خیلی ها بی شناخت ازدواج کردن ولی موفق شدند؟!


پرسش:
ازدواج واژه ای هست که در همه جا معنی و انواع مختلف دارد؛ نمی توان گفت ازدواج به معنی زوج شدن است چون با تغییر زمان معنی ازدواج از معنی اصلی فاصله گرفته است؛ حال سؤال اینجاست:
ازدواج با شناخت و بی شناخت، تفاوتشان در چیست؟
خیلی ها با شناخت ازدواج کردن ولی موفق نشدند؟!
خیلی ها بی شناخت ازدواج کردن ولی موفق شدند؟!
در کل چه ملاک هایی برای ازدواج لازم هست، ملاک هایی ک رکن اصلی ازدواجند.
مثلاً اگر ما مسلمانیم باید با مسلمان ازدواج کنیم و... شاید ما با ازدواج با یک غیر مسلمان خوشبخت شویم؟
و اینکه ازدواج بدون ملاک های شخصی و شخصیتی چی هستند؛ مثلاً اگر من نماز می خوانم حتماً باید همسرم نیز نماز بخواند؟ آیا نماز ملاک زندگی یا خوشبختی است؟


پاسخ:
ازدواج، واژه ای متداول و رایج است که همۀ افراد ـ به تفصیل یا اجمال ـ معنای آن را درک می کنند. با این حال، تعریف های گوناگونی دربارۀ ازدواج صورت گرفته است که هر یک از آنها به جنبه های متفاوتی از ازدواج اشاره می کنند.

تعریف ازدواج
تعریف های گوناگونی دربارۀ ازدواج صورت گرفته است که هر یک از آنها به جنبه های متفاوتی از ازدواج اشاره می کنند. اینک به برخی از آنها می پردازیم:

«ویل دورانت» در کتاب تاریخ تمدن، ازدواج را «عمل تنظیم روابط میان دو جنس مرد و زن» می داند و آن را به عنوان «اتحاد یک جفت زن و مرد برای بهبود و پیشرفت نسل آینده» تعریف می کند.(1) این تعریف، از این زاویه به ازدواج می نگرد که خاستگاه و محل تولید نسل انسانی است.

«منتسکیو»؛ جامعه شناس مشهور اروپایی در کتاب روح القوانین، سرچشمۀ ازدواج را در این امر می داند که شوهر ناچار است هزینۀ زندگی فرزندان خود را فراهم کند و این وظیفه به وسیلۀ عقد ازدواج برای او مسلّم می شود.(2) به دیگر سخن، وی ازدواج را امری اقتصادی تعریف می کند که اگر جنبۀ الزام شوهر به تأمین زندگی فرزندانش منتفی شود، ازدواج ویژگی و هدف دیگری ندارد.

شماری، ازدواج را قرارداد رسمی برای برقراری ارتباط جنسی بین یک زن و یک مرد به طور مشروع و قانونی تعریف کرده اند.(3) آشکار است که آنان در تعریف خود تنها به جنبۀ ارضای جنسی نظر داشته اند. برخی حقوق دانان نیز ازدواج را این گونه تعریف کرده اند: «ازدواج رابطه ای است حقوقی و عاطفی که به واسطۀ عقد بین زن و مرد حاصل می شود و به آن ها حق می دهد که با یکدیگر زندگی کنند و مظهر بارز این رابطه، حق تمتّع جنسی است».(4)

در کتابهای فقهی، تعریف خاصی از ازدواج صورت نگرفته است، ولی در زبان فقهی به ازدواج، «نکاح» گفته می شود. نکاح(5) از ریشۀ «نَکَحَ ـ یَنْکَحُ» و در لغت به معنای «تقابل» است؛ چون در زبان عرب، هرگاه دو کوه در برابر یکدیگر قرار گرفته باشند، می گویند: «تناکح الجبلان؛ دو کوه در برابر هم قرار گرفته اند».
از مجموع این تعریف ها می توان چنین برداشت کرد:

«ازدواج عبارت است از ایجاد علقه و رابطه ای بین زن و شوهر تا در پناه آن بتوانند نیازهای ضروری و غیرضروری یکدیگر را تأمین کنند و براساس آن، حقوقی و تکالیفی را عهده دار شوند».

