سوال:
میخواستم بدونم که اگر بنده بخواهم همه ی اسما الهی رو دعوت کنم و برای همه انها چله بگیرم ایا مشکلی دارد؟
ایا عوارضی دارد؟ چطوری اسما خداوند رو دعوت کنم؟ ........من ذکر گفتن رو دوست دارم
اونقدر از بیشتر اذکار خوشم میاد که نمیتونم تو یکیش تمرکز کنم دلم میخواد همه اسما خداوند رو صدا بزنم
مثلا :نور- لطیف- خبیر- حکیم- علیم- رعوف- هو- عزیز- فرد- ظاهر -باطن-و....
پاسخ:
سلام علیکم
قبل از هر سخن، باید گفت اظهار نظر در باب این که چه اسمی را چه کسی به چه کیفیت و کمیتی بگوید کار امثال «سیدعبدالکریم کشمیری»هاست نه بنده و امثال بنده؛ خصوصا این که در این سایت، چنین تجویزها و نسخه دادنهایی به دور از حکمت است؛ زیرا یقینا ویژگیها و خصوصیات هر فرد در چگونگی این دستورات بیتأثیر نیست و نمیتوان یک نسخه واحد برای همه صادر کرد. بنابراین، سیاست دستاندرکاران و کارشناسان این سایت بر عدم ورود به این فضاهاست بنابراین در همین جا از همه دوستان درخواست میکنم که به بیان تجویزهای شخصی و ذوقی نپردازند
جناب "ابوالقاسم قشیری" حکایتی را از جناب "بُشر حافی" نقل میکند؛
میگوید " بشر حافی" در ابتدا، «شطار» بوده؛ یعنی راهزن؛ یک روز یک کاغذی را بر روی زمین میبیند که اسم خدا بر روی آن نوشته شده بود خم میشود و کاغذ را برمیدارد و آن را تمیز کرده و خلاصه آن را اِجلال میکند(بزرگ میشمارد).
پس از آن هنگام خواب، هاتفی به او میگوید: «یا بشر طیبت اسمی، فوعزتی و جلالی لأطیبن اسمک فی الدنیا و الآخرة»
ای بشر حافی، پاک و نیکو گردانیدی اسم مرا پس به عزت و جلالم سوگند :نیکو میکنم اسمت را در دنیا و آخرت»
تا به این زمان، قول این هاتف به حقیقت پیوسته است زیرا چه بسیار از فقیران بودهاند که پابرهنه راه میرفتند اما هیچیک مانند بشر حافی (بشر پابرهنه) اسمش به نیکویی ماندگار نشده است.
من از شما دعوت میکنم سعی کنید به معانی تعویلی این حکایت راه یابید؛ منظورم این است که ظاهر این حکایت، خب راجع به یک شخصی است به نام بشر، که اسم خدا را اجلال کرد و به آن مقام رسید؛
حالا یک معنای تعویلی این حکایت این است که که بگوییم اگر کسی اسمی از اسماء حسنای خدا را در سینهاش اجلال کرد، چه!
آنوقت اجلالِ اسم الهی در جان، به چه معناست؟
این سخن، شما را بر این وا میدارد که به دنبال معرفت پیدا کردن نسبت به اسماء الله بروید –چون یکی از مصادیق اجلال اسم، شناخت آن است- و پس از شناخت، بدان شوق و اشتیاق بورزید –بدان اقبال و رغبت پیدا میکنید- که در نتیجهی این میل و گرایش، آن اسم در مملکت وجود شما از محجوریت و غریبه بودن خارج میشود و گویا، آن را از زمین جان خویش برداشته، خاک و غبار از رخ آن شسته، آن را بر تارک پیشانی خویش گذاشتهاید.
در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) که فرمود: «ما من کتاب یلقی بموضع من الارض فیه اسم من اسماء الله تعالی إلا بعث الله إلیه ملائکة یحفونه بأجنحتهم حتی یبعث الله إلیه ولیا من أولیائه فیرفعه من الارض»[1]
هیچ کتابی نیست که در گوشهای از زمین افتاده باشد و اسمی از اسماء الهی در آن نباشد مگر آنکه خداوند ملائکهای را به سوی آن گسیل میدارد تا با بالهایشان آن را احاطه کنند تا این که ولیایی از اولیائش بیابد و آن را از از زمین بلند کند.
