به چه کسانی ضد ولی فقیه گفته می شود؟


پرسش
به چه کسانی ضد ولی فقیه گفته می شود؟ آیا ضد ولی فقیه که در نماز جمعه ها آرزوی مرگ آنها می شود مخالفین ولایت ائمه هستند یا مخالفین رهبران جمهوری اسلامی؟ حکم کسانی که مخالف ولایت فقیه هستند چیست؟


پاسخ
برای پاسخ به این سوال به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
اصل ولایت فقیه حداقل در امور حسبیه مسئله ای است که در طول تاریخ فقها بر آن تصریح نموده و اختلافی در خصوص آن در میانشان نیست؛ بنابراین اگر اختلافی هم در خصوص «ولایت فقیه» در میان فقها باشد اختلاف در محدوده و قلمرو آن است، نه اصل آن.
طبق این نکته روشن میشود اصلا فقیهی نیست که مخالف ولایت فقیه باشد، چه برسد به اینکه ضد ولایت فقیه باشد!

نکته دوم:
معنای ضدیت و اختلاف نباید با یکدیگر خلط شود؛ اختلاف به معنای ضدیت نیست، مثلا شما از فلان غذا و فلان مدل مو، و مسافرت به فلان منطقه خوشتان می آید، اما بنده از غذای دیگر و مدل موی دیگر ومنطقه ای دیگر! هیچ کسی نمی گوید من و شما با هم ضدیت داریم!
فتوای مراجع هم همینطور است، نظر مراجع ممکن است مخالف یکدیگر باشد، اما هرگز کسی نمی گوید فتوای فلان مرجع ضد فلان مرجع است! مراجع هرگز فتوایشان ضدیت با هم ندارد!

اکنون باید دقت کرد که این شعار برای مخالف ولایت فقیه نیست، چه این مخالفت به لحاظ نظری و مبانی فقهی باشد، و چه به لحاظ اختلاف در خصوص شخص رهبر، و چه به لحاظ انتقاد از برخی نظرات رهبری، اینها هیچکدام ضدیت تلقی نمیشود، آنچه گفته میشود مرگ بر ضدیت است.

کلام خود مقام معظم رهبری در این راستا بسیار راهگشاست:
«یک نکته‌ی دیگری که در دنباله‌ی آن مطالبه‌ی دانشجوئی عرض میکنم، این است که مطالبه کردن با دشمنی کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم گاهی اوقات معارضه‌ی با مسئولان کشور نشود - که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود - این به معنای انتقاد نکردن نیست؛ به معنای مطالبه نکردن نیست؛ در باره رهبری هم همینجور است. این برادر عزیزمان میگوید «ضد ولایت فقیه» را معرفی کنید. خوب، «ضد» معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنی پنجه در افکندن، دشمنی کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسی معتقد به کسی نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیه‌ی مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفی است. اعتراض به سیاستهای اصل ۴۴، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبری، ضدیت با رهبری نیست. دشمنی، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر مینشینند؛ خیلی هم با هم رفیقند، خیلی هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معنای مخالفت کردن، به معنای ضدیت کردن نیست... بنابراین ما به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم»(1)

همچنین تشخیص مسئله هم به این سادگی نیست، حتی اگر شک در این راستا وجود داشته باشد نمیشود به کسی ضدیت با ولایت فقیه نسبت داد، همانطور که خود مقام معظم رهبری می فرمایند:
«مراقب باشید، مواظب باشید، نمیشود هر کسی را بمجرد یک خطائی یا اشتباهی گفت منافق؛ نمیشود هر کسی را بمجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلی باید مراقبت کنید»(2)

و نیز می فرمایند:

«الان رایج شده که بعضیها را به اندک چیزی «ضد ولایت فقیه» میگویند!...آن کسی که حالا یک وقت در جایی یک کلمه حرفی زده، یا مثلاً نسبت به چیزی عکس‌العملی نشان داده، این ضدیت محسوب نمیشود. در زمان امام(رضوان‌اللَّه‌علیه) ما میدیدیم که ایشان مطلبی را میفرمودند، اما در مجلس همه به آن رأی نمیدادند؛ نمیشود گفت اینها ضد ولایت فقیه‌اند. من یادم هست که یک وقت راجع به رادیو و تلویزیون یک نظر این بود که رؤسای سه قوه، شورای عالی رادیو و تلویزیون باشند... وقتی این پیشنهاد به مجلس آمد، آقای هاشمی آن را مطرح کردند؛ اما با اکثریت قاطعی رد شد! با این‌که ایشان هم گفتند که این نظر امام است، اما فقط عده‌ی معدودی به آن رأی دادند! واقعاً نمیشود به آن اکثریت گفت که شما ضد ولایت فقیه هستید؛ نه، همه‌شان هم فدایی امام و علاقه‌مند به امام و مخلص امام بودند»(3)
بنابراین مخالفت های فقهی، مخالفت هایی تئوریک و در مقام نظریه پردازی است، اما ضدیّت یعنی براندازی، هیچ فقیه جامع الشرائطی دنبال براندازی این نظام نبوده و نخواهد بود، یعنی مخالف حکومت فقیه نیستند بلکه میگویند دلیلی بر انحصار حکومت و ولایت در فقیه نیست. بنابراین هیچ کدام از فقها، حتی فقهای مخالف نظریه ولایت مطلقه فقیه، ضد ولایت فقیه محسوب نمیشوند.

نکته سوم:
با روشن شدن نکته پیشین روشن میشود وقتی ضدیت با نظام اسلامی در کار باشد یعنی معترضین نه از باب اعتراض به یک مبنای فقهی یا نحوه اجرا، یا مانند آن بلکه از باب مخالفت با نظام اسلامی اعتراض کرده باشند، در این صورت طبیعتا ضد ولایت فقیه به معنای ضد ولایت ائمه(علیهم السلام) نیز خواهد بود.
چون کسی که موافق ولایت ائمه(علیهم السلام) باشد ولو آن که ایده ولی فقیه را قبول نداشته باشد، یا اینکه نقدهایی به اجرا داشته باشد با نظام اسلامی ضدیت نخواهد داشت، بلکه ضدیت در جایی است که کسی از اساس با اسلام و آرامان های انقلاب اسلامی مخالف باشد.

مثلا حتی کسانی که از روی دلسوزی نسبت به اسلام معتقدند تشکیل حکومت اسلامی به صلاح اسلام نیست باز هم با تشکیل آن به ضدیت با آن نمی پردازند، می دانند که حتی اگر تشکیل حکومت اسلامی به هر دلیل به مصلحت نباشد، بعد از تشکیل آن دیگر نباید با آن ضدیت به خرج داد، بلکه باید به آن کمک کرد، زمین خوردن چنین حکومتی قطعا بدتر بوده و عواقب سخت تری متوجه اسلام خواهد کرد.

نکته چهارم:
همانطور که اشاره شد مخالفت با نظریه ولایت فقیه یک اختلاف تئوریک و طبیعی بوده که هیچ حکمی ندارد، اما این که حکم کسانی که ضد ولایت فقیه هستند چیست قدر متیقن این است که چنین کسی تا زمانی که این ضدیت را در رفتار بروز نداده باشد باز هم حکمی متوجه او نخواهد بود.
در هر صورت این یک مسئله ای فقهی است، به همین خاطر برای جزئیات این مسئله با کارشناسان فقه و احکام مشورت کنید.



پی نوشت ها:
1. بیانات در دیدار دانشجویان نخبه و نفرات برتر کنکور و فعالان تشکل‌های سیاسی فرهنگی دانشگاه‌ها‌، ۱۳۸۶/۰۷/۱۷.
2. بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور ، ۱۳۸۸/۰۹/۰۴.
3. بیانات در دیدار اعضای هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات مجلس ،۱۳۷۰/۱۲/۰۴

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63368&p=993994&viewfull=1#post993994