چرا اخلاق در بین مسلمانان کمرنگ است؟

سوال:چرا اخلاق در بین مسلمانان کمرنگ است و یک مسلمان اخلاق خوبی ندارد؟ در عوض غیر مسلمانها و بهائی ها خوش اخلاق و خوش برخورد هستند. قاعدتا یک جوان اول جذب اخلاق یک دین می شود. ما چه اخلاقی باید داشته باشیم که دین اسلام برای جوانان جذاب باشد؟!



پاسخ: داشتن حسن خلق و برخورد محترمانه با مردم، یکی از اصول اخلاق اسلامی ست. طبق دیدگاه اسلامی، بهترین مردم، خوش اخلاق ترین آنها هستند. این جمله پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله معروف و مشهور است که فرمودند: "إنّما بعثت لأتمّم مكارم الأخلاق‏؛ به درستی که من برانگيخته شده ام تا اخلاق بزرگوارانه را به كمال رسانم."1

بنابراین اصولا دستور اسلام به مسلمانان و شیعیان، خوش خلقی و مدارا با مردم است. امام صادق علیه السلام فرموده اند: "أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛ عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست."۲

اما با شما کاملا موافقم که ما امروزه خوش خلقی را در بین مسلمانان کمتر مشاهده می کنیم؛ مهم اینست که دلیل این امر فاصله گرفتن ما از اصول اخلاق اسلامی ست. برای مثال در سنن النبی آمده که پیامبر از همه مردم لبخندش بیشتر و خوش روتر بود.۳ همچنین نقل شده که امام صادق علیه السلام از یکی از مسلمانان سوال کرد: شما چگونه با یکدیگر شوخی می‌کنید؟ عرض کرد: کم مزاح می‌کنیم. فرمود: چرا با هم مزاح نمی‌کنید؟ این عمل از حسن خُلق است و با آن می‌توانید برادر مؤمن را خوشحال کنید. پیامبر با دیگران مزاح می‌کرد تا دیگران را شاد کند.۴

جامعه ای که در آن خلقیاتِ نیک و پسندیده، در بین مردم رواج نداشته و مردم نسبت به یکدیگر خوش رفتار نباشند، نمی تواند به سعادت واقعی و هدف نهایی خلقت دست پیدا کند. رسیدن به مقام خلیفه اللهی، با بدخلقی قابل جمع نیست.

البته توجه بفرمایید که منظور از خوش خلقی، فقط رفتار خوب و مدارا با مردم نیست؛ بلکه انسان قبل از هر چیز در مورد خودش سفارش شده و نسبت به سعادت خودش مسئول است. اگر هر کسی در کسب فضائل اخلاقی و صفات نیک اسلامی بکوشد، فضای جامعه یک فضای مهر و گذشت نسبت به دیگران شده و مردم احساس راحتی و امنیت می کنند. چنین جامعه ای حتی اگر از لحاظ مادی هم پیشرفت های زیادی نداشته باشد، باز هم مردم در آن حس آرامش، امنیت و سعادت دارند. این یک جامعه اخلاقی ست.

پس برای داشتن یک جامعه اخلاقی مهتر از دیگران، خود ما هستیم که در کسب فضائل اخلاقی مجاهدت و تمرین داشته باشیم. اسلام در این زمینه بهترین آموزه ها و بهترین الگوها را در اختیار ما قرار داده است. نقل شده که
روزی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از اصحابشان سوال کردند: "أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِخِيارِكُمْ؟ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُون‏؛ آيا شما را از بهترين افرادتان خبر ندهم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترين شما، آنانند كه نرمخو و بى آزارند، با ديگران انس می گيرند و ديگران نيز با آنان انس و الفت مى گيرند."۵

