سؤال:
آیات برای تسخیر دیگران و محبوب شدن نزد عوام چگونه است؟ آیا صحت دارد؟ اسلام چگونه به این موضوع مینگرد؟ اگر آیه و جود دارد کدامند؟
پاسخ:
کسی نمیتواند دیگری را تسخیر کرده و به خدمت بگیرد.
این حرفهایی که عوام میزنند صحیح نیست و اگر کسی در این زمینه اقدام کند، کاری غیر شرعی و نامعقول انجام داده و از نظر شرعی اعتبار و جایگاهی ندارد و حتی میتواند گناه و خلاف شرع هم باشد.
لذا این که کسی تسخیر دیگری شود به این معنا که دیگر اختیاری از خودش نداشته باشد، غلط و باطل است.
این خداوند است که در دلها نسبت به یکدیگر محبت و اُلفت ایجاد میکند:
«لَوْ أَنفَقْتَ مَا فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا مَّا أَلَّفْتَ بَينَ قُلُوبِهِمْ وَ لَاكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنهُمْ»
اگر تمام آنچه را روى زمين است صرف مىكردى كه ميان دلهاى آنان الفت دهى، نمىتوانستى! ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد. (1)
«وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا»
نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركتِ نعمتِ او، برادر شديد! (2)
در آیهای دیگر آمده، خوش خلقی باعث جلب محبت و دوستی دیگران میشود:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»
به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند. (3)
در روایت هم امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:
«مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس»
هر كس رابطه اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود. (4)
بنابراین:
تسخیر کردن دیگران که معنا ندارد و غلط است.
ایجاد محبت نیز در سایه ایمان به خدا و به اراده الهی است. و کسی که میخواهد محبتش در دلها باشد بایستی رابطهاش با خداوند را خوب و اصلاح کند تا خداوند هم رابطه بین او و دیگران را خوب و اصلاح نماید.
برای ایجاد محبت هم نباید به دنبال راههای غیر طبیعی بود بلکه ایجاد محبت با رعایت ارزشها و آداب اخلاقی، خوش اخلاق و مهربان بودن، و .... شکل میگیرد.
منابع:
1. انفال: 8/ 63.
2. آل عمران: 3/ 103.
3. همان: 3/ 159.
4. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 396، ش 5845؛ صدوق، محمد، الخصال، ج 1، ص 129.