه‌ای را متحمّل می‌شد) و دوران شیرخوارگیِ او در دو سال پایان می‌یابد؛ (آری به او توصیه کردیم) که برای من و برای پدر و مادرت شُکر بجا آور که بازگشت (همه شما) به سوی من است!».
در آیه 15 همین سوره لقمان، خداوند متعال می فرماید: (وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۖ وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا) یعنی:«و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می‌دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‌ای رفتار کن». در این آیه شریفه، خداوند متعال در مورد پدر و مادرِ مُشرک فرموده که اگر آنها خواستند تو مُشرک بشوی، از آنها اطاعت نکن. اما در این آیه، خداوند متعال اجازه اهانت کردن، بی احترامی و قهرکردن با پدر و مادرِ مُشرک به افراد مؤمن نداده است. توصیه یِ خداوند متعال در همین آیه به احترام به پدر و مادر، بی قید و شرط است. یعنی خداوند متعال در آیه 15 نفرموده:" با پدر و مادرِ مؤمنِ خودت با نیکی رفتار کنید" یا در آیه 14 نفرموده "برای من و پدر و مادرِ مؤمنِ خودت شُکر به جای آورید" ؛ بلکه والدین را بدون هیچ صفتی ذکر فرموده است. این می فهماند که در هر صورتی باید به پدر و مادرمان احترام بگذاریم، به آنها نیکی کنیم و از آنها تشکر نماییم؛ اما از اطاعت کردن از پدر و مادر در موضوعاتی که با دستورات خداوند متعال مخالف است، باید خودداری کنیم. پس قهرکردنِ شما با مادرتان درست نبوده است و خلاف آیات قرآن کریم است. همچنین بی محلّی کردن به پدرتان نیز مطابقِ آیات قرآن کریم نیست.

دلیل دوم: امام صادق(صلوات الله و سلامه علیه) می فرمایند: «ثَلاثةٌ لابُدَّ مِن أدائِهِنَّ عَلی کُلِّ حالٍ: الأمانَةُ إلَی البَرِّ وَ الفاجِر وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِلبَرِّ وَ الفاجِر وَ بِرُّ الوالدَینِ بَرَّینِ کانا أو فاجِرَین» یعنی: «سه چیز است که همیشه باید آن ها را انجام داد: ادای امانت به آدم نیکوکار و بدکار و وفای به پیمان با آدم نیکوکار و آدم بدکار و نیکی به پدرو مادر، چه نیکوکار باشند چه بدکار»(1).

دلیل سوم: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) همیشه با همه افراد - چه مؤمن و چه کافر- مهربان بودند. خداوند متعال به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) در سوره مبارکه آل عمران، آیه شریفه 159می فرماید: (وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) یعنی :« و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن ».

شاید بگویید:"حضرت ابراهیم (علیه السلام) پیامبر بوده و وظیفه تبلیغ دین را داشته و به همین خاطر با عمویش به نرمی حرف می زده است. پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) نیز پیامبر بود و وظیفه تبلیغ دین را داشت و به همین خاطر آنها با افراد بدکار هم مهربان بودند. من که وظیفه تبلیغ دین را ندارم". در جواب این حرف باید بگویم: پیامبران الهی همگی الگوی افراد مؤمن بودند و هستند و افراد مؤمن باید از رفتارِ آنها سرمشق و الگو بگیرند. خداوند متعال در سوره مبارکه احزاب، آیه شریفه 21 به الگو بودنِ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) تصریح می نماید و می فرماید: (لَقَد کانَ لَکم فی رَسولِ اللَّهِ اسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یرجوا اللَّهَ و الیومَ الأخِرَ و ذَکرَ اللَّهَ کثیراً) یعنی:«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».