گاهی می فرمایند که دلیل این مسئله این است که علما و بزرگان، احکام و عبادات را بسیار بیشتر و پررنگتر از اخلاقیات به مردم معرفی کرده و عامل سعادت را تنها در عمل به احکام نشان داده اند. بسیار دیده و شنیده ایم که مردی مذهبی و هیئتی و مسجدی، به زن و بچه اش ظلم کرده و آنها را از حقوق شرعی شان محروم نموده است. پاسخ اینست که اولا اینطور نیست و در طول تاریخِ زندگیِ علما، تا همین الان، همیشه درس های اخلاقی بیش از درس های فقهی برگزار می شده و هر کس می خواسته در این درسها شرکت می کرده و از اصول اخلاقی اطلاع می یافته؛ و ثانیا ندانستن و نشنیدن مسائل اخلاقی واقعا در عصر اطلاعات و بمباران اطلاعاتی، توجیه خوبی نیست.


نقل می کنند که شخصی خدمت آیه الله بهجت رسید و عرض کرد که با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است، حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟ ایشان در پاسخ فرمودند: اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود؛ وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت، چنانچه در ابوجهل اثر نکرد.

باز سوال شد: عده زیادی از شما تقاضای درس اخلاق دارند اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجودتان بهره‌مند شویم؟ آیه الله بهجت فرمودند: کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا؟! عرض شد: آقا، نصیحت بفرمایید، دعا کنید عمل کنیم. ایشان فرمود: دعا که می کنیم، دعا که چیزی نیست. که انجام ندهیم، ولی همین کافی نیست، بعضی مطالب دوائی است نه فقط دعایی. و بعد از اصرار مجدد فرمودند: یک چیزی به شما می گویم هر جا بروید این است و جز این نیست. بروید گناه نکنید.

مشکل اینجاست که ما حتی به دانسته هایمان عمل نمی کنیم؛ که اگر عمل کنیم، صریح آیات و روایات است که راه باز می شود. قرآن به صراحت می فرماید:
"يا ايها الذين آمنوا ان تتقوالله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم و الله ذوالفضل العظيم؛ اي اهل ايمان! اگر پرهيزگار بوده و تقواي الهي پيشه كنيد، خداوند براي شما نيروي تشخيص حق از باطل قرار داده، بديهاي شما را پوشانده، شما را بيامرزد و خداوند داراي فضل و رحمت بزرگ است."6

همچنین در حدیث قدسی آمده که خداوند عزوجل فرمود: "مَن طَلَبني وَجَدَني وَ مَن وَجَدَني عَرَفَني وَ مَن عَرَفَني اَحَبَّني وَ مَن اَحَبَّني عَشَقَني وَ مَن عَشَقَني عَشَقتُهُ ....؛ آن كس كه مرا طلب كند مي‌يابد، آن كس كه مرا يافت مي‌شناسد، آن كس كه مرا شناخت دوستم مي‌دارد، آن كس كه دوستم داشت به من عشق مي‌ورزد، آن كس كه به من عشق ورزيد من نيز به او عشق مي‌ورزم ..."7

مشکل اصلی اینجاست که ما علیرغم یقین به قیامت و روز جزا، به دلیلِ کم بودن عملِ متناسب با این یقین، برایمان باور قلبی به وجود نیامده. فرق است بین علم و باور. با عمل کردن به دانسته ها، برای انسان باور به وجود می آید و این باور موجبات اعمال بهتر و دقیقتر و در نهایت سعادت و کمال انسانی را فراهم می آورد.

البته در اینکه علما و روحانیت به عنوان رهبران معنوی جامعه، وظیفه ارشاد و راهنمایی مردم را به عهده دارند، شکی نیست؛ و در اینکه هرقدر هم کار انجام شود، تا زمانی که به وضعیت مطلوب و جامعه مورد رضایت خداوند نرسیده ایم، همچنان جای کار بیشتر هست و باید بیشتر زحمت کشید هم حرفی نیست. اما نکته اینجاست که ما نباید عادت کنیم برای عدم موفقیت هایمان، دچار خطاهایی مثل مقصریابی یا فرافکنی و امثال اینها شویم. آن هم در زمانی که عده ای در همین شرایط و ای بسا نامطلوب تر، به موفقیت های بالایی رسیده اند.