از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است(6) که نسبت به ملل و ادیان دیگر، برای مسلمانان در ازدواج شرایط بیشتری مقرر کرده است. هر چند ازدواج سایر فرهنگ ها را در ظرف و قالب خود به رسمیت می شناسد.(7)

نقش شناخت در ازدواج
اساساً ازدواج امر مهم و سرنوشت سازی در زندگی انسان است که کامیابی و شکست در آن، تأثیر بسزایی در زندگی آیندۀ افراد دارد؛ چرا که تغییر رخ داده در زندگی، عواقب بزرگی دارد و به سادگی قابل جبران نخواهد بود.

بر اساس تحقیقات گسترده ای که در حوزۀ خانواده و ازدواج صورت گرفته است، بین افزایش شناخت ویژگی ها شخصیتی و خلق و خوی همسر با کاهش میزان تنش های اجتماعی و خانوادگی و افزایش احساس رضایت از زندگی رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ در حقیقت مهمترین عامل بروز اختلافات زناشویی، نداشتن آگاهی و شناخت زوجین از ویژگی های یکدیگر می باشد.(8)

البته شناخت و آگاهی اصولی و در چارجوب خانواده، شاید تنها عامل تضمین کننده موفقیت، خوشبختی و سعادت در زندگی نباشد؛ اما بدون شک نقش تأثیرگذاری در درک شخصیت طرف مقابل و بروز عکس العمل مناسب در مواجهه با شرایط مختلف دارد و از یک ازدواج نامناسب و پیدایش تنش در زندگی زناشویی پیشگیری به عمل می آورد.

اگر ازدواج هایی وجود دارد که همسران در آن بدون شناخت به موفقیت رسیده اند؛ دلیل موفقیتش عدم شناخت نیست؛ بلکه چون اتفاقاً ویژگی های فردی و خانوادگی طرفین شبیه به هم بوده و یا در عمل همسران توانسته اند علی رغم تفاوت هایی که باهم دارند، سازگاری بهتری با هم داشته باشند و به تکالیف و وظایف زندگی مشترک کاملاً ملترم و پایبند بوده اند به موفقیت رسیده اند.

همچنین اگر ازدواج هایی وجود دارد که همسران در آن با شناخت به موفقیت نرسیده اند؛ دلیل ناکامی آن، خود شناخت نیست؛ بلکه ممکن است آنها شناخت اصولی و سالمی از هم پیدا نکرده اند و تحت تأثیر هیجانات دوران آشنایی و خواستگاری شناخت کاذبی نسبت به هم پیدا کرده اند و یا در زندگی زناشویی نتوانسته اند به چارچوب ها و تعهدات زندگی مشترک پایبند باشند به همین دلیل ازدواجشان محکوم به شکست شده است.

معیارها و ملاک های ازدواج
به طور کلی، می‏توان معیارها و ملاک های ازدواج و خصوصیاتی را که در انتخاب همسر لازم است در دیدگاه اسلام به دو قسم دسته بندی کرد:
الف) آنهایی که رکن و اساس اند و برای زندگی سعادتمندانه حتماً لازم اند؛
ب) آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کامل‏تر شدن زندگی اند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارند.
به طور کلی ملاک های دستۀ اول عبارتنداز:

1 - تدین و دینداری، کسی که پایبند دین نیست، تضمینی وجود ندارد که پایبند رعایت حقوق همسر و ادامۀ زندگی مشترک باشد. اگر یکی دیندار و دیگری بی دین باشد، زندگی آنان روی سعادت را نخواهد دید. سعادت بدون دیانت محال است. اگر هر دو بی دین باشند، باز تضمینی وجود ندارد که رعایت حقوق یکدیگر را بنمایند. البته منظور از دینداری و تدین این است که پایبند کامل به اسلام داشته باشند و اسلام را با جان و دل پذیرفته و در عمل به آن کوشا باشند، نه تدین سطحی و بی ریشه و بی عمل.

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) به شخصی که می‏خواست ازدواج کند، فرمود: «عَلَيْكَ بِذَاتِ الدِّين» (9)؛ «بر تو باد که همسر دیندار بگیری».
دیندار بودن، به این است که دارای صفات ذیل باشد: عفت، حجاب، حیا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقه‏مند به قرآن و اهلبیت (علیهم السلام)، ترس از خدا داشتن، آبروداری، اسراف کار نبودن و...

2 - اخلاق خوب از ویژگی‏های لازم و اساسی برای همسر است. منظور از اخلاق خوب تنها خنده رویی و خوش خلقی نیست، بلکه به معنای اخلاق اسلامی داشتن و نفس را تهذیب و پاک نمودن است.

