پرسش:
چرا نمی توان مقامات اولیاء الهی و این که آنان از حقایقی خبر می دهند را درک نمود؟
پاسخ:
الف: عدم درک آن مقامات، نداشتن مراتب بالای یقین است. توضیح آنکه:
یقین دارای سه مرتبه است که یقین مرتبه پایینتر، خصوصیات و علائم یقین مرتبه بالاتر را ندارد. این سه مرتبه عبارتاند از «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین».
برای توضیح این سه مرتبه باید گفت؛ گاهى انسان آثار و علائم چیزى را مشاهده میکند و یا با کمک استدلال، حقیقت ثابتی را مییابد. گاهی هم علاوه بر استدلال عقلی، با روح و جان نیز آنرا مییابد و گاهی نه تنها با چشم دل آنرا میبیند، بلکه فانی و غرق در حقیقت آن نیز میشود؛ مثلاً در مورد وجود باری تعالی، انسان در ابتدا به وسیله دلیل و برهان و از آثار و نشانهها، وجود حضرتش را اثبات میکند که از آن به «علم الیقین» تعبیر میشود. در مرحله بعدی، با تزکیه و تهذیب دل و با صفا و طهارت باطن، با عالم نور ارتباط پیدا کرده، و با چشم دل این حقیقت را میبیند و درک میکند. به این مرتبه از یقین، «عین الیقین» گفته میشود. در مرتبه بالاتر، انسان چنان فانى در عظمت حق تعالى میشود که غیر او را در آن مرتبه نمیبیند. از این مرتبه به «حقّ الیقین» تعبیر میشود.
«شهید مطهری» در این زمینه می فرمایند:
«دانشمندان مى گويند فرق است بين علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين. اينطور مثال مىآورند، مىگويند: فرض كنيد آتشى در نقطهاى افروخته شده است. يك وقت شما اثر آتش را (مثلًا دودى كه بلند است) مىبينيد و همين مقدار مىدانيد كه در آنجا آتشى هست كه اين دود از آنجا بلند است. اين علم اليقين است، و يك وقت خود آتش را از نزديك مىبينيد، اين عين اليقين است و بالاتر از دانستن است، مشهود است. و يك وقت به قدرى نزديك می شويد كه حرارت آتش به بدن شما مىرسد و شما را گرم مىكند، داخل آتش مىشويد. اين حق اليقين است.»(1)
«آن شنیدی که رفت نادانی/به عیادت به درد دندانی
گفت بادست از این مباش حزین/گفت آری ولیک سوی تو این
بر من این درد کوه پولادست/چون تو زین فارغی ترا بادست»
در این مثال زیبایی که در این اشعار بیان شده، هم عیادت کننده و هم بیمار، درد دندان را درک می کنند، ولیکن علم عیادت کننده از نوع «علم الیقین»، و صرفا مفهومی است و لذا نمی تواند کاملا آن بیماری که از شدت درد دندان، به خود می پیچد را درک نماید.
ب: اما چگونه باید به یقین فراتر از «علم الیقین» رسید؟
پاسخ: تکرار و مدوامت بر عمل و مراقبه دائمی
در قرآن کریم آمده است «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ (2) و پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو فرا رسد!»، که به تصریح صاحب نظران ادبیات عرب، یکی از کاربردهای رایج «حتّی» (تا) آنگاه که بر سر فعل مضارع در میآید، این است که علت کاری را بیان میکند. در اینجا نیز میتوان بیان داشت، آیه شریفه نشانگر آن است که دستیابی به یقین – که یکی از بالاترین کمالات انسانی است- از راه عبادت ممکن میگردد.
این عبادت که در قالب انجام واجبات و ترک محرمات، می باشد را باید به نحو دائمی و همیشگی، تا آخرین لحظه عمر داشت. مراد از عبادت در اين جا، اعمال عبادي خاص نيست، بلكه منظور زندگي بر مدار عبوديت است؛ يعني بندگي و بنده وار زيستن، چنان كه بردگان و بندگان روزگار قديم هميشه برده بودند؛ نه آن كه فقط ساعتي از روز را برده باشند، بلكه تمام حركات و سكنات و اعمال آنها براي مولي و در خدمت مولايشان بوده است.
این تکرار و مراقبه دائمی در عبودیت و بندگی، «یقین» را به ارمغان خواهد آورد. چنانچه امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند:
«أَمَّا الْمُدَاوَمَةُ عَلَى الْخَيْرِ فَيَتَشَعَّبُ مِنْهُ تَرْكُ الْفَوَاحِشِ وَ الْبُعْدُ مِنَ الطَّيْشِ وَ التَّحَرُّجُ وَ الْيَقِينُ وَ حُبُّ النَّجَاةِ وَ طَاعَةُ الرَّحْمَنِ وَ تَعْظِيمُ الْبُرْهَانِ وَ اجْتِنَابُ الشَّيْطَانِ وَ الْإِجَابَةُ لِلْعَدْلِ وَ قَوْلُ الْحَق (3) اما ثمره مداومت و پایداری بر کار خیر برای انسان خردمند عبارت است از:
ترک کارهاى زشت، دورى از حماقت، خوددارى از گناه، یقین، علاقه به نجات، اطاعت خداى رحمان، تعظیم از دلیل و برهان، دورى از شیطان، پذیرفتن عدل، حق گوئى»
گناه و رذایل اخلاقی مانع رسیدن به مقامات معنوی، از جمله «یقین» می شود، و اگر انسان در مسیر عبودیت و بندگی ثابت قدم باشد به «یقین» خواهید رسید.
پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرمایند:
الف: «لَولَا انَّ اَلشَّیَاطِین یَحُومُونَ عَلَی قُلُوبِ بَنِی آدَم لَنَظُروا اِلَی مَلَکُوت اََلسَّمَاء (4) اگر نبود كه شيطان ها بر گرد دل هاى آدميان مى چرخند، هر آينه آنان ملكوت آسمان ها را مى ديدند.»
بنابراین با رسیدن به مقام عین الیقین و حق الیقین می توان آن مقامات را درک نمود و راه رسیدن به چنین یقین هایی، مراقبه دائمی، بندگي و بنده وار زيستن می باشد.
پی نوشتها:
1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، صدرا، ج23،ص792.
2.حجر/99.
3.ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، النص، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404ق، صص 17، 18
4.فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البيضاء في تهذيب الإحياء، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم، مؤسسة النشر الإسلامي، قم (ايران)، 1376 ه. ش،ج2،ص125.
http://askdin.com/comment/1045035#comment-1045035