سؤال:
چرا بعضا دين و اخبار آن (مخصوصا اخبار مربوط به مرگ و قيامت) انسان را نسبت به همه چيز افسرده و نا اميد میكند؟
پاسخ:
1.جواب روانشناسانه:
یکی از روش های دین برای تربیت انسان استفاده از شیوه انذار و تبشیر است؛ یعنی هم بشر را از عواقب شوم کارهای بدش آگاه میکند و میترساند و هم اینکه به اجر و پاداش های افعال نیک و خوب او اشاره میکند. البته نقش انذار در این بین پررنگتر است و علت آن هم اثر تربیتی بیشتر آن است.
اما اینکه چه رابطه ای بین صحبت از انذارهای دینی مثل مرگ و عذاب اخروی و ... با افسردگی و ناامیدی وجود دارد، باید عرض کنم این مسئله ناشی از عمل ناقص به دین است؛ چون دین در کنار اینکه از عذاب آخرت صحبت میکند، از ثواب و پاداش های روز قیامت هم صحبت به میان آورده تا انگیزه افراد در عمل به دین و در نتیجه رسیدن به کمال تقویت شود. لذا اگر تمام آنچه دین میگوید عملی شود، نه تنها منجر به ناامیدی و افسردگی نخواهد شد بلکه موجبات کمال نفس و رضایت خاطر را فراهم خواهد کرد چون او دارد مسیر این انذار را برای شما مشخص میکند؛ مثل اینکه فردی به شما میگوید این مسیر با این خصوصیات شما را به تهران میبرد؛ منتها گرگهای زیادی هم در بین راه هست که اگر احتیاط نکنی ممکن است منجر به نابودی شما شود. اگر شما فقط به گرگها فکر کنی طبیعی است که ناامید و افسرده شوی اما اگر به هدف فکر کنی و به خاطر جلوگیری از آسیب گرگها احتیاط کنی، نه تنها افسرده نمیشوی؛ بلکه با هر قدمی که برای رسیدن به هدف بر میداری لذت رسیدن به هدف را خواهی چشید.
البته موارد گفته شده مستقیم مربوط به مرگ نیست؛ چون خود مرگ که ترس ندارد؛ بلکه ترس از اوضاع و شرایط بعد از مرگ است. لذا خود دین هم باز این توهم را از بین برده که مرگ صرفا انتقال از یک منزل به منزل دیگری است و آنچه مورد انذار است آثار و عواقب اعمالی است که در آن دنیا نمایان خواهند شد.
در مورد بهشت و توصیفات آن هم سوال شما واضح نیست. اتفاقا قرآن بهشت را مطابق با امیال طبیعی انسان توصیف کرده است به طوری که برای همه قابل فهم باشد!
2.جواب کلامی:
دین اسلام دین فطرت است و آموزههای آن هماهنگ با درخواستهای فطری است . البته آنوقت انسان این فطری بودن دین اسلام را بیشتر و بهتر میفهمد که آن را درست و کامل بشناسد و بر طبق این شناخت صحیح بدان عمل کند. و الا نگاه یک سویه به دین و عمل دلبخواهی و گزینشی به آن جز افسردگی و خسران به بار نمیآورد.
دین اسلام از سوی خدایی نازل شده که آفریدگار و مربی ما انسان هاست هموست که به تمامی زوایای وجودی ما انسان ها آگاه است از همه مصالح و مفاسد زندگی ما آگاه است و به خیر و شر ما از خود ما آگاهتر است چرا که او خالق و موجد ماست اوست که رب ماست هم او میتواند بهترین برنامه را برای زندگی ما طرح ریزی کند و چون او حکیم و علیم و قادر است برنامه او حکیمانه و طبق خواست وجودی ما و تنظیم کننده سعادت ماست.
هر دستوری به ما می دهد عین فلاح و رستگاری و از هر چه که منع میکند نیست مگر این که فساد و تباهی ما در آن بوده است چون او خدایی عالم و قادر غنی و مهربان به خلق است.
هر خبری که به ما از این بشارت ها و تحدید ها می دهد تنظیم کننده روح ما برای نیل به سعادت حقیقی ماست
اوست که ما را میشناسد که تا چه اندازه باید تبشیرمان کند و تا چه اندازه باید انذارمان نماید تا نه در خیال خوش سعادت به سستی بگراییم و نه از شدت ترس آینده به اضطراب مخرب بیافتیم
او راه را مشخص کرده انسان باید میان خوف و رجا حرکت کند از یک سو به رحمت الهی چشم طمع داشته باشد و از یک سو از غضب او بترسد، تا بتواند در این مسیر سعادت با سرعت مطمئنه راه بپیماید.
