پرسش:
می خواستم بدانم می شود ذکر "یا باعث" را که گفته شده هنگام خواب دست روی سینه ،صد بار گفته بشود جهت صفای قلب، و ذکر "یا فتاح" هفتاد بار بعد نماز صبح را بگویم،اجازه استاد نمی خواهد؟
من زیاد با ذکر استغفار یا صلوات نمی توانم ارتباط پیدا کنم ، ولی مثلا از گفتن "لا حول ولا قوه الا بالله" لذت می برم، و همچنین از گفتن تعدادی از اسماالحسنی،واقعا دلم به شوق می آید، و بیشتر برای لذتی که می برم می گویم نه خاصیتشان،آیا این کار من درست است؟
پاسخ:
اجازه بفرمایید چند نکته عرض کنم:
«جهد کن که در همه حال سرِّت با یار بود نه در کوچه و بازار» (1)
الف: معنای ذکر توجه و یاد اوری است که امری است مربوط به قلب انسانی
و این الفاظی که بر زبان جاری می کنیم در واقع «ورد» یا «اوراد» هستند و نه ذکر، البته چون این الفاظ، عامل و سببب هستند جهت توجه قلبی، از باب تسمیه اسم مسبب برسبب به آن الفاظ ذکر می گویند. در واقع چون این نوع الفاظ، سبب می گردد انسان به یاد حضرت حق باشد، به آنها ذکر گفته می شود.
ب: با توجه به این که هدف از ذکر، این است که انسان به یاد حضرت حق باشد، لذا باید حضور قلب و توجه، در بیان اذکار را رعایت نمود. گفتن ذکر بدون حضور قلب، را می توان به نابینایی ،که در دست خود، مشعلی دارد ؛تشبیه نمود.
ج: توجه داشته باشید که هدف اصلی در اذکار الهی، این است که انسان خود را در محضر الهی ببیند.
«خوشاآنان که الله یارشان بی
که حمدو قل هوالله کارشان بی
خوشاآنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان ماوایشان بی»(2)
مردان الهی افرادی نیستند که فقط درگوشه خانه بنشینند وعبادت کنند بلکه در دل جامعه هستند و مشغول امور روزمره زندگی و کار و تجارت، و در عین حال از یاد خدا غافل نیستند.
به تعبیر قرآن کریم، در وصف اولیاء الهی: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه (3) پاك مردانى كه هيچ كسب و تجارت آنان را از ياد خدا نگرداند»
«از برون در میان بازارم
وز درون خلوتی است با یارم»(4)
برای اینکه هر لحظه به یاد خدا باشیم باید بینش توحیدی خود را قوی کنیم چون در بین علم و عمل آنچه که اصل است و نقش ریشه ای و کلیدی دارد باورهای ذهنی و علم ماست که علم و آگاهی به رفتار وکردار ما جهت خاصی می دهد لذا حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمودند:
«الْعِلْمُ إِمَامُ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ تَابِعُهُ يُلْهِمُهُ اللَّهُ السُّعَدَاءَ وَ يَحْرِمُهُ الْأَشْقِيَاءَ(5) دانش پيشواي عمل است و عمل پيروانش خداوند دانش را به نيكبختان الهام ميكند و بدبختان را از آن محروم مي سازد.»
در بینش توحیدی و قرآنی اینگونه نیست که خداوند فقط در آسمان باشد بلکه:
«ولله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله(6) مشرق و مغرب هر دو ملك خداست، پس به هر طرف روى كنيد به سوى خدا روى آورده ايد، كه خدا (به همه جا) محيط و (به هر چيز) داناست.»
بینش توحیدی قرآنی به ما می گوید هیچ جایی خالی از حضور حق تعالی نیست
«یار نزدیکتر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست
در کنار من و من مهجورم»(7)
همین بینش به ما کمک می کند که ما در میدان عمل، چه در محیط خانه و چه محیط بیرون و یا فضای مجازی بدانیم که در محضر حق تعالی قرار داریم و اگر زمینه گناه فراهم شد، خویشتن داری کردیم و گناه نکردیم یعنی ذاکر الهی بوده ایم.
د: اذکار الهی به منزله نسیم بهاری می باشد.
خاصیت نسیم بهاری شکوفا نمودن درختان می باشد، منتها به شرطی که آن درخت، تر باشد، و اگر درختی از درون خشک باشد، لطیف ترین نسیم بهاری هم به آن بوزد، هیچ تاثیری ندارد.
بنابراین درخت جان انسان، زمانی به واسطه اذکار الهی، شکوفا می گردد که این جان با مراقبه و رعایت بندگی، تر باشد و اگر انسان در رعایت واجبات و ترک گناه مبالاتی نداشته باشد، گفتن ذکر برای او اثری نخواهد داشت و باعث شکوفایی جانش نمی گردد.
ه: اذکار الهی به منزله پاشیدن بذر می باشد.
