پرسش:
22 ساله هستم. سه سالی است که به خواستگاری می روم. ملاک من برای انتخاب همسر این است که حلال خدا را حلال و حرامش را حرام بداند و سعی کند به آن عمل نماید. وقتی با خانم هایی که کوچک تر از خودم صحبت می کنم، تفکّرشان سطحی است و در تصمیم گیری ها دچار احساسات می باشند. وقتی با خانم هایی که سنّ شان از من بیشتر است صحبت می کنم، غالبا نظراتم را می پذیرند؛ اما با فهمیدنِ اینکه من از آنها کوچک تر هستم، پاسخ منفی می دهند. آیا حتما باید با خانمی ازدواج کنم که سنّش از من کمتر است و برخی اختلافات را پس از ازدواج حلّ کنم یا اشکالی ندارد با خانمی که از من بزرگ تر است و تفاهم زیادی با او دارم ازدواج کنم؟
پاسخ:
شما نیز مثل هر جوانی دوست دارید شریک مناسبی برای زندگی تان پیدا کنید و ازدواجی آرامش بخش داشته باشید. خیلی ارزشمند است که به حلال و حرام اهمیّت می دهید و آن را معیاری مهمّ به شمار می آورید. ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی هر فرد است. ازدواج در صورتی که بر اساس معیار و ملاک صحیح نباشد، نه تنها مایه آرامش نخواهد بود؛ بلکه مشکلات زیادی را برای هر دو طرف ایجاد می کند و باعث ایجاد بیماری های روحی و جسمی زیادی می شود. تناسب سنی از جمله موازين زيربنايی و اساسی در ازدواج است که بی توجهی به آن، زمينه ساز بسياری از کج خلقی ها و ناسازگاری ها در زندگی زناشويی خواهد شد.
در مورد تفاوت سنّی تا دو سال باید بگویم:
دکتر غلامعلی افروز _ استاد ممتاز دانشگاه تهران_ می گوید:«در ازدواج اصلا نبايد به شناسنامه نگاه شود. مطالعات در كشور نشان ميدهد، ازدواجهايی كه در آن دختر دو سال از پسر بزرگتر است، ازدواج های مستحكمتری هستند و كمتر به طلاق كشيده می شوند».
تفاوت سنی زیاد میان خانم و آقا هنگام ازدواج خطرات زيادی را به همراه دارد. پختگیِ زياد يک طرف در مقابل ناپختگی و بی تجربگی های طرف مقابل، مهم ترين عاملی است که زندگی زناشویی را با مشکل مواجه می سازد. فردِ مُسِن تر ممکن است ترس از دست دادن همسر، وابستگی به او، احساس برتری و کامل بودن، موظف دانستن خود و احساس مسئوليت نسبت به کنترل رفتارهای فردِ کوچک تر، زير سوال بردن تعدادی از رفتارهای او، کهولت سن و زوال جسمی و ... را تجربه نماید.
فرد کوچک تر نيز با نگرانی هايی مانند: دلزدگی و سردشدن نسبت به رابطه زناشويی، احساس بی حوصلگی و تمايل به انزوا، احساس خجالت زدگی از حضور در جمع و معرفی همسر به دوستان و آشنايان، حس پشيمانی و ...، دست و پنجه نرم می کند.
بعضی از افراد بزرگ تر در ازدواج های بافاصله سنی معتقدند مسئوليتِ «تربيتِ» همسرِ جوانِ شان به عهده آنهاست. در نتيجه ممکن است ناخواسته در مقام يک مادر شروع به سخت گيری و کنترل خارج از عرف همسرِشان کنند.
در ازدواج هايی با تفاوت سنی، فرد کوچک تر ممکن است به تفريحات، سرگرمي ها و رفتارهايی علاقه مند باشد که شاد و پرهيجان است، اما از نگاه فرد بزرگ تر چندان پسنديده و مقتضی مقام و شان فرد متاهل نيست. در چنين ازدواج هايی حتی ممکن است «خنده های همسر در یک مهمانی» زمينه ايجاد ناراحتی و کج خلقی زوج بزرگ تر را فراهم کند! حال اگر فرد بزرگ تر همسرش را به گونه ای «منطقی» همراهی نکند، بلکه مشغول سرزنش کردن و ايرادگيری از رفتارهای ناپخته او باشد و نحوه برخورد همسرش را مايه شرمساری و خجالت خود ببيند و يا کُلّاً تصميم بگيرد او را به حال خود بگذارد و در هيچ کدام از علايق همسرش مشارکت نکند، رفته رفته دلسردی و پشيمانی در زندگیِ هر دو طرف به وجود می آید و آن ها را به سمت فاصله گرفتن از يکديگر و پناه بردن به عالم تنهايی يا جايگزين کردن جمع دوستان و اقوام به جای همسر سوق می دهد.
فرض کنید شما با همسری که هشت سال از شما بزرگ تر است ازدواج کنید. این به آن معناست که وقتی شما 42 ساله هستید، همسرتان 50 ساله است. سنّ 40 سالگی برای بسیاری از مردها ابتدای جوانی است. اما خانمِ 50 ساله در انتهای سنّ فرزندآوری و ابتدای سنّ یائسگی است که ممکن است با فروکش کردنِ غریزه جنسی نیز همراه باشد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63757&p=1001778&viewfull=1#post10...