پرسش:
با توجه به اینکه عرفا مقام انسان کامل را برتر از عقل می دانند، آیا برتری مذکور به معنای بالاتر بودن مرتبه معلول بر مرتبه علت خویش(عقل فعال) نیست؟
پاسخ:
برای تبیین مساله نیاز به مقدماتی است:
مقدمه1؛ ابتدا باید بین تفکر فلسفی و عرفانی تفاوت قائل شد؛ به طوری که کسب معرفت در دید فلاسفه قواعدی دارد که این قواعد در عرفان متفاوت است. در عرفان اسلامی حرفی از عقل فعال نیست و عارف در سیر خود به فناء فی الله و سپس بقاء بالله می رسد و هرآنچه از علوم کشفی برای او نمایان می گردد، از طریق وحدت وجود، تجلی و فناء معنا می شود. در حالی که در تفکر فلسفی، خصوصا فلاسفه مشائی، کسب علم از طریق ارتباط با عقل فعال است که این نحوه ارتباط در مکاتب مختلف فلسفی نیز فرق می کند. البته در حکمت متعالیه، ملاصدرا سعی زیادی در تلفیق فلسفه و عرفان می کند و در برخی موارد نیز با دلایل فلسفی، سعی در اثبات معارف عرفانی دارد.
مقدمه2؛ بر اساس حکمت متعالیه نفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است و موجودی است که حرکت خود را از جسمیت آغاز کرده و به سمت کمال عقلانی و مجردات که همان عقل فعال است، حرکت می کند. هنگام رسیدن به مرتبه عقل فعال، عقل مستفاد نام گرفته و تمام ادراکات عقلی را دارا خواهد بود. در حقیقت تفاوت عقل فعال و مستفاد در این است که مستفاد، عقل مجردی است که قبلا همراه ماده بوده اما عقل فعال از ابتدا مفارق بوده است.(1)
با توجه به مقدمات مذکور، باید در نظر داشت که در حکمت متعالیه، معلولْ مرتبه رقیقت علت حقیقی است نه علت های میانی و معد، بر این اساس بالاتر رفتن انسان از خالق خود که علت حقیقی اوست، محال است اما از علل معد خویش می تواند بالاتر رود. این معنا در برخی روایات نیز مورد تایید قرار گرفته است؛ مانند روایت عروج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و عدم توانایی حضرت جبرئیل در همراهی ایشان: «فَقَالَ جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ لِي أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَكَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَت»؛ جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله شما پیش برو که من اجازه عبور از این مرحله را ندارم و اگر به اندازه یک بند انگشت نزدیک تر شوم، آتش می گیرم.(2) به همین دلیل مرحوم آشتیانی در مورد اتحاد با عقل و فراتر از آن می فرماید:
اتحاد مراتبی دارد که پایین ترین مرتبه آن درک یک صورت کلیه است ولی اگر نفس در مسیر استکمالی خویش به مرتبه ای برسد که واجد همه مراتب وجودی شود چه بسا به همه معقولات عقل فعال احاطه پیدا کند و از عقل فعال کامل تر شده و متحد با موجود قبل از عقل فعال شود سرانجام به مرتبه اعلای اتحا یعنی سیر کامل در ملک و ملکوت و احاطه بر عوالم غیب و شهود دست یابد؛ یعنی فانی در حق تعالی شود. نهایت استکمال حقیقت محمدیه(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) می باشند که فانی در حق و باقی به بقا حق هستند.(3)
همانطور که مشاهده می شود، ملاصدرا در حقیقت سبب کسب علم را نه اتحاد با عقل بلکه فناء در حق تعالی می داند(4) و این دیدگاه، معد بودن عقل فعال در مراتب پایین تر را روشن می کند. او به صراحت تفکر مشائی و اشراقی از ارتباط با عقل فعال را رد کرده و دیدگاه عرفانی را تایید می کند. البته به نحوی می توان بین دیدگاه عرفانی و فلسفی وجه جمعی پیدا کرد به این نحو که در مراحل ابتدایی نفس با عقل فعال متحد می شود و در مراتب نهایی در اثر استکمال و ارتقاء، به مقام فناء رسیده و علم را از منبع اصلی کسب می کند. اما در هر صورت، علت حقیقی، حق تعالی خواهد بود و عبور انسان کامل از عقل فعال و ارتباط با موجودی برتر از آن، منع عقلی ندارد.
پی نوشت ها:
1. صدر الدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، (1981)، الحكمة المتعالية في الاسفار العقلية الاربعة، سوم، بيروت، دار احياء التراث العربية، ج3، ص421.
2. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، (1379)، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، اول، قم، نشر علامه، ج1، ص179.
3. آشتیانی، سید جلال، (1378)، شرح حال آرای فلسفی ملاصدرا، پنجم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص178.
4. «سبب الاتصال التام للنفس بالمبدإ لما كان من جهة فنائها عن ذاتها و اندكاك جبل إنيتها و بقائها بالحق و استغراقها في مشاهدة ذاته فيرى الأشياء كما هي عليها في الخارج». صدر الدين شيرازي، ج2، ص360.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64374&p=1007973&viewfull=1#post10...