پرسش: من پدر و مادر خطا کاری دارم. پدرم گناه های بزرگ رو انجام داده. وضعیت مادرم هم بهتر از پدرم نیست. آنها از هم طلاق گرفتند و هر کدام سرگرم انحراف و گناه شدند. خیلی از او دلم گرفته. اما تصمیم دارم ببخشم و باهاش با احترام رفتار کنم. رفتارم درسته؟
پاسخ: امام باقر(ع) ميفرمايد: «ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ؛ سه چيز است كه خداوند درباره آنها برای مخالفت رخصت نفرموده است: رد امانت به نيكوكار و بد كردار، وفا به پيمان نسبت به نيكوكار و بدكردار و خوش رفتاري با پدر و مادر، نيكوكار باشند يا بد كردار».(1)
محبت و دوست داشتن قلبی نسبت به دیگری تا حد زیادی غیر اختیاری است و نمی تواند مورد امر و نهی قرار گیرد. تنها میتوان زمینه ها و یا پیامدهای آن را تحت کنترل قرار داد. اما احترام و محبت عملی در هر شرایطی میتواند انجام شود. بنابراین این دو را از پدر و مادر خود دریغ نکنید چراکه خطاکار بودن پدر و مادر مجوز ترک وظایف فرزندی نسبت به آنها نیست.
اگرچه نهی از منکر مخصوصا نسبت به خانواده از وظایف واجب یک مسلمان است. اما این نکته نیز وجود دارد که به هیچ عنوان با تجسس و یا حتی کنجکاوی نباید نسبت به عیب و گناه دیگری اطلاع پیدا کرد تا بتوان او را نهی از منکر نمود.
همانطوری که گفتید پدر و مادر شما از یکدیگر جدا شده اند و طبیعتا میتوانند نیازهای جنسی خود را از راه های مشروع تامین نمایند. بنابراین تا آنجا که امکان دارد نسبت به آنها خوش بین باشید و روابطشان را حمل بر ازدواج مشروع کنید.
دروغ از بزرگ ترین گناهان و زشت ترین اعمال است مخصوصا زمانی که بخواهد برای توجیه خطای دیگری مورد استفاده قرار گیرد. اما دروغ های مادرتان را از جنبه خوش بینانه و مثبتی نیز میتوان نگاه نمود. دروغ گفتن او نشان میدهد که هنوز برای اعتبار خود در نزد شما ارزش قائل است و نمی خواهد آن را به یک باره از دست دهد. ذهنیت و قضاوت شما در مورد او برایش مهم است و اهل پرده دری و رسوایی نیست. این حیا و خجالتی که در میانتان وجود دارد را حفظ کنید و شخصیت او را به کلی تخریب نکنید. شاید چنین چیزی بتواند ضامن بازگشت و اصلاح او قرار گیرد. با سوال پیچ کردنش او را به دروغ گفتن وا مدارید.
شما چند سال دیگری بیشتر میهمان خانه پدری خود نیستید. بعد از آن خواه نا خواه تعاملات شما با پدر و مادرتان کاهش پیدا میکند و خوب و بد زندگیتان با آنها همگی تبدیل به خاطره میشود. بنابراین انرژی و نشاط خود را معطوف به آینده و زندگی خود با همسر آینده تان نمایید. شما برای یک ازدواج موفق به خانواده اول خود به عنوان یک پایگاه نیاز دارید. بنابراین سعی کنید مشکلاتی که وجود دارد را با تدبیر و در داخل خانواده حل و یا حداقل مدیریت کنید.
پی نوشت ها:
1. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص162.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64883&p=1017236&viewfull=1#post10...