سؤال:
چه کاری کنم که هیچ کس به خودش حق ندهد که بخواهد در کارهای من دخالت کند؟ چه کار کنم که مردم به تصمیم من احترام بگذارند؟
پاسخ:
این بستگی به این دارد که شما دخالت را چگونه معنا کنید. بله اگر کسی شما را مجبور به انجام کاری می کند که مایل به آن نیستید یا به جای شما در امورتان تصمیم می گیرد، کار او دخالت است. اما اگر کسی از باب امر به معروف یا نهی از منکر به شما پیشنهاد میدهد یا بعضی از رفتار و کردار شما را نقد میکند، این دخالت نیست.
بنابراین قبل از حل این مسئله باید این موارد را از هم جدا کنید؛ چون اگر بخواهید در مقابل انتقادات و پیشنهادات دیگران برخورد خوبی نداشته باشید، طبیعی است که بعد از مدتی اطرافیانتان نسبت به شما بیتفاوت شده و کاری به کار شما نخواهد داشت. در آن صورت به اشتباهات خودت پی نخواهید برد و اصلاحی در شما صورت نمیگیرد.
البته اینکه زبان انتقاد و پیشنهاد افراد، بعضاً ممکن است گزنده باشد طبیعی است؛ چون افراد با هم متفاوت هستند. منتها در چنین مواردی شما باید نگاه خوشبینانه به آن داشته باشید و نکات مثبتش را برداشت کنید نه صرفا برخورد بد طرف را. مثلا اگر پدر یا مادر یا برادر شما میگویند فلان رشته را بخوان یا فلان کار را انجام بده، قطعا به فکر خیر و صلاح شما هستند؛ منتها ممکن است در لحن گفتاری خود طوری بگویند که شما را آزرده خاطر کنند. عکس العمل شما در این موارد باید خوشبینانه باشد.
اما در مورد افرادی که به تصمیم شما احترام نمیگذارند و همیشه فکر میکنند تصمیمات شما اشتباه است و سعی میکنند به جای شما تصمیم بگیرند، چند کار میتوانید انجام دهید تا به مرور زمان نگاه آنها به شما اصلاح شود:
1. سعی کنید تصمیماتی که در زندگی خود میگیرید، کمترین اشتباه را داشته باشد. لازمه این کار مشورت و بررسی دقیق جوانب آن تصمیم است. با چنین تصمیماتی بعد از مدتی نگاه اطرافیان به شما اصلاح خواهد شد و شما را باور خواهند کرد.
2. تا حد امکان قبل از انجام هر کاری با اطرافیان خود مشورت کنید؛ به خصوص آنهایی که فکر میکنید به شما اعتماد ندارند و سعی میکنند نظرشان را به شما تحمیل کنند. البته این کار بهتر است قبل از اینکه آنها چیزی بگویند انجام شود. وقتی آنها ببینند شما نظرشان را در مورد آن مسئله سوال کردید، حساسیتشان نسبت به شما کم خواهد شد و شما را یک فرد خود رأی و مغرور نخواهند دید. به علاوه اینکه خود مشورتخواهی به آنها این دلگرمی را میدهد که شما در تصمیمات خود عجولانه و بدون فکر عمل نمیکنید.
3. تا حد امکان سعی کنید علت نظر افراد در مورد مسئله مورد مشورت را جویا شوید و قبل از تحقیقات لازم با نظرشان مخالفت نکنید؛ مثلا اگر پدر شما نظرش این است که شما در رشته مکانیک مشغول شوید، علت را از ایشان سوال کنید. بعد که مشورتهای شما با افراد مختلف تمام شد و خواستید نتیجهگیری کنید، با استفاده از علتهایی که گفتهاند میتوانید آنها را قانع کنید که نظرشان خوب بوده یا بد. مثلا اگر علت درخواست پدر شما این بوده که بازار کار این رشته بهتر است، ممکن است شما بعد از تحقیقات خود به این نتیجه برسید که اینطور نیست. بعد وقتی همین را با پدرتان در میان بگذارید، او را قانع خواهید کرد.
البته لحن شما همیشه باید در مقابل این افراد سوالی باشد نه خبری. مثلا میگویید در فلانجا و فلان شخص و ... گفتهاند که این رشته به این دلایل خوب نیست. به نظر شما چکار کنم؟ این روش از جبههگیری متعصبانه طرف مقابل جلوگیری خواهد کرد و اشتباهش را راحتتر میپذیرد.
4. شما باید حساب پدر و مادر را از بقیه جدا کنی و روش برخورد شما با آنها متفاوت باشد. علت آن هم این است که نسبت به آنها در قرآن و روایات سفارش خاص شده و حتی در مواردی که نظرشان مخالف نظر شماست، باید تا حد امکان رضایتشان را جلب کنید و نگذارید از شما دلخور شوند. دلخور شدن آنها تقریبا مساوی با شکست شما در کار مورد نظر خواهد بود!