برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:
نکته اول:
این روایت در کتاب کنزالعمال که از منابع اهل سنت است وارد شده(1) که البته صاحب کنزالعمال هم آن را از طبرانی نقل کرده است. طبرانی متوفای 360ق است و این روایت را بدون ذکر واسطه ها، مستقیم از صحابه نقل می کند لذا سند این روایت از اعتبار متقنی برخوردار نیست. البته مدلول آن را با تبیینی که عرض خواهد شد می توان پذیرفت.
نکته دوم:
حجاب یک حداقل دارد و یک حد کمال، حداقل آن همان چیزی است که مراجعدر رساله به آن اشاره کرده اند که زن باید تمام بدن به جز دست ها تا مچ، و گردی صورت را از نامحرم بپوشاند، و از اختلاط با نامحرمین بپرهیزد، همانطور که امیرالمومنین(سلام الله علیه) می فرمایند:
«أَ مَا تَسْتَحْيُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَكُمْ يَخْرُجْنَ إِلَى الْأَسْوَاقِ وَ يُزَاحِمْنَ الْعُلُوج»؛ آیا خجالت نمی کشید؟ آیا غیرت ندارید که زنانتان به بازار می روند و با مردان مخلوط می شوند؟ (1)
ماده «زحم» به معنای شدت ازدحام است(2) و علوج از «علج» به معنای برخورد است، همانطور که به تپه های به هم پیوسته «رمل عالج» گفته می شود(3) منظور حضرت(سلام الله علیه) یعنی شلوغی بازاری که زن و مرد از شدت ازدحام با هم برخورد می کنند.
بنابراین اگر کسی مقدار واجب حجاب را رعایت کرد و از اختلاط پرهیز داشت هرگز حرامی مرتکب نشده است، حتی با خروج از منزل، پس شما با رعایت حجاب و عدم اختلاط با نامحرم نباید از خروج از منزل احساس گناه کنید، چون حداقل حجاب را رعایت کرده اید.
اما مراتب بالاتر و کمال آن در نگاه اسلام این است که زن و مرد تا ضرورتی پیش نیامده با هم در ارتباط نباشند، اینگونه احادیثی هم که شما ذکر فرموده اید و احادیث مشابه متعدد دیگر که در منابع آمده اند همگی بر این کمال دلالت دارند که ترک آن گناه نیست، اگرچه رعایت آن فضیلت است.
نکته سوم:
نکته دیگری که باید دقت کرد این است که آنچه به عنوان مانعی از حضور زن تلقی می شود جامعه نیست، بلکه حضور مردان است، لذا اگر محیط های آموزشی، ورزشی، اشتغال و مانند آن از اختلاط مبرّا باشند هیچ مانعی از خروج زن نیست، چون خروج زن به خودی خود از نظر اسلام مشکلی ندارد.
پس می توان به جای نگه داشتن زن در خانه، فضای بیرون را برای زنان مهیا کرد، دانشگاه هایی با تفکیک جنسیتی، محیط های ورزشی کاملا مستقل و مجزّا و تفکیک در سایر عرصه ها و مانند آن می تواند گامی در تحقق همین هدف باشد.
نکته چهارم:
قاعده اهمّ و مهمّ یک قاعده عقلی است که تخصیص بردار نیست، لذا حضور زن در جامعه و ارتباط و هم کلامی با مردان هم در صورت اینکه مصلحت مهمتری در میان باشد اشکالی ندارد، همان طور که اگر جان زنی در خطر باشد و فقط دسترسی به پزشک مرد داشته باشیم و نیاز به لمس ومعاینه هم باشد حتی این لمس و نگاه هم اشکالی ندارد بلکه اگر ضرورت داشته باشد واجب است! یعنی زن باید ببیند حضورش در میان مردان و سخن گفتن با آنها چقدر ضرورت دارد؟ آموزش او در بین مردان چقدر ضرورت دارد؟ تشخیص این مسئله خیلی مهم است.
شما می بینید حضرت فاطمه(سلام الله علیها) وقتی دیدند امر ولایت بی دفاع مانده برای دفاع از حق امیرالمومنین(سلام الله علیه) دم در خانه انصار رفته، و در مسجد خطبه خواندند! یا حضت زینب(سلام الله علیها) برای دفاع از خون به ناحق ریخته سیدالشهدا(سلام الله علیه) در کوفه و شام آنچنان سخن گفته و خطبه خواندند.
اگر امروز چاره ای از آموزش زنان خصوصا در رشته هایی چون پزشکی و مامایی، و وکالت، و... مانند آن نیست و فعلا هم بستر تفکیک جنسیتی مهیا نیست، اینجا ضرورت اقتضاء می کند برخی زنان ولو با حضور در محافل علمی مشترک در این رشته ها تحصیل کنند، چرا که اگر این زن در این رشته تحصیل نکند فردا هزاران زن باید برای درمان، یا دفاع از حقوقشان نزد پزشکان و وکلای مرد بروند.
_______________________________
1. متقی هندی، کنزالعمال، موسسه الرساله، چاپ پنجم، 1401ق، ج16، ص391.
2. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج5، ص537.
3. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق، بیروت، ج12، ص262.
4. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرین، نشر مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش، تهران، ج2، ص425.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=60095&p=947509&viewfull=1#post947509