دقیق مثل دانش آموزی که در روزهای آتی امتحان دارد اگر آنقدر امیدوار باشد به راحتی امتحان و این که استاد در تصحیح راحت میگیرد و اصلا ورقه ها را برمیگرداند به خودمان که خودتان صحیح کنید در کل من قبولم و.... و یا اگر آنقدر نا امید باشد که من اصلا نمیتوانم قبول شوم امتحان سخت است استاد به هیچ کس نمره نمیدهد همه تک میگیرند و... این دو دانش آموز هیچ گاه برای خواندن و تلاش علمی حرکتی نمیکنند آن یکی از شدت امید و این یکی از شدت ناامیدی. کدام دانش آموز درس میخواند آن کس که امید دارد به قبولی و ترس دارد از رد شدن و نمره نیاوردن.
آری دین اسلام اینگونه است.
البته یک شرط دارد و آن اینکه اسلام و آموزههای آن را کامل و منصفانه بنگری. برخی با دید منفی به آیات قرآن نگاه میکنند و فقط آیات عذاب را میبینند.
در زیر آیاتی از بشارت های خدا به بندگانش را بیان می کنیم:
«یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ» (1)
«أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَاللَّهِ... الَّذِينَ ءَامَنُوا و کانوا یَتّقوُن؛ لَهُمُ الْبُشْرى فِيالْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِيالْآخِرَةِ لاتَبْديلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (2)
در کنار این بشارتها انذارها و وعدههای عذابی هم مطرح شده است.
اگر خوب نگاه کنیم این میبینیم که این انذار ها تبشیر ها محرکهایی برای حرکت در راه صحیح سعادت هستند که انسان را به سر منزل مقصود میرساند. و از طرفی این وعده عذاب و یا وعده بهشت و ثوابها برای انسان ، برای خود انسان بدون عمل کرد او نیست بلکه انسان خوب را وعده ثواب و انسان بد را وعده عقاب میدهند نه این که انسان در مرگ فلان میشود یا در آخرت چنان . بلکه انسان خوب و بد مورد خطاب هستند و این اثر تربیتی دارد برای حرکت او به سوی خوبیها و کنارهگیری از بدیها. چرا که انسان بالفطره از سختیها گریزان است و به راحتیها مایل است.
برای همین خدا به راحتیهای بهشت انسان را وعده میدهد و از سختی های دوزخ انذار میکند و این نقشه راه سعادتی است که خدا بنا بر فطرت انسان تنظیم کرده است.
و آن کسانی که از مرگ میهراسند به خاطر عملکردشان است که از نتیجه عمل خود در آخرت و مواجهه آن در قبر میترسند و الا مرگ برای مومن از بوییدن گل راحتتر و دوست داشتنیتر است.
در زیر مقایسهای بین حالات مرگ مومن و کافر در روایات بیان شده است که نشان دهنده این مضمون است:
سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المؤمن: أيستكره على قبض روحه ؟ قال: لا والله، قلت: وكيف ذاك ؟ قال: لانه إذا حضره ملك الموت جزع، فيقول له ملك الموت: لا تجزع فوالله لانا أبر بك وأشفق من والد رحيم لو حضرك، افتح عينيك وانظر، قال: ويتهلل له رسول الله وأمير المؤمنين علي بن أبي طالب والحسن و الحسين والائمة من بعدهم والزهراء عليهم الصلاة والسلام، قال: فينظر إليهم فيستبشر بهم،فما رأيت شخوصه ؟ قلت: بلى، قال: فإنما ينظر إليهم قال: قلت: جعلت فداك قد يشخص المؤمن الكافر، قال: ويحك إن الكافر يشخص منقلبا إلى خلفه لان ملك الموت إنما يأتيه ليحمله من خلفه، والمؤمن أمامه، وينادي روحه مناد من قبل رب العزة من بطنان العرش فوق الافق الاعلى ويقول: يا أيتها النفس المطمئنة إلى محمد وآله - صلوات الله عليهم - ارجعي إلى ربك راضية مرضية، فادخلي في عبادي وادخلي جنتي، فيقول ملك الموت: إني قد امرت أن اخيرك الرجوع إلى الدنيا والمضي، فليس شئ أحب إليه من إسلال روحه. (4)
یکی از اتفاقاتی که برای مؤمن، هنگام ترک دنیا میافتد این است که ملک الموت، هنگامی که برای گرفتن جانش نزد او میآید، به او دلداری داده و میگوید: «من از پدر مهربان هم نسبت به تو مهربانتر و دلسوزترم. چشمهایت را باز کن و ببین. وقتی او چشمهایش را باز میکند، میبیند که پیامبر (صلواتاللهعلیه) و امیر المومنین و امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نزد او آمدهاند. او با دیدنشان خوشحال میشود. از جانب عرش ، ندایی مؤمن را خطاب قرار داده و میگوید: ای نفس مطمئنه به محمد (صلواتاللهعلیه) و آلش! به نزد پروردگارت برگرد که هم تو از او خوشنودی، هم او از تو خوشنود است. به جمع بندگانم بپیوند و وارد بهشتم شو».