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوهُ وَ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِير» (10)؛ «با کسی که اخلاق و دینش مورد پسند شماست، ازدواج کنید؛ اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد».

فردی از امام رضا (علیه السلام) سؤال کرد: برای دخترم خواستگاری آمده که بد اخلاق است. آیا دخترم را به او بدهم؟ حضرت فرمود: «لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ كَانَ سَيِّئَ الْخُلُقِ» (11)؛ «اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده».
نمونه اخلاق بد، لجاجت و یکدندگی، تکبر نسبت به همسر، بی ادب بودن، بی وفایی، کینه توزی، داشتن سوءظن، سبکی و هرزگی، کم ظرفیتی و بی تابی، با محبت نبودن و بد چشم بودن است.

3- شرافت خانوادگی: منظور از شرافت خانوادگی، شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست، بلکه منظور نجابت و پاکی و تدین خانوادگی طرفین است؛ زیرا ازدواج با یک فرد مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل و در نهایت ایجاد یک نسل جدید است.
در ازدواج و انتخاب همسر معقول نیست که انسان بگوید: من می‏خواهم با خود این فرد زندگی کنم و کاری به کار خانواده‏اش ندارم، لذا پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «انظُر في أَيِّ نِصابٍ تَضَعُ ولَدَك، فإِنَّ العِرْقَ دَسَّاس» (12)؛ «نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار می‏دهی، زیرا نطفه و ژن‏ها و خصوصیات ارثی، خواه ناخواه منتقل می‏شود و تأثیر می‏گذارد».
باز حضرت فرمودند: «إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ» (13)؛ «از سبزه‏های قشنگی که روی مزبله‏ها سبز می شود، پرهیز کنید. پرسیدند: مقصودتان چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در خانواده پلیدی رشد کرده باشد».

4 – زیبایی: زیبایی ظاهری و باطنی نیز یک امتیاز است و در شیرینی و سعادت زندگی زناشویی تأثیر به سزایی دارد. اگر انسان، قیافه ظاهری و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممکن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا کند و از او بهانه و ایراد بگیرد و زندگی را بر او تلخ نماید یا حتی بعد از ازدواج دل به دیگری دهد.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً» (14)؛ «بهترین زنان امتم کسانی هستند که مهرشان کمتر و صورتشان زیباتر است‏».

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید:
«مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ ... امْرَأَةٌ حَسْنَاءُ إِذَا نَظَرَ إِلَیهَا سُرَّ بِهَا وَ إِذَا غَابَ عَنْهَا حَفِظَتْهُ فِی نَفْسِهَا» (15)؛ «از نیک بختى مرد، زن زیبارویى است که چون مرد به آن بنگرد شاد شود و آن زمان که از او غایب باشد خودش را حفظ کند آن نگاهبان مرد در ارتباط با خویش باشد».

5 - کفویّت: سنخیت، تناسب و همتایی در علم و سواد، دین و ایمان، فرهنگ، فکر و اندیشه، اخلاق، تحصیلات علمی، سن و... اگر در تمامی جهات تناسب بیشتر باشد، مشکلات خانوادگی کم‏تر خواهد بود. هر قدر روحیات دختر و پسر به یکدیگر نزدیکتر باشد پیوند ازدواج آن دو از استحکام بیش تری برخوردار خواهد بود.دختر دیندار می بایست با شخص دیندار ازدواج کند زیرا دیندار و بی دین به طور طبیعی در مواردی با یکدیگر اصطکاک و درگیری خواهند داشت. فرد تحصیل کرده هم باید با شخص درس خوانده ازدواج کند تا یکدیگر را درک کنند.

ملاک‏ها و معیار و مسائل دیگری که بیشتر مربوط به سلیقه و موقعیت افراد است در دستۀ دوم قرار می‏گیرد و می‏توان از آن صرف نظر کرد مانند: هم نژاد بودن یا همشهری بودن یا هم زبان بودن و...

ازدواج با مشرکان و کافران
یکی از موانع ازدواج برای مرد یا زن مسلمان، شرک و کفر است.
مسلمان نمی تواند با مشرک و کافر به صورت دائم یا موقّت ازدواج کند.(16) البته در ازدواج با اهل کتاب اقوال متعددی وجود دارد.

