چرا عارفان از اصطلاحاتی استفاده میکنند که باعث سواستفاده میشود؟


پرسش:
لطفا منبع و آدرس گفته زیر را از ابن عربی بگذارید.
« و إذا کان الأمر علی ما ذکرته لک فالعالم متوهم ما له وجود حقیقی و هذا معنی الخیال . أی خیّل لک أنه أمر زائد قائم بنفسه خارج عن الحق و لیس کذلک فی نفس الأمر.»

 


پاسخ:
عبارت فوق در فصوص الحکم، فص یوسفی، ج1،ص103 می باشد. (1)
البته ممکن است برخی به این نوع از متون عرفانی که در آنها تصریح می شود کثرات چیزی جز توهم و خیال نیستند ،استناد کنند و در نقدهای خود بیان کنند که ایده وحدت وجود از دیدگاه عرفا ،چیزی جز تاکید بر وهمی بودن کثرات نیست.
در پاسخ به این نقد،باید نخست این نکته اساسی را در نظر داشت که فهم مقصود عارفان از بیاناتشان اساسا نیازمند آشنایی عمیق با قاموس اصطلاحاتی است که در طول قرن ها به تناسب نیازهای این ساحت پدید آمده است
بیان عارفان معمولا برخی را به اشتباه های بزرگی دچار می سازد از این جهت که واژگان مورد استفاده آنها،در فهم عرفی یا فهم کلامی و فلسفی بار معنایی دیگری نیز دارد و این بار معنایی ،هرگز مراد عارف از آن واژه نیست .
آنان این واژگان را که با معنای مورد نظرشان تناسبی دارند،از علوم مختلف یا زبان رایج وام گرفته و معانی جدیدی را در آنها اشباع کرده اند

اصطلاح هایی همچون(وجود) یا (وجو من حیث هوهو)که عارفان از فلسفه وام گرفته و در بیان مقاصدشان سود جسته اند؛ نمونه های مهم دیگری از این مدعا هستند.

عارفان در عین حال که در گزینش این اصطلاحات،کوشیده اند بهترین اصطلاحات را با نزدیک ترین معنا به مقاصد مورد نظرشان برگزینند،پس از وام گیری واژه، معانی خاص خود را در آن اشباع کرده اند.
برای مثال،چون واژه (وجود) از نظر معنایی هیچ تعینی جز تعین هستی را نمی رساند،از نظر آنان واژه مناسبی تشخیص داده شد برای اشاره به حقیقتی که هیچ گونه تعین و تحددی ندارد.در مفهوم وجود ،نه علم خوابیده،نه قدرت، و نه دیگر صفات اما در عین حال با تمام این مفاهیم نیز سازگاری دارد.

تعبیر دیگری که عارفان برای اشاره به ذات مطلق خداوند از شریعت وام گرفته اند ،تعبیر (حق) است. این واژه نیز معنایی دارد که با مقصود عارفان از ذات مطلق مشابهت بسیاری دارد .حق به معنای متحقق است و از هرگونه لوازم و اجزای معنایی دیگری که نشانگر نوعی تقید و تحدد در تحقق و وجود باشد به دور است.
بنابراین صرف وجود واژگانی همچون (خیال) هرگز بر نفس الامری نبودن کثرات در نظر عارفان دلالت نمی کند .کسی که با قاموس اصطلاحات فنی عرفا آشنا باشد؛ به خوبی می داند که این واژه در این قاموس معنای هستی شناختی دقیق خود را داراست و هرگز با عدم و فاقد نفس المر بودن مساوق نیست.

از آنجا که در معنای خیال،نوعی انتقال از یک امر به امری دیگر گنجانده شده است که پنهان و باطن است،عارف این اصطلاح را وام می گیرد و از آن در تبیین رابطه کثرت با وحدت مطلق سود می جوید.

از دیدگاه عارف،کثرات (خیال) وجود هستند؛ یعنی این کثرات همچون اموری اند که شأنی ندارند جز اینکه امر دیگری را نشان دهند و ناظر رابه امر دیگری منتقل سازند که آن امر همان (وجود مطلق) است .

خیال وجودی آن چیزی است که از وجود ظاهر می شود و جلوه می یابد و خود نشانگر آن وجود مطلقی است که به ادراک نمی آید و معقول نیست.(2)

پی نوشت:
1. محيى الدين بن عربى‏، فصوص الحكم‏،ج1،ص103دار إحياء الكتب العربية، قاهره‏، 1946 م‏،اول.

2.برای اطلاع بیشتر ر.ک اصول و مبانی عرفان نظری، 201-206 سید یدالله یزدانپناه،موسسه امام خمینی.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=51172&p=1002131&viewfull=1#post10...