چرا خداوند اسراری که به بندگان خاص خود آموخته را اجازه نشر آن را نمیدهد؟

همانطور که می دانید در جهان هم اسرار مادی وجود دارد و هم اسرار معنوی که خیلی از آنها بر انسان ها پوشیده است.اسرار مادی از طریق پیشرفت علم هر روز هویدا می شود و اسرار معنوی از جمله اموری است که تنها بر اهل تقوا روشن می گردد.
اسرار معنوی در اختیار خداوند است و به اذن خداوند تنها به برگزیدگان در این مسیر اعطا می شود.که البته این اعطا بر حسب ظرفیت اشخاص است.

امیر مؤمنان علی(ع) در سخن معروف خود به کمیل فرمود: «ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها...؛(1)
قلوب و ارواح مردم ظرفهائی هستند بهترین آنها وسیع ترین آنهاست.

کسانی که در این راه به جایی می رسند و رازها برایشان همچون روز روشن می شود می توانند با توجه به قابلیت و فهم مردم، آنها را آگاه نمایند.در واقع هدف گفتن این اسرار برای آن بزرگان، کمک به هدایت افراد است بنابراین چنانچه تشخیص هدایت و تاثیر گذاری بدهند طبیعتا اسراری را با بعضی افراد در میان می گذارند اما گاهی ممکن است به دلیل قابلیت محدود،گفتن این اسرار نه تنها کمکی به هدایت فرد نکند بلکه به دلیل کم ظرفیتی نوعی انحراف برای آنها ایجاد کند و نتیجه معکوس داشته باشد به همین خاطر از گفتن آن رازها امتناع می نمایند.بنابراین ترس از سوءتفاهم و کج فهمی عاملی برای سکوت عرفاست.

در روایت نیز امده است:
كلم الناس علی قدر عقولهم» (2) ؛ با مردم به مقدار فهمشان تكلم كنید.

البته سکوتی که در بین عرفا مشهود است خود می تواند راهی برای خودسازی بیشتر باشد و هرچه کمتر از حالات خود بگویند ،بهتر می توانند این مسیر را طی کنند بنابراین یکی از دلایل عدم بیان اسرار نیز همین است که ممکن است با بیان بعضی امور برخی از توفیقات را از دست بدهند..
آنچه که از بزرگانی همچون آیت الله بهجت بدست ما رسیده مطالبی بوده که در جمع های خصوصی مطرح شده و ایشان با توجه به ظرفیت مخاطب آنها را بیان نموده اند و بعدها توسط دیگران به دستان ما رسیده است.


منبع:
(1)نهج البلاغه، حکمت 127.
(2)غررالحکم، ج 1، ص 176

http://www.askdin.com/showthread.php?t=41627&p=549059&viewfull=1#post549059