در مقابل با کافر آنچنان رفتار میکنند که توصیفش سخت است.
امام صادق علیهالسلام به یکی از اصحابش که از ایشان درخواست کرده بود مرگ را برایش توصیف کند، چنین فرمود:
«مرگ برای مؤمن مانند بهترین بویی است که آن را استشمام میکند. به خاطر بوی خوشش به خواب میرود و همه سختیها و دردها به پایان میرسد. اما برای کافر مانند نیش افعی و گزش عقرب یا شدیدتر از آن است. برای برخی از کافران و گناهکار ، از بریده شدن با ارّه و تکه شدن با قیچی و برخورد سنگ به او و چرخاندن سنگ آسیاب بر حدقه چشم است. آن مؤمنی که به آسانی جان خود را تسلیم میکند علتش آن است که خداوند خواسته هرچه سریعتر او به پاداش آن عالم نائل شود، و آن مؤمنی که سکرات مرگ را با دشواری پشت سر میگذارد، برای این است که گناهانی که در دنیا مرتکب شده جبران شود، تا پاک و پاکیزه وارد آن عالم شود و بدون هیچ مانعی استحقاق پاداش ابدی را پیدا کند و آن کافری که به آسانی جان میدهد، این راحتی، پاداش کارهای خیری است که در دنیا انجام داده تا وقتی که از دنیا میرود دیگر طلبی از خدا نداشته باشد و برایش کار نیکی باقی نماند مگر آنچه موجب عقاب است و جز گناهانش چیزی در نامه عملش وجود نداشته باشد و آن کافری که با سختی، سکرات مرگ را میگذراند؛ از همان لحظه نخست، عذاب و شکنجه او شروع میشود و چون خدا عادل است، به هیچکس ستم نمیکند (حتی نسبت به کافران نیز عدالتش را اجرا میکند و حقی از آنها ضایع نمیکند) (5)
سوال2:
چرا دين برخلاف خواستههای ماست؟ حتی بهشتی را هم كه دين ميگوید نامفهوم است به خاطر همين بهشت نيست
بهشت آن چيزی هست كه میفهميم و میخواهيم ، نه چيزی كه از توان درك ما بالاتره و نمیخواهيم!!
جواب:
آنچه درباره بهشت فرمودید به نظر درست نمیآید اتفاقا بر عکس فرمایش شما را خیلی سوال میکنند که چرا خدا این قدر دنیایی در قرآن بهشت را معرفی می کند!!
آری اگر بار دیگری در قرآن به آیات معرفی شده بهشت بنگریم مییابیم که خدا به زیبایی بهشت را توصیف کرده و به قول بزرگان تشبیه معقول به محسوس کرده برای این که ما بهتر آن لذات را درک کنیم.
در زیر نمونه هایی را میآوریم:
قرآن کریم در مقام ترسیم چهره و ویژگیهای بهشت و بهشتیان آیات فراوانی را اختصاص داده است؛ مانند:
1. باغهای طربانگیز که زیر درختان آن نهرها جاری است. این بیان حدود 70 بار در قرآن آمده است.
2. درختان و سایههای آن مانند میوه هایش همیشگی است: «أکلها دائم و ظلها؛ ميوه و سايهاش پايدار است.» (6)و مأکولاتش همیشگى و سایه آن برقرار است
3. فرشتگان بر بهشتیان وارد میشوند و سلام و تحیت میگویند.
4. لباس های آنان از حریر و پرنیان است.