خداوند متعال در قرآن کریم زن و مرد مسلمان را از ازدواج با مشرکان و کفار نهی کرده و می فرماید: «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» (17)؛ «و با زنان مشرک و بت‏پرست، تا ایمان نیاورده‏اند، ازدواج نکنید! (اگرچه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید زیرا) کنیز باایمان، از زن آزاد بت‏پرست، بهتر است هر چند (زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد و زنان خود را به ازدواج مردان بت‏پرست، تا ایمان نیاورده‏اند، در نیاورید! (اگرچه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان باایمان درآورید زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بت‏پرست، بهتر است هر چند (مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مى‏ کنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى ‏نماید».
بر اساس این آیه، حکمت تحریم ازدواج با مشرکان، جلوگیری از تأثیر آنان بر فرهنگ جامعۀ اسلامی است: «أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ...؛ آنان (مشرکان) به سوی آتش دعوت می کنند، در حالی که خدا دعوت به بهشت و آمرزش می نماید».

دربارۀ حفظ اعتقادات جامعه و دگرگونی تدریجی آن نمی توان بی تفاوت بود؛ به ویژه با توجّه به اینکه اگر مشرکان از طریق ازدواج به درون خانه های مسلمانان راه یابند، افزون بر تأثیرپذیری فرزندان و زنان و برخی از اقشار مسلمانان، جامعه اسلامی گرفتار دشمن داخلی می شود، و با مختلط شدن نژادها و پیروان ادیان دیگر، هویت دینی، ملّیت و اصالت نژادی آن به خطر می افتد.(18)
علاوه بر این، آیۀ 10 سورۀ ممتحنه و آیۀ 141 سورۀ نساء اشاره بر ممنوعیت ازدواج با کافران دارد.

مادۀ 1059 قانون مدنی نیز ازدواج مسلمان با کافر را صحیح نمی داند.

باتوجه به مطالبی که عرض شد، ازدواج با مشرکان و کافران حتی برفرض اینکه اگر در زندگی با آنان در ظاهر به خوشبختی و شادکامی برسیم، جایز نیست.



ممنوعیت ازدواج مسلمان با غیرمسلمان از منظر روانشناختی
ازدواج مسلمان با غیرمسلمان علاوه بر اینکه دلیل قطعی از قرآن و سنت داریم و مخالف قانون مدنی کشورمان می باشد، با اصل کفویت و تناسب در معیارها و ملاک های ازدواج که ضامن سلامت و پایداری ازدواج هست.

اساساً آن چیزی که در ازدواج مهم تلقی می شود، میزان همخوانی، تطابق و تناسب دختر و پسر در معیارها و ملاک های ازدواج به ویژه معیارهای اساسی ازدواج است؛ از آنجا که یکی از مهمترین ثمرات و اهداف ازدواج رسیدن به آرامش است و این آرامش در صورتی حاصل می شود که ما با توجه به معیارها و ملاک های اساسی و مهم، انتخاب مناسبی داشته باشیم؛ چرا که سعادت و خوشبختی ازدواج، در گرو رعایت دقیق معیارها و پایبندی به آنهاست و تحقیقات بسیاری این نتیجه را به اثبات رسانیده که زن و شوهرهایی که بیشترین تطابق و همخوانی و تفاهم را با هم دارند، ازدواج موفق و پایداری دارند و در زندگی با مشکلات کمتری مواجه هستند.

اگر انتخاب همسر بر اساس رعایت بیشترین تناسب در معیارها و ملاک های ازدواج باشد و دختر و پسر با عقلانیت و خردورزی شریک زندگی شان را انتخاب کنند در این صورت تضمین کنندۀ شادکامی و خوشبختی ازدواج خواهد بود و می توان به آینده ازدواج، میزان موفقیت و پایداری آن امیدوار بود، اما اگر برخلاف این باشد ازدواج محکوم به شکست خواهد بود.

ازدواج مسلمان با غیرمسلمان از آن جهت ممنوع است که تناسب در یکی از مهترین و برترین معیارها و ملاک های ازدواج وجود ندارد و این آیندۀ ازدواج و میزان موفقیت و پایداری آن را به شدت به مخاطره می اندازد.
وقتی همسران باورها و اعتقادات متفاوتی داشته باشند، طبیعتاً متفاوت رفتار خواهند کرد و این نقطۀ آغاز اختلافات زناشویی و خانوادگی خواهد بود.