انسان ها هر قدر که بد باشند، فطرتِ آنها به سوی خداوند متعال گرایش دارد. اینکه می بینید مادرتان به شما هدیه می دهد، به خاطر دوست داشتنِ شما و کارهای خوب تان است. انسان هایی که مدّتی راه کَج را می روند، پس از مدتی از کار خود پشیمان می شوند و دوست دارند که به راه راست هدایت شوند و در راه راست که راه خداوند متعال است، قدم بردارند. شما باید با اخلاق و رفتار نیکو این راه را به پدر و مادرتان نشان بدهید و همیشه امیدوار باشید که خداوند متعال قلب پدر و مادرتان را به راه راست و هدایت به سوی کمال باز نماید و هیچ وقت از هدایتِ آنها ناامید نشوید. خداوند متعال در سوره مبارکه یوسف (علیه السلام)، آیه 87 از قول حضرت یعقوب (علیه السلام) می فرماید: (وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ) یعنی:« و از رحمت‏ خدا نوميد مباشيد؛ زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت‏ خدا نوميد نمى ‏شود».
بدانید که اگر با پدر و مادرتان مهربان باشید، به آنها احترام بگذارید، با آنها به نرمی صحبت کنید و با رفتارتان به آنها زیبایی های دین اسلام را نشان دهید، بهترین خدمت را به آنها کرده اید. حضرت امام صادق (صلوات الله و سلامه علیه) می فرماید:«كونوا دُعاةً لِلناسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم، لِيَرَوا مِنكُم الوَرَعَ وَالاجتِهادَ وَ الصَلاةَ وَ الخَيرَ، فَإنَّ ذلِكَ دَاعِيَةٌ» یعنی «مردم را با غير زبان خود (با رفتارتان) دعوت كنيد، تا پارسايى و سخت كوشى و نماز و خوبى را از شما ببينند؛ زيرا اينها، خود [بهترين] مبلّغند»(2). اگر در راه خداوند متعال و برای خداوند متعال با پدر و مادرتان مهربان باشید و با رفتارتان زیبایی های دین اسلام را به آنها نشان دهید و همیشه امیدوار باشید و با این کارتان باعث هدایت آنها شوید، بزرگ ترین ثواب را انجام داده اید.


گفته اید:«من کینه ای هستم و نمی توانم تا روزی که زنده ام، به چشم مادر به او نگاه کنم». باید بگویم: حضرت امیرالمؤمنین علیّ (صلوات الله و سلامه علیه) می فرماید:«اَلغِلُّ يُحبِطُ الحَسَناتِ» یعنی «كينه، خوبى ها را نابود مى كند» (3) . درست است که شما به خاطر دستورات الهی از کارهای مادرتان ناراحت هستید، ولی نباید این اطاعت از دستورات الهی باعث شود که نسبت به مادرتان کینه داشته باشید. این دستور دین ماست. شما از عملِ مادرتان در گذشته باید ناراحت باشید، نه از شخصِ او. شخصِ مادرتان محترم است؛ ولی عملی که در گذشته انجام داده، درست نبوده است. اگر مادرتان می گوید که دیگر با فردی غیر از پدرتان رابطه ندارد، حتما از او قبول کنید و وسوسه های شیطان را در دل راه ندهید. اگر به قهر و بدرفتاری با مادر و پدرتان ادامه دهید، به احتمال بسیار زیاد مادرتان و پدرتان لجبازی می کنند و با خود می گویند:" این دین اسلام که پسرم ازش دَم می زنه، همینه؟؟!! این پسرِ مؤمن که با من به عنوان پدر یا مادرش بدرفتاری می کنه، دینش حتما چنین چیزی بهش می گه. من چرا باید از این دین که به پیروانش یاد نمیده با پدر و مادرشان خوش رفتاری کنند اطاعت کنم؟؟!!". آن وقت شما هم در لجبازیِ آنها شریک می شوید.

این جمله را هم بگویم که خوش رفتاریِ شما به معنای تأیید کارهای زشت نیست. شما خوش رفتاری کنید و نسبت به کارهای زشت هم همیشه تا آخر عُمر جبهه بگیرید و هرگز آن کارهای زشت را تأیید نکنید. ولی همیشه با احترام برخورد کنید. به جای قهرکردن با پدر و مادر و کینه داشتن نسبت به آنها از آنها گلایه کنید. یعنی دلیل ناراحتیِ خود را مؤدّبانه به آنها بگویید و بیان کنید که از کارشان دلخور هستید. حضرت امام هادی (صلوات الله و سلامه علیه) می فرمایند:«اَلعِتابُ مِفتاحُ الثِّقالِ وَالعِتابُ خَيرٌ مِنَ الحِقدِ»؛ یعنی«گلايه و انتقاد کردنْ كليد سرسنگينى است و گلایه و انتقاد کردن بهتر از كينه است»(4).



پی نوشت:
1: نوری طبرسی، حاج میرزا حسین، مُستَدرَکُ الوَسائل، ج15، ص 179، مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، 1408 ه.ق.
2: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج3، ص224، جهان آرا، تهران، 1387.
3: علی بن ابی طالب، امیرالمؤمنین، غرر الحکم و درر الکلم، ج2، ص257، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1378.
4:
مجلسیّ، محمد باقر، بحارالانوار، ج75، ص369، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1403 ه.ق.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64229&p=1014952&viewfull=1#post10...