میزان تأثیر وراثت بر اخلاق و رفتار

برخی افراد تلاشی برای تغییر رفتار و اخلاق خود نمی کنند و استدلال می کنند که فلان مشکل اخلاقی یا رفتاری ایشان، ارثی است. به راستی وراثت تا چه حد تأثیرگذار است؟
 

پرسش:
آیا رذائل اخلاقی از طریق وراثت منتقل می‌شود؟ چگونه می‌توان بر آثار وراثتی ایجاد شده غلبه کرد تا دچار خسارت‌های اخلاقی نشویم؟
 

پاسخ:
تربیت فرآیندی پیچیده از شرایط مختلف است به نحوی که عوامل زیادی در آن دخیل هستند. کسب نتیجه مطلوب از فرآیند تربیت و رسیدن به هدف نهایی آن ازجمله در گرو شناخت عوامل دخیل در آن و مشخص کردن حدود و دامنه تأثیرگذاری آن ها است به نحوی که اهداف تربیت زمانی محقق می‌شوند که به‌خوبی مجموعه عوامل دخیل در فرآیند تربیت ارزیابی شده، نقش هرکدام تعیین و سپس برای کنترل یا رشد آن‌ها روش‌های تربیتی ارائه شوند. 
یکی از این عوامل وراثت است که می‌تواند نقش مثبت یا نقشی منفی در تربیت ایفا کند. در همین رابطه یکی از موضوعاتی که درباره وراثت نیازمند بررسی است بحث از جنبه‌های منفی اثرگذاری و نیز راه‌های غلبه بر آن است.

نکته اول: فضیلت و رذیلت اخلاقی
درباره فضائل و رذائل اخلاقی دیدگاه‌های مختلفی ابراز شده است در یک معنای رایج، فضیلت عبارت است از ملکه نفسانی که همچون رفتار می‌تواند موضوع بحث‌های اخلاقی قرار گیرد. (1) چنانکه فارابی فضائل را ملکاتی می‌داند که فرد به سبب آن‌ها خیرات و افعال نیکو را انجام می‌دهد. (2) ملکاتی که در نفس دوام و استقرار دارند و موجب صدور سهل و بدون نیاز به تفکر افعال اخلاقی می‌شوند. (3) این معنا بر رذیلت اخلاقی نیز که مفهوم متضاد فضیلت است صدق می‌کند. در نتیجه مراد از رذیلت اخلاقی در یک معنا همان ملکات اخلاقی است و وقتی سؤال از اثر وراثت بر رذائل اخلاقی می‌شود مراد این خواهد بود که آیا وراثت در شکل‌گیری ملکات اخلاقی منفی نقش‌آفرین است یا خیر؟

نکته دوم: انتقال رذائل اخلاقی از طریق وراثت
اینکه از طریق وراثت برخی خصوصیات والدین به فرزندان منتقل می‌شود مورد اتفاق است، اما اینکه چه ویژگی‌هایی و در چه حد و حدودی از طریق وراثت منتقل می‌شود یکی از مباحث اختلافی است. در روایات رسیده از حضرات معصومین علیهم‌السلام تصریحاتی درباره انتقال رذائل اخلاقی از طریق وراثت رسیده است. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله در حدیثی به نقش حالات جسمی و معنوی والدین در هنگام آمیزش، بر خوش‌خلقی فرزند اشاره کرده می‌فرمایند: «خوش‌اخلاقی، از کسی جز فرزند حیض و یا فرزند زنا، ستانده نمی‌شود». (4) این حدیث اجمالاً به نقش وراثت - که در اینجا حالات روحی والدین است- اشاره دارد. در حدیث دیگری امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «هرکس پست باشد ولادتش ناشایست بوده است».(5) همچنین در حدیث دیگری امام صادق علیه‌السلام فرموده است: «ما را دشمن نمی‌دارد، مگر کسی که پاک‌زاده نشده باشد یا مادرش در حال حیض باردار شده باشد». (6) امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در فرمان خود به استاندار مصر چنین می‌فرماید: «ثُمَّ اَلصَقَ بِذَوِی الاَحسَابِ وَ اَهلِ البُیُوتاتِ الصّالِحَه وَ السَّوابِقِ الحَسَنه، ثُمّ اَهلِ النَّجدَهِ وَ الشُّجاعَهِ وَ السَّخاءِ وَ السَّماحَهِ. فَاِنَّهُم جِمَاعٌ مِنَ الکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ العُرَفِ؛ برای اداره کشور افرادی را برگزین که گوهر نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه‌ای نیکو برخوردار. پس دلیران و رزم‌آوران و بخشندگان و جوانمردان (را برگزین) که اینان بزرگواری را در خود فراهم کرده‌اند و نیکویی‌ها را گرد آورده‌اند». (7) 
بر همین اساس آیت‌الله سبحانی با اشاره به این نامه و توصیه امام مبنی بر انتخاب افرادی از خانواده‌های شریف، اصیل و پارسا، به تبیین تأثیر وراثت از طریق بررسی احادیث پرداخته‌اند. (8) در نتیجه از مجموعه این روایات و برخی روایات مشابه دیگر می‌توان پاسخ مثبت به بخش اول سؤال داده و از تأثیر وراثت در انتقال رذائل اخلاقی سخن گفت. با این وجود نکته‌ای که در این باره نیازمند دقت نظر و بررسی تفصیلی و در حقیقت تعیین دقیق مدلول روایات است، تعیین حدود و میزان اثرگذاری وراثت در انتقال رذائل اخلاقی است که در جای مناسب باید به آن پرداخت.