5. بر تخت ها تکیه زده، نه آفتاب سوزان می بینند و نه سرما.
6. سایه درختان بهشتی بر سر بهشتیان و میوه هایش در دسترس آنان است.
7. ساقیان زیبا رو و حوریان با جام های سیمین و بلورین بر آنان دور میزنند.
8. شرابهایی مینوشند که طبعش چون زنجبیل و عطرآگین است.
9. چشمه ی سلسبیل در آن جاست.
10. جهانی است بزرگ و کشوری است پرنعمت.
11. لباسشان از استبرق و دستبندهایشان نقره فام است.
12.ساقی شرابشان پروردگار، و شرابشان طاهر و پاک است.
13. در رخسارشان شادمانی نعمت های بهشتی پدیدار است.
14. شرابشان ناب و سر به مهر و دست نخورده است.
15. ترکیب طبع آن شراب این که به مشک مهر کرده اند و از عالم بالا است: «و مزاجه من تسنیم؛ تركيبش از [چشمه] تسنيم است.» (7) و ترکیب طبع آن شراب ناب از (چشمهاى از) عالم بالاست.
تذکر:برخی از چشمه های بهشتی خالص و ناب است، مانند چشمه تسنیم و برخی از چشمه ها مزیجی و امتزاجی از تسنیم دارد مانند چشمهی رحیق.
16. آبهای بهشت هیچگاه گندیده نمیشود و طعمش تغییر نمیکند. «مثل الجنة التى وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر اسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذة للشاربین و انهار من عسل مصفى و لهم فیها من کل الثمرات و مغفرة من ربهم؛ صفت بهشتى که پرهیزکاران بدان وعده شدهاند (این چنین است که) در آن نهرهایى است از آبى که طعم و بویش برنگشته، و نهرهایى از شیر که طعمش تغییر نکرده، و نهرهایى از شراب که سراپا لذت است براى نوشندگان، و نهرهایى از عسل تصفیه شده، و براى آنها در آنجا از هر گونه میوه هست و نیز آمرزشى از جانب پروردگارشان (آیا اینان) مانند کسانىاند که در آتش جاودانهاند و آبى جوشان به آنها خورانده مى شود که رودههایشان را پاره پاره مىکند.» (8)از این آیه به خوبى مى توان دریافت که موجودات بهشتى از گزند تغیر، فساد، عیب و نقص مصوناند.
17. نهرهایی از شراب ناب که برای نوشندگان لذت بخش است و چشمههایی از شیر که طعمش تغییر نیابد و چشمه هایی از عسل مصفا در آنجاست.
18. جایگاه امن، امان و سلامتی است.
19. در آن جا برای بهشتیان از همهی میوهها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست. و آنچه که انسان بخواهد و چشمها را به شوق و لذت اندازد مهیاست و انسان در آن جاوید باشد: «و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ الأعین و أنتم فیها خالدون؛ و در آنجا هر چه نفوس را بر آن میل و اشتهاست و چشمها را شوق و لذت، مهیا باشد و شما مؤمنان در آن بهشت جاویدان متنعم خواهید بود.» (9)
20. بهشت جایگاهى ابدى است که هیچ گونه فساد و تباهى در آن راه ندارد: «مثل الجنة التى وعد المتقون تجرى من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها؛ وصف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده این است که از زیر (ساختمانها و درختان) آن همواره نهرها در جریان است میوه و خوراکى و روزى فراوان آن دائمى و سایهاش همیشگى است. این سرانجام کسانى است که تقوا ورزیده اند، و سرانجام کافران هم آتش است.» (10) پس هم بهشت مصون از زوال و نابودى است و هم اهل آن. چنانکه درسوره فرقان میفرماید: «قل اذلک خیر ام جنة الخلد التى وعد المتقون؛ بگو آيا اين [عقوبت] بهتر است يا بهشت جاويدان كه به پرهيزگاران وعده داده شده است.» (11) در جمله (ام جنة الخلد) اضافه جنت به خلد که به معناى جاودان است براى این است که دلالت کند بر اینکه بهشت مزبور فى نفسه و به خودى خود جاودانه و فنا ناپذیر است، همچنان که کلمه (خالدین) در آیه بعدى، براى این آمده که دلالت کند بر اینکه اهل این بهشت در آن جاودانند، و فنا به ایشان راه ندارد.