معنای ظاهری این حدیث، همان است که عرض شد؛ اما میتوان از معنای باطنی و تعویلی این حدیث نیز الهام گرفت؛ به طوری که هر موجودی(اعم از انسان) یک کتاب تلقی میشود (کتاب تکوینی) اگر اسمی از اسماء الهی در شخصی از انسانها محقق شد (یا به عبارتی زنده شد)، مطابق حدیث، خداوند ملائکه را به سوی آن گسیل میدارد تا او را احاطه کرده و در بر بگیرند و پس از آن یکی از اولیاء خداوند برای رفعت بخشیدن به آن شخص مأموریت مییابد.
اما در مورد این که از کدام اسم شروع کنید و به چه اسمی بیشتر بپردازید
در کریمه قرآنی میخوانیم:
" قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى"[2]
کلمه «أو» در آیه به معنای یکسان بودن هر دو طرف را میرساند؛ زیرا دو اسم «الله» و «الرحمن» حکایت از یک مسمی دارد.
پس مطابق آیه، چه خدا را به اسم «الله» بخوانیم و چه به اسم «رحمان» بخوانیم، فرقی ندارد زیرا همه اسماء حسنی از آن اوست.
علامه طباطبایی ذیل همین آیه به یک دستهبندی میان اسماء اشاره میکنند:
« اسماء كه دلالت بر مسميات دارند دو قسمند: يكى آنهايى كه دلالت مىكنند بر مسمياتى كه داراى حسنند، و ديگر آنهايى كه دلالت مىكنند بر مسمياتى كه داراى قبحند، و چون قبح در ساحت مقدس خداى تعالى راه ندارد لا جرم تنها قسم اول در آنجا يافت مىشود. و همان قسم هم باز دو نوع است:
يكى آن اسماء حسنايى كه حسن محضند، و آميخته با نقص و قبح نيستند، مانند غنائى كه آميخته با فقر نباشد، و حياتى كه موت همراه نداشته باشد و عزتى كه با ذلت در هم نباشد.
و ديگر آن اسماء حسنايى كه آميخته با قبح باشند، ليكن حسن آنها بر قبحشان فزونى دارد.
از اين دو قسم تنها قسم اول اسماء خداست كه عبارت است از هر اسمى كه در معنايش احسن الاسماء باشد، هم چنان كه پيشوايان دين فرمودهاند" خداى تعالى غنى است»[3]
بهر حال، اسم، آینهی خودِ خداست از این رو، هر کدام را که بخوانیم در واقع خدا را –مسمی را- خواندهایم و از این بابت فرقی میانشان نیست.
به نظر میرسد در آیه شریفهای که ذکر شد (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ ) «دعاء» به معنای ندا است که لازمهاش «رغبت و میل» به سوی خداست.
بر این اساس، با توجه به معنای آیه میتوان گفت با هر اسمی که به سوی خداوند رغبت داشتی فرقی ندارد.
این بستگی دارد به نوع جذبه و کششی -نسبت به یک اسم خاص- که در نهاد شما ایجاد شده است.
نتیجهای که میخواهم عرض کنم این است
اولا، یکی از بهترین کارهای تقربزا، یادکرد خووودِ خداوند از طریق نامهای اوست؛
ِ
ثانیا، یاد خدا فراتر از یادکرد زبانی است بلکه باید تا اعماق جانِ انسان رسوخ کند؛
ثالثا، برای رسیدن به این هدف، باید به دنبال فهم این اسماء و معرفت یافتن به آن و رعایت آداب آن -اگر احیانا آداب خاصی داشته باشد- پرداخت
و پس از آن به همراه ذکر زبانی، بر تمرکز روحی بر این معانی مداومت کنیم.
اما فارغ از این مباحث، اگر بخواهیم در پاسخ دادن به سؤال پرسشگر محترم، زیاد طفره نرویم، برای آن که به برخی از خواص و معانی و آداب برخی اسمای الهی پی ببرید در کتاب شرح اسماء الله الحسنی از جناب قشیری، از صفحه ۹۵ به بعد به این موضوع پرداخته است؛ یعنی برخی اسمهای خداوند را ذکر میکند و سپس به بیان معانی و عوارض و آداب آنها میپردازد. برای آشنایی بیشتر به همین کتاب مراجعه فرمایید.
[1]. قشیری، شرح اسماء الله الحسنی، ص ۶۲.
[2]. إسراء ۱۱۰.
[3]. المیزان، ترجمه، ج۱۳، ص ۳۰۹.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64469&p=1009590&viewfull=1#post10...