آیا قرآن برگرفته از تورات است؟

پرسش:
تورات را خواندم، دیدم قرآن زیر مجموعه و برگرفته از تورات است و هر چه در قرآن آمده، کاملتر و درست تر و با جزئیات بیشتر در تورات هست. آیا خدا حرف جدید و بهتری نداشته است؟


پاسخ:
گرچه ادیان الهی همه از سوی «الله» صادر شده و یک منشأ دارند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ»؛ و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى ‏كند، و حافظ و نگاهبان آنهاست‏.(1)
و گرچه ادیان الهی، در اصلِ توحید و یکتاپرستی و توجه به معاد و... مشترک؛ ولی در فروعات و دستورات عملی، متفاوت هستند: «وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏»؛ و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مى ‏كنم؛ و (آمده ام) تا پاره‏ اى از چيزهايى را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهيها،) حلال كنم؛ و نشانه ‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام؛ پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد.(2)
ولی هیچگاه این به معنای زیرمجموعه بودن نیست.
در بیان تفاوت های اساسی بین قرآن کریم و بین تورات و انجیل، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
ـ استوار بودن اصول معارف و مفاهيم قرآن کریم بر پايه عقل و منطق مشترک انسانی؛
ـ شمولیت و جامعیت قرآن که آن را همگانی و همیشگی می کند؛
ـ پاسخگویی استعدادها و خاستگاه های وجودی انسان به شیوه معتدل و به دور از افراط و تفریط؛
ـ خالی بودن قرآن از اختلاف و تناقض؛
ـ پیراسته بودن قرآن از خرافات و نسبت های ناروا به پیامبران الهی؛
ـ و...
لازم به ذکر است حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) برای مردم مکه و مدینه شناخته شده بودند، حضرت نزد کسی تعلیم ندیده و مکتب نرفته اند؛ اهل کتاب نیز جزء همین مردم بودند و این را به روشنی می دانستند؛ دلیل واضحش این است که هیچ کدام ادعا نکردند که قرآن برگرفته و زیرمجموعه تورات است. بنابر این؛ ادعای زیرمجموعه بودن قرآن و یا برگرفته بودن قرآن از تورات، ادعایی نادرست و بی اساس است؛ که می تواند از عدم آشنایی با تورات و قرآن و نیز عدم آگاهی از چگونگی کتب آسمانی و کیفیت و فلسفه نزول آن ها، نشأت گرفته باشد.
نکته:
سخن روی تورات و انجیل موجود و فعلی است که خرافه و تناقض و ... در آن ها مشهود است؛ و الا تورات و انجیل اصلی که در قالب الواح، نازل شده و اکنون در دسترس نیست.

مطلب دیگر؛
علی القاعده، ادیان الهی باید مشترکاتی داشته باشند زیرا از یک منشأ صادر شده اند. پس وجود مشترکات، اشکال محسوب نمی شود و قرار نیست شباهتی نداشته باشند.
دین اسلام دین خاتم است و عمل به دین خاتم، عمل به تمام ادیان الهی است.
وقتی دین اسلام به عنوان دین الهی ثابت شد، معنایش این است که با دین قبلی تفاوت و اضافاتی دارد؛ و الا آمدن دین جدید لغو است. لذا دین جدید علاوه بر مزایای ادیان سابق، اضافاتی هم دارد. این اضافات می تواند تفاوت در احکام و تکالیف باشد.
این هم که چه چیزی مهم محسوب می شود و چه چیزی کاملتر است، را صاحب دین و شارع مقدس می داند و حتما در دین جدید، کمال و رشدی نسبت به دین قبلی بوده که تشریع شده است. وقتی دین اسلام را به عنوان دین خاتم پذیرفتیم، مهم بودن این تفاوت ها را هم می پذیریم.
بنابر این؛ دین جدید، کامل تر از دین قبلی و نسخ کننده آن است و هیچ ملازمه هم وجود ندارد که دین جدید نباید هیچ شباهتی با دین قبلی داشته باشد. کسی که ادعا می کند کمالی رخ نداده و یا این کمال، مهم نیست، او باید ادعایش را ثابت کند. چنین ادعایی از طرف انسان ها که علمشان در مقابل علم الهی، هیچ است، قابل اثبات نیست.

ممکن است گفته شود آنچه موجب کمال یک تفکر نسبت به تفکر دیگر می شود، این است که یک تفاوت بنیادین میان آن ها وجود داشته باشد، به گونه ای که آن تفاوت با دلایل کافی ثابت کند یکی بر دیگری ارجحیت دارد؛ لذا وقتی تغییر بنیادین ندارد، لزومی به دین جدید نیست.
در جواب باید گفت، در ادیان الهی، چنین تصوری (تغییر بنیادین) نادرست و نتیجه ای هم که به دست می آید، نادرست خواهد بود؛ زیرا ادیان الهی در اصول مشترک هستند لذا قرار نیست با آمدن دین جدید، تغییر بنیادین ایجاد شود.
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ...لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ‏»؛ و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى‏ كند و حافظ و نگاهبان آنهاست؛... ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقه روشنى قرار داديم و اگر خدا مى ‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا مى ‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد؛ (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد).(3)
بنابر این؛ ادیان الهی در اصول، مشترک هستند؛ بله دین جدید همراه با تغییر در فروعات است، آن هم به اقتضای زمان و مکان، کاملا طبیعی و معقول است. از طرفی وقتی در دین سابق، تحریفات زیادی ایجاد شده و مردم از دین و کتاب الهی فاصله زیادی گرفته و دسترسی به آن ندارند، کاملا منطقی و معقول است که نیاز است تا پیامبری الهی با دین و آیینی جدید و متناسب با نیازهای آن ها برای هدایت و راهنمایی، فرستاده شود.
همین که دین و آیین جدید، با حفظ اصول، مطابق با زمان و مکان فعلی و مطابق با نیازهای مردم، تشریع شود، قطعا نسبت به دین قبلی متفاوت بوده و کاملتر و کاربردی تر از آن است.

نتیجه گیری:
ادیان الهی چون منشأ مشترک و واحدی دارند، در اصول و حتی برخی فروع، مشترک و شبیه هستند لذا شباهت داشتن آن ها، به هیچ وجه، نقص و اشکال محسوب نمی شود.
افزون بر این که دین جدید، قطعا اضافه و کمالی نسبت به دین قبلی دارد که خداوند آن را تشریع فرموده است.
دین اسلام آخرین و کاملترین ادیان الهی و قرآن کریم آخرین و کاملترین کتاب آسمانی است.

__________
(1) مائده/ 48.
(2) آل عمران/ 50.
(3) مائده/ 48.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=60719&p=952349&viewfull=1#post952349