21. بهشتیان هر چه بخواهند دارا میشوند «لهم فیها ما یشاون خالدین؛ جاودانه هر چه بخواهند در آنجا دارند.» (12) یعنى متقین در بهشت از ناحیه خدا و تملیک او مالک و دارنده چنین چیزى هستند، که هر چه را بخواهند دارا شوند، و البته معلوم است که خواست ایشان جز به چیزى که دوست دارند تعلق نمىگیرد. به خلاف اهل آتش که به حکم آیه «و حیل بینهم و بین مایشتهون؛ میان آنان و آنچه دوست بدارند حائل و مانعى افکندهاند.» (13)
22. مؤمنان پس از عبور از صراط و مواقف دیگر به سوى بهشتى سوق داده مىشوند که درهاى آن باز و گشوده است: «و سیق الذین اتقوا ربهم الى الجنة زمرا حتى اذا جاءوها و فتحت ابوابها و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین؛ كسانى كه از پروردگارشان پروا داشتهاند گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند سلام بر شما خوش آمديد در آن درآييد [و] جاودانه بمانيد.» (14) در راه رسیدن به بهشت، ملائکه بهشتیان را همراهى مى کنند و نورى که مؤمنان در دنیا به واسطه ایمان و عمل صالح بدان منور شدهاند راه آنان را روشن مىکند: «یوم ترى المؤمنین و المؤمنات یسعى نورهم بین ایدیهم و بایمانهم بشریکم الیوم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها، ذلک هو الفوز العظیم؛ آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است [به آنان گويند] امروز شما را مژده باد به باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در آنها جاودانيد اين است همان كاميابى بزرگ.» (15) اما قبل از ورود به بهشت هر ناپاکى از هستى آنان به عذاب موقت یا مغفرت و شفاعت زدوده مىشود. زیرا بهشت سراسر طهارت و پاکیزگى است و هیچ گونه پلیدى را بر نمىتابد.
این ها گوشه ای از نعمت های بهشت است که خدا آنها رابه بیان دنیایی برای بهتر فهمیدن انسانها بیان کرده است.گفتنی است قرآن در اوصاف بهشت و همچنین در ویژگیهای جهنم، به بیان آن دسته از مطالبی که برای همگان قابل ادراک است پرداخته، با بیان نمونههایی که در این جهان وجود دارد مطلب را نزدیک ساخته است وگرنه، چنان که مکرر اشاره شد، نظام آخرت با نظام دنیایی تفاوت اساسی دارد و واژه دنیایی توان تفسیر کنه آن را ندارد؛ آنسان که جنین در رحم مادر توان درک واقعیتهای خارج از رحم را ندارد. از این رو قرآن در موارد زیاد به مثال و نمونه اکتفا کرده، میفرماید: «مثل الجنة التی وعد المتقون تجری من تحتها الأنهار» و «مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر اسن...» داستان بهشتى که به متقیان وعده دادند این است که در آن باغ بهشت نهرهایى از آب زلال دگرگون ناشدنى است. وگرنه نعمتهایی فراهم آورده است که از دسترس فهم و ادراک بشر خارج و خرد را توان تعقل آنها نیست، بلکه هیچ کس بر آنها آگاه نیست: «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعملون؛ هیچ کس نمیداند که پاداش نیکوکاریش چه نعمتها و لذتهای روشنی بخش دل و دیده است و در عالم غیب برای او چه ذخیره شده است.» (16) با این که میدانیم قرآن مقام و مرتبه رضا و خشنودی خداوند را نسبت به بسیاری از مقامها برتر به شمار آورده است: «و رضوان من الله أکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ و خشنودى خدا بزرگتر است اين است همان كاميابى بزرگ.» (17) و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودى خداست و آن به حقیقت فیروزى بزرگ است بنابراین، نعمتها و لذتهای بینهایت که روشنی بخش دل و دیده است به مراتب باید برتر از مقام رضا باشد.
منابع:
1. توبه: 9 /21.
2. يونس: 10 /62 ـ64.
3. همان:63ـ64.
4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 164.
5. صدوق، محمد، معانی الاخبار، ص287.
6. رعد: 13/ 35.
7. مطففین: 83/ 27.
8. محمد: 47/ 15.
9. زخرف: 43/ 71.
10. رعد: 13/ 35)
11. فرقان: 25/ 15.
12. همان: 16.
13. سباء: 34/ 54.
14.زمر: 39/ 73.
15. حدید: 57/ 12.
16. سجده: 32/ 17.
17. توبه: 9/ 72.