نکته سوم: راه غلبه بر آثار وراثت
برخی از آثار وراثتی ایجاد شده را نمی‌توان از بین برد مثل آثاری که وراثت در صفات جسمانی و ظاهری ایجاد می‌کند از قبیل نژاد و رنگ پوست؛ اما بر آثار وراثتی که ناظر به رذائل اخلاقی است می‌توان غلبه کرد به این نحو که آن‌ها را می‌توان تشدید و تضعیف نمود به نحوی که به مرحله فعلیت و بروز خارجی و یا عدم فعلیت و بروز خارجی برسند. به بیان شهید مرتضی مطهری: «صفات و ملکات اخلاقى که تا حدى مانند مشخصات نوعى، از نسلى به نسلى منتقل مى‏شود آن ثبات و استحکامى را که در مشخصات نوعى موجود است واجد نیستند و با عوامل تربیتى و اخلاقى، قابل تغییر و تبدیل و کاهش و افزایش‌اند». (9) 
بنابراین با برخی اقدامات تربیتی می‌توان بر آثار ایجاد شده غلبه نمود. در همین رابطه می‌توان توصیه‌های ذیل را ارائه نمود:

1. اهتمام به دوران خردسالی به‌مثابه بهترین زمان ایجاد و اصلاح اخلاقیات
دوره‌های گوناگون حیات انسان از نظر شکوفایی استعدادهای روحی و خلقی و از جهت تشدید و تضعیف رذائل و فضائل اخلاقی تفاوت‌هایی دارند چنانکه  دوران پس از هفت‌سالگی که در احادیث نیز به آن توجه شده است از بهترین دوران تربیتی است. (10) از همین جهت اهتمام زیادی باید بشود که تربیت در سنین کودکی صورت گیرد چون  روح انسان در زمان کودکی حالت قابل‌انعطافی دارد و مانند همان ماده شل است و هرچه انسان بزرگ‌تر شود، قابلیت انعطاف آن کمتر می‌شود. بچه‌ای که در کودکستان است از بچه دبستانی و بچه دبستانی از نوجوان دبیرستانی و نوجوان دبیرستانی از جوان دانشگاهی جنبه پذیرشش بیشتر است. انسان تا سن پنجاه‌سالگی شخصیتش شکل‌گرفته و منعقد می‌شود. البته باید توجه داشت که انسان یک موجود قابل‌تغییر و قابل توبه و بازگشت است و ممکن است در سن صدسالگی هم خود را تغییر دهد. ولی شکی نیست که حالات روحی کم‌کم ملکه می‌شود و برگرداندن آن‌ها دشوار می‌گردد.(11) 
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در وصیتشان به امام حسن علیه‌السلام به این مهم اشاره نموده و فرموده است «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ؛ دل جوان مانند زمینِ کشت ‌نشده است»؛ (12) آماده هر بذری است که در آنجا بکاریم. بدیهی است این فرمایش به معنای آن است که در سنین خردسالی امکان تغییر و ایجاد خلقیات در انسان وجود دارد.

2. عادت دهی
عادت‌های تربیتی به‌اندازه‌ای نیرومند است که می‌تواند بر سرشت‌ های موروثی غلبه کند و طبیعت جدید را در انسان پدید آورد، (13) از همین جهت است که امیر مؤمنان علیه‌السلام فرموده است «العَادَهُ طَبعُ ثَانٍ؛ عادت طبیعت ثانوی است». (14) در نتیجه در پرتو عادت دهی، فرد می‌تواند بر طبیعت اولیه خود که از طریق وراثت ایجاد شده است غلبه نمود و از آثار منفی آن محفوظ بماند.

