حدیث شفاعت در صحیح بخاری ومسلم


سؤال: آیا در صحیح بخاری و مسلم در رابطه با شفاعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روایاتی ذکر شده است؟ در صورت مثبت بودن چنین امری چرا وهابیت با این مساله مخالفند؟

جواب: حدیث شفاعت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) در روز قیامت را بسیاری از محدثین اهل سنت، از جمله صاحبان صحیحین روایت نموده اند.

حدیث شفاعت در صحیح بخاری
«محمد بن اسماعیل بخاری» در صحیح خود این روایت را با دو سند روایت نموده که متن این روایات عبارتند از:
1. «ابوبکر بن عیاش» از «حُمَید» روایت است که گفت: از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) شنیدم که می گفت: «چون روز قیامت فرا رسد شفاعت به من داده می شود و من می گویم: پروردگارا به بهشت در آور کسی را که در دلش سپندی (از ایمان) باشد. سپس به بهشت در می آورد. سپس می گویم: به بهشت درآور کسی را که در دلش اندک چیزی از ایمان باشد سپس به بهشت در می آورد».(1)
2. «معبد بن هلال عنزی» روایت می کند که ما گروهی از مردم بصره جمع شدیم و به سوی «انس بن مالک» راهی شدیم و «ثابت بنانی» را نیز همراه خود بردیم تا برای ما از او درباره ی حدیث شفاعت سؤال کند.
ما او را در قصر خود یافتیم در حالی که نماز ضحی (چاشت) را می گزارد. از وی اجازه ی ورود خواستیم به ما اجازه داد در حالی که وی بر جای خویش نشسته بود به «ثابت» گفتیم: بیش از حدیث شفاعت از وی چیزی مپرس.


«ثابت» گفت: ای «حمزه» اینان برادران تو از مردم بصره اند و نزد تو آمده اند که از حدیث شفاعت بپرسند. «انس» گفت: محمد (صلی الله علیه وآله و سلّم) به ما گفته است چون روز قیامت فرا رسد مردم چون موج یکی در دیگری می آیند. مردم نزد «آدم» می روند و می گویند: نزد پروردگار خود از ما شفاعت کن. وی می گوید من سزاوار این کار نیستم بر شماست که نزد «ابراهیم» بروید که وی خلیل (خدای) رحمان است. مردم نزد «ابراهیم» می روند وی می گوید: من سزاوار این کار نیستم بر شماست که نزد «موسی» روید که وی کلیم الله است.
مردم نزد موسی می روند و وی می گوید: من سزاوار این کار نیستم بر شماست که به نزد عیسی بروید که وی روح خدا و کلمه ی اوست. مردم نزد عیسی می آیند. وی می گوید: من اهل این کار نیستم بر شماست که نزد محمد (صلی الله علیه وآله و سلّم) روید.
مردم نزد من می آیند و من می گویم: من سزاوار شفاعت هستم. از پروردگارم اجازه می خواهم به من اجازه می دهد و محامد خود را به من الهام می کند ... او را با همان محامد می خوانم و در پیشگاهش به سجده می افتم.


خداوند می فرماید: ای محمد سر خود را بلند کن و بگو که شنیده می شوی و شفاعت کن که شفاعت تو پذیرفته است و من می گویم: پروردگارا امت من امت من! سپس گفته می شود برو و از دوزخ برون آور کسی را که در دل او به اندازه ی جویی از ایمان باشد و من می روم و این کار را انجام می دهم...
در ادامه این روایت داستان ملاقات این گروه و «حسن بصری» و بیان روایت شفاعت از «انس بن مالک» ذکر گردیده که «حسن بصری» روایت «انس» را اینگونه تصحیح نموده که پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) فرمودند: «سپس به پیشگاه وی به سجده افتادم پس گفته شد: ای محمد سر خود را بلند کن و بگو که شنیده می شوی و بخواه که داده می شوی و شفاعت کن که شفاعت تو پذیرفته می شود. من می گویم: به من اجازه فرما تا در مورد کسی که لا اله الا الله (گفته است شفاعت کنم). و خداوند فرماید: و به عزت و جلال و کبریایی و عظمتم از دوزخ بیرون می آورم کسی که لااله الا الله گفته است». (2)