از سوی دیگر، شکی در این نیست که همسر شریک عمر انسان و مربى فرزندان او است و نیمى از شخصیت او را تشکیل مى‏دهد، با این حال چگونه مى‏توان شرک، بی ایمانی و عواقب شوم آن را در ازدواج نادیده گرفت؛ چون ازدواج با غیرمسلمانان، مى‏تواند تأثیر منفى بر خود اشخاص، تعامل با یکدیگر، تربیت فرزندان و نسل آینده و نیز معاشرت خانواده ها بگذارد، از این روی ازدواج با آنان نهی شده است.

علاوه بر این، عقل سلیم انسان به تنهایی حکم می کند که یک فرد مسلمان وقتی که در مسیر نجات و هدایت واقعی قرار گرفته است نباید به جرگۀ اهل باطل بپیوندند.
ازدواج مسلمان با غیرمسلمان باعث می شود که مسلمان بدون پشتوانۀ اجتماعی از طرف مسلمانان در متن جامعۀ کفر قرار بگیرد و در نهایت از نور به سوی ظلمت کشانده شده و از ولایت خداوند خارج و در تحت ولایت طاغوت قرار بگیرد و این زمینۀ گمراهی و بدفرجامی را برای مسلمان فراهم می آورد.

البته «ممنوعیت ازدواج مسلمان با غیرمسلمان» از منظر فقهی و شرعی، حقوقی و اجتماعی مفصل بحث شده و دلایلی متعددی بر ممنوعیت آن ارائه شده است که برای آشنایی با آن مطالب، مطالعۀ کتاب هایی که معرفی می گردد، پیشنهاد می شود.

معرفی منابع برای مطالعۀ بیشتر:

 

  1. ابراهیمی، محمد، ازدواج با بیگانگان در فقه اسلام و سایر شرایع الهی، قم: بوستان کتاب قم(دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم )، 1382.




  1. صادقی سوچلمایی، صالح، ازدواج با غیرمسلمان در فقه امامیه و اهل سنت، گرگان: نوروزی، 1394.
  2. جباران، محمدرضا، ازدواج با غیر مسلمانان، قم: بوستان کتاب قم(دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، 1383.
  3. کلانترى، على اکبر، «فقه و ازدواج با کافران»، فصلنامه فقه، قم: دفتر تبلیغات اسلام حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، شماره هفتم، فروردین 1375.



پی نوشت ها:




  1. دورانت، ویل و آریل، تاریخ تمدن، ترجمۀ محمود مصاحب و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1367، ج1، ص47.
  2. منتسکیو، روح القوانین، ترجمۀ علی اکبر مهتدی، تهران: امیرکبیر، 1362، ص629.
  3. حجازی، قدسیه، «ازدواج در اسلام»، نشریۀ جمعیت هدایت افکار زن، تهران: چاپخانۀ حیدری، 1345، ص31.
  4. محقق داماد، سیدمصطفی، بررسی فقهی حقوق خانواده، تهران: علوم اسلامی، 1378، ص22.
  5. همان، ص21.
  6. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران: اسلامیه، 1365، ج29، ص8ـ5.
  7. سالاری فر، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاه ها، 1385، ص17.
  8. ر.ک: وكيلي محمود، سهيلا محمدي و زهره رهايي «بررسي علل بروز اختلافات خانوادگي، تهديدي براي بهداشت روان در ازدواج از ديدگاه زوج هاي جوان در شهر يزد»، یزد: دو ماهنامه طلوع بهداشت، شماره اول، بهار 1386، ص52 ـ 59.
  9. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعة، قم‏: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409ق، ج20، ص50.
  10. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بیروت‏: دارإحیاء التراث العربی، ‏1403ق، ج100، ص373.
  11. وسائل الشیعة، ج20، ص81.
  12. ابوالقاسم، ‏پاینده، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله)، تهران‏: دنیاى دانش‏، 1363، ص266.
  13. وسائل الشیعۀ، ج20، ص48.
  14. طبرسى، حسن بن فضل، ‏مکارم الأخلاق‏، قم‏: شریف رضى‏، 1412ق، ص198.
  15. نورى، حسین بن محمد تقى، ‏مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، قم‏: مؤسسۀ آل البیت علیهم السلام‏، 1408ق‏، ج13، ص292.
  16. موسوی خمینی، روح الله، تحریرالوسیله، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1386، ج ۲، ص ۲۵۴.
  17. بقره(2)، آیه 221.
  18. ابراهیمی، محمد، ازدواج با بیگانگان در فقه اسلام و سایر شرایع الهی، قم: بوستان کتاب قم(دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، 1382، ص25 ـ 30.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64605&p=1014590&viewfull=1#post10...