سیره حضرت علی(ع) در رفتار با اهل کتاب چگونه بوده است؟

سوال:
لطفا توضیح کلی از سیره وروش حضرت امیر در برخورد با اهل ذمه بفرمایید.قوانین ووظایفی که باید آنها را رعایت میکردند؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب

تحقيقاً مي توان چنين گفت كه براي همه زمانها در هر امري ، بهترين نمونه و الگو، شخصيت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) و ائمه معصومین(ع) است ، يكي از آن امور ، رفتار آن گراميان با مردم و خصوصا با غيرمسلمانان است .

درنگی کوتاه در حقوق اقلیت‏ها در اسلام نشان می‏دهد که این مکتب و رهبران واقعی آن تا چه حد بینشی گسترده و عمیق نسبت به انسان و هستی داشته ‏اند.

امام علی (علیه ‏السلام) نیز احترام به شخصیت انسان را هیچ گاه از نظر دور نمی‏داشت و همیشه بدون توجه به ویژگی‏های نژادی و طبقاتی به انسان‏ها می‏نگریست. در قلمرو وسیعی که علی (علیه ‏السلام) حکومت می‏راند، اقلیت‏های دینی و غیرمسلمانان در کمال آسایش و امنیت زندگی می‏کردند. ایشان به فرمانداران و استانداران خود، رعایت حال همه‏ ی مردم از جمله اهل کتاب را توصیه می‏کرد. امام علی (علیه ‏السلام) در فرمان خود به مالک اشتر استدلال می‏کند که رحمت و محبت به مردم تحت فرمان تو یا به دلیل برادری دینی و یا به خاطر تشابه انسانی و هم‏نوع بودن است. ایشان در قسمت دوم، بر انسان بودن انسان، به عنوان یک ارزش تأکید می‏کند یعنی هر انسان، به دلیل خلقت انسانی و فارغ از دین و مذهب، شایسته ‏ی محبت و احترام است. این دیدگاه، در طول زندگانی آن حضرت تبلور عینی یافته است که نمونه‏ هایی از آن را عرض می کنیم:

1 ـ علی (علیه ‏السلام) و همسفری از اهل کتاب

یکی از موارد برخورد انسانی امام علی (علیه ‏السلام) با اهل کتاب، داستان هم سفر شدن آن حضرت با مردی مسیحی یا یهودی(1) است که شرح آن را با اندکی تصرف از اصول کافی و از امام صادق (علیه‏ السلام) نقل می‏ کنیم:
روزی در بیرون شهر کوفه، علی (علیه‏ السلام) با یک نفر از اهل کتاب برخورد کرد. مرد کتابی، علی (علیه ‏السلام) را نمی‏ شناخت. از مقصد حضرت پرسید. معلوم شد امام به کوفه می‏رود و مرد کتابی به جای دیگر. راه مشترک را بر صمیمیت و دوستی پیمودند تا به دو راهی رسیدند. مرد کتابی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و در مسیری که او انتخاب کرد، به همراهی با وی ادامه داد. از او پرسید: «مگر شما نگفتید که می‏خواهم به کوفه بروم؟» علی (علیه‏ السلام) بی‏ آن که خود را معرفی کند، فرمود: «بله». مرد کتابی گفت: «پس چرا از این مسیر می ‏آیی، حال آن که راه کوفه از آن سو است؟» حضرت فرمود: «من می‏دانم، ولی از شرایط مصاحبت خوب این است که هنگام جدایی، انسان رفیق خود را مقداری بدرقه کند و پیامبر ما این چنین فرمان داده است».

مرد کتابی گفت: «آیا پیغمبر شما چنین دستور داده است؟» امام فرمود: «بلی» آن مرد گفت: «پس پیغمبر شما که این چنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا کرد و به این سرعت دینش در جهان رایج شد، حتما به دلیل همین اخلاق کریمه‏ اش بوده است.(2) پس من هم شهادت می‏دهم که بر دین شما هستم». سپس با حضرت علی(علیه السلام) به کوفه آمد.(3)