3. رشد احساس کرامت نفس
کرامت نفسْ، ام ‌المسائل اخلاقی است. آن نقطه‌ای از روح انسان که اسلام روی آن دست گذاشته است برای احیای اخلاق انسانی و برای این‌که انسان را به‌سوی اخلاق سوق بدهد کرامت نفس است. (15) با مکرم داشتن نفس است که تمام اخلاق مقدس در انسان زنده می‌شود و تمام اخلاق رذیله از انسان دور می‌گردد. (16) بدین جهت یکی از روش‌هایی که می‌توان با استفاده از آن بر رذائل اخلاقی غلبه نمود بهره‌گیری از روش رشد کرامت نفس است.

4. تقویت اراده
انسان با تقویت اراده می‌تواند بر فشارهای ناشی از غرائز و آنچه از طریق وراثت رسیده است و نیز بر موانع بیرونی که مانع تربیت صحیح می‌باشند غلبه کند. این به آن دلیل است که فرد در برابر وراثت حالت انفعالی نداشته و این اراده است که رفتار و شخصیت او را قاطعانه تعیین می‌کند. (17)

5. عوامل  بینشی و گرایشی
مجموعه از روش‌های بینشی و گرایشی مرتبط را می‌توان برای غلبه بر زمینه‌های وراثتی ایجاد شده توصیه نمود به عنوان مثال استفاده از روش‌های تلقین به نفس، تحمیل به نفس، تحریک ایمان و تحقیر رذائل و تحسین فضائل از این موارد است.

نتیجه
یکی از عوامل مؤثر در تربیت، وراثت است که بر طبق آنچه از روایات رسیده است در شکل‌گیری خلقات منفی اثر دارد با این وجود با استفاده از برخی روش‌های تربیتی می‌توان بر آثار منفی حاصل از وراثت غلبه کرد به این معنا که آثار آن را تضعیف نمود و جلوی فعلیت آن‌ها را گرفت. ازجمله این روش‌ها می‌توان بهروش‌های بینشی و گرایشی، روش عادت دهی، روش تقویت اراده، روش رشد احساس کرامت و اهتمام به دوره خردسالی به مثابه بهترین زمان ایجاد و اصلاح اخلاقیات اشاره نمود.

منابع جهت مطالعه بیشتر
1. شهریاری، روح‌الله؛ نجفی، حسن، تحلیل حدود عاملیت صفات وراثتی در تربیت اخلاقی از منظر روایات، معرفت، فروردین 1398.
2. فلسفی، محمدتقی، کودک ازنظر وراثت و تربیت، تهران، معارف اسلامی، 1394.
3. سلحشوری، احمد، مراحل رشد تربیت اخلاقی از دیدگاه امام علی علیه‌السلام، پژوهش‌نامه نهج‌البلاغه، 1392.

پی‌نوشت‌ها:
1. Jost, Lawrence J, "Virtue and Vice", Encyclopedia of philosophy, (2nd edition), voume 9,ed. Donald M. Borchert, New York, Thimason Gale, 2006. 
2. فارابی، ابونصر محمد، فصول منتزعه، مترجم حسن ملکشاهی، قم، سروش، 1396، ص 24.
3. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، المحجه البیضاء، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417 ق، ج 5، ص 95.
4. متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسه الرساله، 1413 ق، ج 3، ص 30.
5. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، مصحح: سید مهدی رجایی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1410 ق، ح 7817.
6. ابن‌بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، بیروت، دارالاضواء، 1405 ق، ج 1، ص 96.
7. سید رضی‏، نهج‌البلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت‏، 1414 ق، نامه 53.
8. سبحانی، جعفر، منشور جاوید قرآن، قم، موسسه امام صادق علیه‌السلام، 1383، ج 1، ص 355.
9. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا، 1395، ج 3، ص 183.
10. ابن‌بابویه، همان، ج 3، ص 492. امام صادق علیه‌السلام در این باره فرموده ‌است: «دَعِ ابْنَکَ یَلْعَبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ یُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَیرَ فِیهِ؛ کودک خود را تا هفت سال به بازی رها کن، هفت سال دیگر او را تحت تربیت و آموزش قرار ده و هفت سال با خود همدم و همراز ساز تا در صراط‍‌ حق باشد، از باطل گریزان شود و سعادت خود را دریابد. اگر چنین نشد، امید به نیکی در او نخواهد بود».
11. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، 1389، ص 56.
12. سید رضی، همان، نامه 31.
13. فلسفی، محمدتقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران: معارف اسلامی، 1394، ج 1، ص 136.
14. تمیمی آمدی، همان، ح 752.

15. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1386، ج 22، ص 396.
16. مرتضی مطهری، 1372، حکمت‌ها و اندرزها، قم، اسراء، ج 1، ص 152.
17. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، چاپ دوم، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 199.