یک کشاورز برای این که مزرعه او به بار بنشیند، زحمات زیادی می کشد. مانند آب دادن، سم زدن، کود و... و پاشیدن بذر.
همه آن زحمات زمانی مثمر ثمر واقع می شود، که آن بذرهای کشاورز، مغز دار باشد و پوک نباشد. و اگر تمام آن زحمات به نحو احسن کشیده شود، ولیکن بذر پاشیده شده، پوک باشد، نتیجه و محصولی عائد کشاورز نخواهد شد.
بنابراین اذکار الهی زمانی موثر واقع می شود که جان انسان پوک نباشد. لذا اگر شخصی در رعایت واجبات و ترک گناه هیچ اهتمامی نداشته باشد و جانش پوک شده باشد، گفتن اذکار الهی اثری برای او نخواهد داشت.
و: همان گونه که می دانید ما دو نوع ذکر داریم یکی ذکرهای عام ودیگری ذکرهای خاص .منظور از ذكر عام ذكري است كه برای همه ی مردم تجویز شده است وگاهی انسان بدون عدد و زمان خاصي می تواند آنها را بگوید وگاهی هم دارای عدد است اما مربوط به همگان مانند ذکر روزهای هفته. یا ذکر تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) اما ذکر خاص دارای شرایط خاصی هم هست گاهی دارای عدد خاص ویا زمان مشخصی است وگاهی نیاز به رعایت آداب خاصی در گفتن دارد والبته تاثیر خاصی هم بر روی گوینده ی ذکر می گذارد.
بنابراین چون اذکار خاص نیاز به ظرفیت خاصی دارد برای گفتن آنها نیاز به استاد می باشد تا از عوارض افراطی آن در امان باشیم.البته این عوارض ، از بابت ذکر نیست بلکه به دلیل محدودیت ظرفیت وجودی خودمان است.
پس در گفتن اذکار خاص و کسانی که می خواهند مسیر سیر و سلوک را طی کنند باید حتما زیر نظر یک استاد عارف کامل مکمل باشند و تا يافتن يك استاد بايد به اذكار عمومي بپردازندو از پرداختن به اذكار خاصي كه عرفا به آن مشغول بودهاند يا به برخي شاگردانشان فرمودهاند خودداري كنند.
همانطوری که هیچ انسانی از حیث ظاهر شبیه دیگری نیست حتی دوقلوها که حداقل در بند انگشت از هم ممتاز می شوند واثر انگشت هر انسانی مختص به همان انسان است
هیچ انسانی از حیث باطن هم شبیه دیگری نیست وباطن افراد هم با یکدیگر فرق می کند
لذا در مسیر سیر وسلوک،که سالک در خدمت استاد کامل ومکملی قرار می گیرد که باطن افراد را می خواند،و مطابق باطن خاص،دستور العمل می دهد ،دیده می شود که دو شاگرد با هم مسیر سیر و سلوک را در خدمت یک پیر طریق شروع می کنند ،ولی دستور العمل های هر یک، با هم تفاوت می کند، چون باطن هایشان باهم فرق می کند.
مانند اینکه دو نفر هستند،که هردو سرما خورده اند و گلویشان درد می کند، وقتی این دو شخص خدمت پزشک می روند، با اینکه هردو سر ما خورده اند،
دکتر فقط به یکی "آمپول پنی سیلین" تجویز می کند و به دیگری "کپسول"، چرا؟
چون یکی از این افراد علاوه بر سرما خوردگی، مشکل زخم معده دارد لذا داروی " کپسول" برای او مفید نیست و باید "پنی سیلین" مصرف کند ولی دیگری مشکل زخم معده را ندارد لذا "کپسول"، تجویز می شود.
پس اگر یک خضر راهی دستورالعملی را به یکی از شاگردانش داد،و او عمل کرد و نتیجه گرفت ،ما نباید توقع داشته باشیم که آن دستور العمل را انجام دهیم وهمان نتیجه را بگیریم،چون این دستورالعمل با تعداد خاص خود مختص این باطن بود و چه بسا برای باطن خاص ما مفید واقع نشود.
بنابراین به اذکار عامی که در بیانات دینی و روایی توصیه شده و اجازه هم نمی خواهد، بپردازید و از مشغول شدن به اذکاری که در فضای مجازی شیوع پیدا کرده و یا در برخی کتب بیان شده، باید خودداری نمود که گاها مشاهده می شود که چون انسان به آن نتیجه ای که در رابطه با ان ذکر بیان شده، نمی رسد، از ذکر سرخورده می شود.
پی نوشت:
1.حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، بوستان کتاب، ج1، ص397.
2.بابا طاهر عریان.
3.نور/34.
4.اوحدی مراغه ای.
5. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، جامعه مدرسين، قم، 1362 ش،ج2،ص523.
6.بقره/ .115
7.سعدی.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64970&p=1016883&viewfull=1#post10...