حدیث شفاعت در صحیح مسلم
«مسلم بن حجاج» نیز در صحیح خود روایاتی در باب شفاعت پیامبر (صلی الله علیه وآله) آورده که برخی از آنان عبارتند از:
1. «انس بن مالک» روایت می کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «نخستین کسی که در بهشت شفاعت می کند من هستم و من در میان پیامبران دارای بیشترین پیروان هستم».(3)
2. «انس بن مالک» روایت می کند که آنحضرت فرمودند: «من در میان پیامبران بیشترین پیروان را دارم و نخستین کسی هستم که در بهشت را می کوبم».(4)
3. «انس بن مالک» روایت می کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) فرمودند: در قیامت به جلوی دروازه ی بهشت می روم و در می زنم. خازن بهشت می گوید: تو کیستی؟ می گویم: محمد. می گوید: مأمور شده ام که قبل از تو در را به روی هیچ کس باز نکنم».(5)
4. «ابوهریره» از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) روایت می کند که آنحضرت فرمودند: «برای هر پیامبری دعایی (خاص) است که با آن دعا می کند. من می خواهم که دعای خود را پنهان دارم تا در آخرت بدان وسیله برای امت خود شفاعت کنم».(6)
5. «ابوهریره» از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) روایت می کند که آنحضرت فرمودند: برای هر پیامبری دعایی اجابت شده است. تمام پیامبران در درخواست دعای خود شتاب نمودند؛‌ اما من دعای خود را پنهان می دارم تا در روز قیامت برای امت خود بدان شفاعت کنم. به خواست خدا هر کس از امت من که به خدا شرک نورزیده باشد مشمول دعای من قرار خواهد گرفت.(7)

دیدگاه وهابیت نسبت به شفاعت

شفاعت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله و سلّم) یک اصل مسلم و از ضروریات دین اسلام است که در تفکر وهابیت نیز بدین امر تصریح شده؛ چنانکه «ابن تیمیه» منکر آنرا کافر دانسته است.(8)
آنچه در این میان مورد اشکال وهابیت بوده طلب شفاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) در حیات برزخی آنحضرت است که «ابن تیمیه» به عنوان اولین شخصی که چنین بدعتی را نهاد با آن به مخالفت برخواست.
«ابن تیمیه» با اینکه منکر شفاعت پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) را کافر دانسته؛ اما با این حال طلب شفاعت از آنحضرت را بعد از حیات دنیوی (حیات برزخی) جایز ندانسته و آنرا بدعت شمرده است. وی در سخنی دیگر چنین درخواستی را وسیله ی تحقق شرک دانسته (9) و این در حالی است که سخنان وی استحسانی بیش از جانب وی نبوده؛ لذا جمهور اهل سنت در این امر با وی به مخالفت پرداخته و سخن وی را انحراف در تبیین معارف دین قلمداد نموده اند.(10)


پی نوشت:


1. البخاری، صحیح البخاری، کتاب التوحید (بَابُ كَلَامِ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ غَيْرِهِمْ)، ج11، ص181، ح: 6732، ‏مصر وزارت الاوقاف: «حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ رَاشِدٍ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ حُمَيْدٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَنَسًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يَقُولُ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ شُفِّعْتُ، فَقُلْتُ: يَا رَبِّ أَدْخِلْ‏ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ خَرْدَلَةٌ فَيَدْخُلُونَ، ثُمَّ أَقُولُ: أَدْخِلْ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ أَدْنَى شَيْ‏ءٍ، فَقَالَ أَنَسٌ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَصَابِعِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ».
2. همان، ح:6733: «حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا مَعْبَدُ بْنُ هِلَالٍ الْعَنَزِيُّ قَالَ: اجْتَمَعْنَا نَاسٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، فَذَهَبْنَا إِلَى أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَ ذَهَبْنَا مَعَنَا بِثَابِتٍ إِلَيْهِ يَسْأَلُهُ لَنَا عَنْ حَدِيثِ الشَّفَاعَةِ، فَإِذَا هُوَ فِي قَصْرِهِ، فَوَافَقْنَاهُ يُصَلِّي الضُّحَى، فَاسْتَأْذَنَّا فَأَذِنَ لَنَا، وَ هُوَ قَاعِدٌ عَلَى فِرَاشِهِ فَقُلْنَا لِثَابِتٍ: لَا تَسْأَلْهُ عَنْ شَيْ‏ءٍ أَوَّلَ مِنْ حَدِيثِ الشَّفَاعَةِ، فَقَالَ: يَا أَبَا حَمْزَةَ هَؤُلَاءِ إِخْوَانُكَ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، جَاءُوكَ يَسْأَلُونَكَ عَنْ حَدِيثِ الشَّفَاعَةِ، فَقَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ مَاجَ النَّاسُ بَعْضُهُمْ فِي بَعْضٍ، فَيَأْتُونَ آدَمَ، فَيَقُولُونَ: اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، فَيَقُولُ: لَسْتُ لَهَا، وَ لَكِنْ عَلَيْكُمْ بِإِبْرَاهِيمَ فَإِنَّهُ خَلِيلُ الرَّحْمَنِ، فَيَأْتُونَ إِبْرَاهِيمَ فَيَقُولُ: لَسْتُ لَهَا، وَ لَكِنْ عَلَيْكُمْ بِمُوسَى فَإِنَّهُ كَلِيمُ اللَّهِ، فَيَأْتُونَ مُوسَى، فَيَقُولُ: لَسْتُ لَهَا، وَ لَكِنْ عَلَيْكُمْ بِعِيسَى، فَإِنَّهُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ، فَيَأْتُونَ عِيسَى، فَيَقُولُ: لَسْتُ لهاو لَكِنْ عَلَيْكُمْ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ، فَيَأْتُونِي، فَأَقُولُ: أَنَا لَهَا فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّي فَيُؤْذَنُ لِي، وَ يُلْهِمُنِي مَحَامِدَ أَحْمَدُهُ بِهَا، لَا تَحْضُرُنِي الْآنَ فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ الْمَحَامِدِ، وَ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَكَ، وَ قُلْ يُسْمَعْ لَكَ، وَ سَلْ تُعْطَ، وَ اشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أُمَّتِي أُمَّتِي، فَيُقَالُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مِنْهَا مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ شَعِيرَةٍ مِنْ إِيمَانٍ، فَأَنْطَلِقُ فَأَفْعَلُ، ثُمَّ أَعُودُ فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ الْمَحَامِدِ، ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَكَ وَ قُلْ يُسْمَعْ لَكَ، وَ سَلْ تُعْطَ، وَ اشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أُمَّتِي أُمَّتِي، فَيُقَالُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مِنْهَا مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ، أَوْ خَرْدَلَةٍ مِنْ إِيمَانٍ، فَأَنْطَلِقُ فَأَفْعَلُ ثُمَّ أَعُودُ فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ الْمَحَامِدِ، ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَكَ وَ قُلْ يُسْمَعْ لَكَ، وَ سَلْ تُعْطَ، وَ اشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أُمَّتِي أُمَّتِي، فَيَقُولُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ أَدْنَى أَدْنَى أَدْنَى مِثْقَالِ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ فَأَخْرِجْهُ مِنْ النَّارِ، فَأَنْطَلِقُ فَأَفْعَلُ، فَلَمَّا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِ أَنَسٍ، قُلْتُ لِبَعْضِ أَصْحَابِنَا: لَوْ مَرَرْنَا بِالْحَسَنِ وَ هُوَ مُتَوَارٍ فِي مَنْزِلِ أَبِي خَلِيفَةَ، بِمَا حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ فَأَتَيْنَاهُ فَسَلَّمْنَا عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَنَا، فَقُلْنَا لَهُ يَا أَبَا سَعِيدٍ جِئْنَاكَ مِنْ عِنْدِ أَخِيكَ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ فَلَمْ نَرَ مِثْلَ مَا حَدَّثَنَا فِي الشَّفَاعَةِ، فَقَالَ: هِيهْ، فَحَدَّثْنَاهُ بِالْحَدِيثِ، فَانْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ، فَقَالَ: هِيهْ، فَقُلْنَا: لَمْ يَزِدْ لَنَا عَلَى هَذَا، فَقَالَ: لَقَدْ حَدَّثَنِي وَ هُوَ جَمِيعٌ‏ مُنْذُ عِشْرِينَ سَنَةً فَلَا أَدْرِي أَنَسِيَ أَمْ كَرِهَ أَنْ تَتَّكِلُوا، قُلْنَا: يَا أَبَا سَعِيدٍ فَحَدِّثْنَا، فَضَحِكَ وَ قَالَ: خُلِقَ‏ الْإِنْسانُ عَجُولًا، مَا ذَكَرْتُهُ إِلَّا وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أُحَدِّثَكُمْ، حَدَّثَنِي، كَمَا حَدَّثَكُمْ بِهِ، قَالَ: ثُمَّ أَعُودُ الرَّابِعَةَ فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ، ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا، فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأْسَكَ، وَ قُلْ يُسْمَعْ، وَ سَلْ تُعْطَهْ، وَ اشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ ائْذَنْ لِي فِيمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَيَقُولُ: وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ كِبْرِيَائِي وَ عَظَمَتِي لَأُخْرِجَنَّ مِنْهَا مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ».
3. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب 85، ح: 330، دارالحدیث، بیروت: «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله وَ سَلَّمَ): «أَنَا أَوَّلُ النَّاسِ يَشْفَعُ فِي الْجَنَّةِ. وَ أَنَا أَكْثَرُ الْأَنْبِيَاءِ تَبَعًا».
4. همان، ح: 331: «وَ حَدَّثَنَا أَبُو كُرَيْبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ. حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ مُخْتَارِ بْنِ فُلْفُلٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله وَ سَلَّمَ): «أَنَا أَكْثَرُ الْأَنْبِيَاءِ تَبَعًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ. وَ أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ».
5. همان، ح: 333: «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله وَ سَلَّمَ): «آتِي بَابَ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. فَأَسْتَفْتِحُ. فَيَقُولُ الْخَازِنُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَأَقُولُ: مُحَمَّدٌ. فَيَقُولُ: بِكَ أُمِرْتُ لَا أَفْتَحُ لِأَحَدٍ قَبْلَكَ».
6. همان، ح: 334: «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله وَ سَلَّمَ) قَالَ: «لِكُلِّ نَبِيٍّ دَعْوَةٌ يَدْعُوهَا. فَأُرِيدُ أَنْ أَخْتَبِئَ دَعْوَتِي شَفَاعَةً لِأُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ».
7. همان، ح: 338: «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آله وَ سَلَّمَ): «لِكُلِّ نَبِيٍّ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ. فَتَعَجَّلَ كُلُّ نَبِيٍّ دَعْوَتَهُ. وَ إِنِّي اخْتَبَأْتُ دَعْوَتِي شَفَاعَةً لِأُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ. فَهِيَ نَائِلَةٌ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ، مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِي لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئًا».
8. ر.ک: ابن تیمیه، قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة،‌ مكتبة الفرقان - عجمان : «دعاؤه وشفاعته، وهذا أيضاً نافع يتوسل به من دعا له وشفع فيه باتفاق المسلمين. ومن أنكر التوسل به بأحد هذين المعنيين فهو كافر مرتد يستتاب، فإن تاب وإلا قتل مرتداً».
9. همان، ص28.
10. ر.ک: السبکی،‌ شفاءالسقام فی زیارت خیر الانام، ص160.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62392&p=990562&viewfull=1#post990562