سؤال:
چگونه یاد خدا موجب آرامش انسان میشود و حال آن که برخی از عوامل سلب آرامش، مربوط به جسم انسان میباشد؛ مثلا، به عقیده صاحبنظران، ناسازگاری و وجود یک نقص سبب کاهش ترشحات دوپامین و سروتونین در مغز و در نهایت بروز افسردگی میشود؛ حال چگونه و با چه فرایندی یاد خدا این گونه نارساییها را جبران میکند؟
پاسخ:
مقدمه:
فیلسوفان نشان میدهند منشأ همه مطلوبیتها (چیزهایی که مورد طلب انساناند) حب ذات است. و اگر در ملاک دوست داشتن انسان دقت کنیم میبینیم دوست داشتنِ چیزی منوط به سازگار یافتن آن چیز با «خود» است.
به همین جهت ممکن است کسی را تنها در برخی شرایط دوست داشته باشیم چون تنها در برخی شرایط است که آن را با خود سازگار میدانیم و در برخی شرایط ناسازگار.
از طرفی، هر کسی با خودش بیشترین سازگاری را دارد (همانطور که جسمی با خودش هم اندازه است). در نتیجه، هر کسی خودش را بیشتر از هر کس و چیز دیگری دوست دارد.
آنگاه وقتی بدانیم میتوان چیزهای دیگری را که با وجود ما سازگارند به دست آوریم، به داشتن آنها نیز گرایش پیدا میکنیم.
در فلسفه آنچه با وجود چیزی سازگار است، به طوری که با داشتن آن، وجودش فزونی مییابد، «کمالِ» آن موجود - در مقابل نقص- نامیده میشود.[1] پس کمال به معنای سازگاری و نقطهی مقابل آن نقص خواهد بود.
پس از این مقدمه، میتوان گفت انسانها هر چه به کمال اختیاریشان نزدیکتر شوند کاملتر شده و به عقیدهی پرسشگر، ترشحات دوپامین و سروتونین مغزشان بیشتر ترشح خواهد کرد -در نتیجه افسردگیشان زائل خواهد شد.
اما مسئلهی دیگر آن است که کمال اختیاری انسان در چیست؟ و چه وقت انسان به نقطه ایدهآل کمال خواهد رسید؟
در پاسخ باید گفت:فرض کنید میخواهیم نوارهایی از یک رنگ را بر حسب درجه روشن بودن آنها مرتب کنیم.
اگر در درجه روشنی نوارها تردید داشته باشیم، آنها را با روشنترین رنگ مقایسه میکنیم در واقع، ملاک میزان روشن بودن رنگ در هر نوار، مقدار نزدیک بودن آن به روشنترین رنگ خواهد بود.
بر اساس براهین خداشناسی، خداوند متعال کامل مطلق است و سایر موجودات در طول او و در درجات پایینتر کمال اند.[2]
پس میتوان گفت، موجودات، مانند نوارهای رنگی در مثال مزبور اند، که گرچه همه به رنگ وجودند، اما با یکدیگر تفاوتهایی دارند، و برخی در مراتب وجود، کاملتر و برخی ناقصترند.
اکنون با فرض این که انسان میتواند با اختیار خود کاملتر و یا ناقصتر شود میتوان به کمک معیار کمال مطلقِ خداوند تشخیص داد که در چه صورت، انسان کاملتر (تا در نتیجه بینقصتر و در نتیجه ترشحات دوپامین و سروتونین مغزش افزایش مییابد) خواهد گشت؛ هنگامی که به کمال مطلق خداوند نزدیکتر شود و به اصطلاح در سایه قرب اختیاری به حقتعالی به کمال خواهد رسید.
تا اینجا مشخص شد «قرب به حقتعالی»، با ارتقاءِ کمال حقیقی انسان، موجب افزایش ترشحات غدد دوپامین و سروتونین گشته؛ کارکرد افسردگیزدایی خواهد داشت.
اما چگونه میتوان بدون یاد خدا، به خدا و کمالات وی نزدیک شد؟
هنگامی اراده یک کار در وجود انسان نقش میبندد که پیش از آن مورد تصور و التفات او قرار بگیرد. پس نقطه عزیمت قرب به حق، یاد او کمالات وجودی و بیانتهای اوست. یک امری به عنوان انگیزه و موتور محرکه در وجود انسان فعال میشود که انسان پیش از آن بدان ملتفت شده و سپس تمنای آن را در سر بپروراند.
بدین ترتیب، یاد خدا، مساوی یاد همه کمالات و خوبیها و موتور محرکهای برای حرکت به سوی آنها و قرب به حق خوهد بود.
پس میتوان گفت، یاد خدا، علت قرب به حق، و قرب به حق، علت کمال انسان و کمال انسان، علت افزایش ترشحات غدد دوپامین و سروتونین و در نتیجه، تلاشی افسردگی خواهد بود. و از آن جا که هر گاه «الف» علت، «ب» و «ب»، علتِ «ج»، و «ج» علت «د» باشد، میتوان گفت، «الف» علت «د» است؛ در مورد بحث نیز میتوان گفت، یاد خدا علت آرامش و از بین رفتن افسردگی خواهد بود.
اشکال:
ممکن است کسی این ایراد را بگیرد که در برخی موارد، یاد خدا، علت تامه برای قرب به حق نیست بلکه مقتضی و زمینهساز حرکت انسان به سوی حق و نزدیکی به خداست. چه بسا برخی به یاد خدا بیفتند ولی به سوی خدا و کمالات بیانتهای او حرکت نکنند و به اصطلاح، یاد خدا موتور محرکهی آنان برای قرب به حق نگردد.
در پاسخ باید گفت، مسلماً برخی از مصادیق یاد خدا، آنقدر عمیق اند که انسان را به سوی حق و طلب قرب به حق وامیدارد. در حقیقت، با این یادکردِ عمیق، واسطههایی که مانع از حرکت انسان به سوی خدا میشوند با سرعت و قدرت حذف شده، سودای نزدیکی به حق در سراسر وجود ذاکر موج خواهد زد. با این حساب، باید پذیرفت که هر ذکر خدایی نمیتواند تأمین کننده آرامش مطلوب در وجود انسان باشد؛ بلکه آن ذکر خدایی منتج به آن نتیجه است که علت قرب انسان به حقتعالی باشد؛ به عبارتی، بتواند موتور محرکه انسان برای قرب به حق قرار گیرد. در این صورت است که یاد خدا به عنوان علتی برای معلول نهایی (افزایش غدد دوپامین و سروتونین و رفع افسردگی) قلمداد خواهد شد.
نتیجه:
اگرچه یاد خدا عاملی معنوی است؛ ولی با تأثیر در قرب انسان به حق به نحو علّی، سبب افزایش کمال انسان و کاهش نقص در انسان شده، در نتیجه، ترشحات غدد دوپامین و سروتونین را افزایش داده و سبب فراهم ساختن آرامش روحی-روانی در انسان خواهد شد. و از آنجا که هرگاه «الف»، علت «ب» و «ب»، علت «ج» و «ج» علت «د» باشد، میتوان گفت «الف»، علتِ «د» است؛ پس میتوان گفت، یاد خدا سبب آرامش دلها و زدودن اضطراب و افسردگی انسان خواهد بود.
منابع
[1]. مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق، قم: موسسه امام خمینی ره، ۱۳۹۷، ص ۱۵۰.
[2]. ر.ک: عبودیت، عبدالرسول و مصباح، مجتبی، خداشناسی، قم: موسسه امام خمینی ره، ۱۳۹۶، ص ۱۵۰.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64482&p=1015778&viewfull=1#post10...