به عبارت دیگر، روحانیت وظیفه دارد که هرچقدر می تواند تلاشش را بیشتر کرده و با تمام توان کار کند. به همین نسبت، بقیه هم وظیفه دارند از ظرفیت های ایجاد شده استفاده کرده و برای موفق شدن، منتظر شرایط ایده آل نمانند. این جمله بسیار زیبا و پرمغزی ست که فرموده اند "هر کس بخواهد کاری را انجام دهد، راهش را پیدا می کند؛ و هر کس نخواهد، بهانه اش را"

لب مطلب اینست که دلیل فاصله گرفتن از اسلام و اخلاق اسلامی، این نیست که مردم نسبت به آن آگاهی ندارند، بلکه دلیل اصلی، انتخابِ هوای نفس و سرباز زدن از تکلیف است؛ و این امر به وضوح توسط خداوند در قران بیان شده که بسیاری از مردم، در عین علم و آگاهی، هوای نفس را انتخاب کرده و از عمل به تکالیف الهی شان سر باز می زنند:


"أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛ پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏ اش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏ خواهد كرد آيا پند نمى‏ گيريد؟!"8

و باز در سوره مبارکه نمل، در مورد قوم فرعون می فرماید:
"وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود."9

علم داشتن، شرط لازم و کافی هدایت نیست. برای رسیدن به هدایت و سعادت، علم باید همراه با خواستن و عمل هم باشد. آیا می توان گفت در نحوه بیان موسی هم ایرادی وجود داشت؟! در بیان رسول بزرگوار اسلام چطور؟! آیا پیامبر به اندازه کافی از احکام و اخلاق برای مردم صحبت نکردند!؟ آیا نفرمودند که اصلا من برای کامل کردن مکارم اخلاقی مبعوث شده ام؟! چرا در زمان پیامبر ریشه مفاسد و رذائل اخلاقی خشکیده نشد؟! بعد از پیامبر آیا واقعا مردم نسبت به اهل بیت ناآگاه بودند!؟ دختر و داماد پیامبر را نمی شناختند؟ در واقعه کربلا حسین علیه السلام شناخته شده نبود؟ مردم در محبت پیامبر به امام حسین علیه السلام شک داشتند!؟

پس علم به ما هو علم، منشاء هدایت نیست. حتی بسیاری مواقع باعث گمراهی هم هست. داستان های تمام انبیاء الهی بیانگر این موضوع هستند و شکی در این نیست. علم اجمالی، اگر موجب عمل شد، همانطور که عرض کردم، راه را برای انسان باز کرده و منجر به علم تفصیلی خواهد شد؛ اما اگر عملی به دنبال آن نباشد، اگر موجب گمراهی نشود، حداقل ،فایده ای هم برای انسان نخواهد داشت.

در سوره قیامت، خداوند متعال بعد از چندین قسم، می فرماید:
"بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏ خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند."10




پی نوشت:
۱. نهج الفصاحه ص ۳۴۵ ، ح ۹۴۴
۲. کافی، ج ۱، ص ۲۳ ، ح ۱۷
۳. علی اربیلی، کشف الغمّه فی معرفه الائمه، ج ۲، ص ۱۳۴
۴. سید محمّدحسین طباطبائی، سنن النبی، ترجمه لطیف راشدی، ص ۱۰۲
۵. زهد، ص ۳۰ ، ح ۷۵
6. سوره مبارکه انفال، آیه 29
7. این حدیث در برخی منابع عرفانی و اسلامی بدون سند (مرسل) با عبارات مختلفی به عنوان حدیث قدسی آمده است. به عنوان مثال در کتاب الحقائق فى محاسن الاخلاق، از ملا محسن فیض کاشانى، محقق: محسن عقیلى‏، ص 366
8. سوره جاثیه، ۲۳
9. سوره نمل، ۱۴
10. سوره قیامت، ۵


http://www.askdin.com/showthread.php?t=58894&p=923317&viewfull=1#post923317