2 ـ علی (علیه‏ السلام) و مرد یهودی در دادگاه

علی (علیه ‏السلام) با آن‏که حاکم سرزمین بزرگ اسلامی بود، خود را در برابر عدالت و قانون با یک شهروند عادی برابر می‏دید، خواه مسلمان باشد یا غیر مسلمان.
وقتی زره علی (علیه ‏السلام) در جنگ صفین گم شد، مردی یهودی آن را پیدا کرد و از آن استفاده کرد. روزی، علی (علیه ‏السلام) زره خود را به تن آن مرد دید و ادعا کرد که این زره از آن من است. مرد غیرمسلمان انکار کرد و گفت: از آنِ خودم است.
حضرت به شریح قاضی دادگاه شرع که خود امام (علیه ‏السلام) او را به این مقام نصب کرده بود ـ شکایت برد ـ مرد یهودی با امیرمؤمنان در کنار هم نشستند و طرح دعوا کردند. شریح از امام شاهد خواست و امام فرزندش حسن (علیه ‏السلام) و غلامش قنبر را به شهادت طلبید، ولی شریح شهادت آنان را نپذیرفت. مرد یهودی نیز ادعای حضرت را رد کرد. سرانجام قاضی محکمه، به نفع مرد یهودی رأی داد و جلسه پایان یافت.(4)

مرد یهودی با دیدن این گونه قضاوت چون حق را با علی(علیه السلام)می‏دانست و عدالت واقعی را در حکومت علی (علیه ‏السلام) لمس کرد، زره را به آن حضرت پس داد و اسلام آورد و از یاران وفادار علی (علیه‏ السلام )گردید. به گونه ‏ای که در رکاب آن امام بزرگوار در جنگ نهروان مردانه جنگید.(5) در منابع اهل سنت آمده است که علی (علیه‏ السلام)، زره را به یهودی تازه مسلمان هدیه کرد و افزون بر آن، هفتصد درهم به او جایزه داد.(6)
از این واقعه در می‏ یابیم که امام علی (علیه ‏السلام) اهل کتاب را مانند مسلمانان صاحب حق می‏دانست و برای آنان حقوق شهروندی قایل بود.

3 ـ توبیخ حاکم فارس به دلیل بدرفتاری با زرتشتیان

امام علی (علیه ‏السلام) در نامه‏ ی 19 نهج البلاغه که به «عمربن ابی سلمه مخزومی» استاندار فارس و بحرین می‏نویسد، او را به دلیل بدرفتاری و سخت‏گیری با ساکنان غیرمسلمان آن دیار که بنا بر گفته‏ ی برخی شارحان نهج ‏البلاغه(7) زرتشتی بوده ‏اند، سرزنش می‏کند و به وی توصیه می‏کند که طریق اعتدال را در پیش گیرد. نه آن‏چنان نرمی کند که غیر مسلمان در دین و حکومت وی طمع کنند و از ادای حقوق واجب خود (جزیه) سرباز زنند و نه تا آن مقدار درشتی کند که از وی دور شوند و هم‏دلی میان حاکم و رعیّت از میان برود. متن این نامه‏ ی کوتاه چنین است:
امّا بعد، فَاِنَّ دَهاقینَ اَهلِ بَلَدِک شَکَوا منکَ غِلْظةً و قَسوةً، و احتقارا و َجفوةً، و نَظَرْتُ فَلَم أَرْهُم أهلاً لأَن یُدنَوا لِشِرْکِهِم، ولا أَن یُقْصَوا و یُجْفَوا لعَهْدِهِم، فالْبَسْ لَهُم جَلْبابا من اللّین تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّة، و داوِلْ لَهُم بَیْنَ القَسْوَةِ والرَّأْفةِ، وامْزُجْ لَهُم بَیْنَ التَّقریبِ و الأِدْناءِ، وَ الأِبْعادِ و الأِقْصاء، اِنْ‏شاءاللّه.

پس از حمد و ثنای یزدان؛ دهقان‏های مردم شهر تو، از تندخویی و قساوت و تحقیر و جفاکاری‏های تو درباره‏ ی آنان شکایت کرده‏ اند و من دیدم که آنان چون مردم مشرکی هستند، نباید به تو نزدیک شوند و نباید از تو دور شوند و جفا ببینند؛ زیرا آنان معاهده‏ ی پناهندگی و هم‏زیستی با مسلمانان دارند.
پس در کار آنان درشتی و نرمی را به هم‏آمیز و با آنان گاه با شدّت و گاه با نرمش رفتار کن و برای آنان نزدیکی را با دورداشتن درهم‏آمیز. ان‏شاءاللّه.(8)
این سخنان، نشان‏گر حریم و حرمت غیرمسلمانان در نگاه یک حاکم اسلامی است. گرچه در این نامه به زرتشتی بودن مردم فارس و نام عامل و استاندار آن اشاره نشده،(9) امّا پی‏جویی این سند، در منابع دیگر بیان‏گر این نکته است.(10) هم‏چنین استدلال امام بر دوری حاکم از آنان به دلیل شرک‏شان و نیز اجازه ‏ی نرم‏خویی و مدارا با آنان به دلیل عهد ذمّه، ظهور در زرتشتی بودن مردم دارد؛ زیرا ساکنان فارس و بحرین پیش از اسلام، زرتشتی بوده ‏اند و ممکن است تا آن زمان نیز بر دین مجوس باقی مانده باشند.

4 ـ حقوق بازنشستگی برای مرد نصرانی

پیرمردی نصرانی و نابینا در کنار کوچه می‏ ایستاد و گدایی می‏کرد. مسلمانان نیز به او ترحم کردند و چیزی به عنوان صدقه به او می‏دادند. روزی امیرمؤمنان (علیه‏ السلام) از آن کوچه گذر می‏کرد. پیرمرد نصرانی را دید و پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: یا علی! این مرد نصرانی است.
حضرت سخت متأثر شد و از سر شفقت فرمود: «در روزگار جوانی و سلامت او را به کار گماشتید، اکنون که هم جوانی خود را از دست داده و هم نابینا شده و قدرت کارکردن ندارد، او را از حق خویش محروم ساخته و به حال خود واگذاشته‏ اید؟! بر عهده ‏ی حکومت است که تا این مرد زنده است، خرج او را تکفّل کند. ای خازن بیت ‏المال! مخارج او را از صندوق دولت بپرداز تا زندگی مرفّه و مکفی داشته باشد».(11)

نیاز به توضیح ندارد که این برخورد علی (علیه‏ السلام) با یک مرد غیرمسلمان، از جمله شواهد درخشنده در تاریخ احترام به انسانیت، قطع نظر از عقیده و نژاد دیگر عناوین است.(12) اگر تساهل مورد بحث در عصر حاضر به معنای احترام گذاشتن به صاحبان عقیده ‏های مختلف و پیروان ادیان گوناگون و هم‏زیستی مسالمت ‏آمیز میان آنان باشد، باید علی (علیه‏ السلام) را به دلیل این گونه برخوردها از مصادیق بارز تساهل مذهبی بدانیم.



پی نوشتها:
(1)ـ در روایت، عبارت «صاحب رجلاً ذمیّا» وجود دارد که قابل تفسیر به مرد یهودى یا مسیحى، هر دو مى‏باشد.
(2)ـ اصول کافى، ج 2، ص 670، کتاب العشرة، باب حسن الصحابه و حق الصاحب فى السفر، حدیث 5؛ بحارالانوار، ج 41، ص 513؛ تجلى امامت تحلیلى از حکومت على علیه‏ السلام سیداصغر ناظم‏زاده قمى، ص 343.
(3)ـ عبارت مرد ذمّى کافر اهل کتاب چنین بود: «لاجَرَمَ اِنَّما تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعالِهِ الکَریمَةِ فَأِنَّما اُشْهِدُکَ اَنّى عَلى دینِکَ. ر.ک: وسائل الشیعه، ج 8، ص 493، حدیث 1.
(4)ـ ر.ک: تجلى امامت، ص 344؛ الامام على سیرتُه الذاتیّة و فکرُه الحِضارىُّ عبدالحمید مهاجر، ج 1، ص 30؛ الغارات، ابواسحق ابراهیم بن محمد ثقفى کوفى، ج 1، ص 124.
(5)ـ تجلى امامت، ص 344.
(6)ـ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء احمد بن عبدالله ابونعیم اصفهانى (م 430 ه) ج 4، ص 139، شماره 263، شرح حال شریح بن حارث کندى، المرتضى، على ابوالحسن ندوى، ص 213.
(7)ـ تکملة منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه حسن حسن زاده آملى، ج 18، ص 322، (مجلدات 15 تا 19 از مجموعه 21 جلدى منهاج البراعة، حاج میرزا حبیب‏ الله هاشمى خویى) سیدعباس على موسوى، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 190 (مجموعه 5 جلدى).
(8)ـ ترجمه نهج البلاغه، محمدتقى جعفرى، ص 823.
(9)ـ ترجمه و شرح نهج البلاغه، على نقى فیض ‏الاسلام، شرح نامه نوزدهم، ص 870.
(10)ـ سیماى کارگزاران على بن ابى‏طالب امیرالمؤمنین، على اکبر ذاکرى، ج 1، ص 344.
(11)ـ وسائل الشیعه، ج 11، ص 49.
(12)ـ تجلى امامت، ص 343.

 

http://www.askdin.com/showthread.php?t=59262&p=457304&viewfull=1#post457304