الزام غیر مومنان به حجاب

پرسش:
مگر در قرآن نگفته که ‌ای پیامبر و زنان و دخترانت و زنان مؤمن بگو که حجاب داشته باشند، پس چرا حجاب اجباریه؟ در ایران حتی زنان غیرمسلمان هم ملزم به رعایت حجاب هستند.
 
 
پاسخ:
مسئله «پوشش زنان» یا «حجاب»، اختصاصی به اسلام نداشته و در همه ادیان الهی، از پوشش کامل سخن گفته‌شده است و گاهی به‌مراتب سخت‌گیرانه‌تر به این موضوع نگریسته‌اند؛ تا جایی که می‌توان حکم حجاب در اسلام را به‌نوعی تعدیل‌کننده حکم حجاب در ادیان پیش از اسلام دانست. 
از سوی دیگر این حکم اختصاصی به زنان نداشته و مردان نیز مأمور به رعایت آن‌اند. اما حدود حجاب در میان مردان و زنان متفاوت است.
با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم: 
 
نکته اول:
الزام به حجاب، مبتنی بر مبانی خاصی است که توجه به آن‌ها راهگشا است و ما را از تفاسیر نادرست از آن، دور می‌سازد:
۱. الزام به حجاب، در حوزه رفتار است نه اعتقادات.
۲. مربوط به حوزه اجتماعی دین است نه فردی.
۳. در این زمینه قانون اساسی وجود دارد و رعایت قانون در همه‌جا الزامی است.
 
بر طبق مبنای اول، این نکته آشکار می‌شود که حجاب از مقوله رفتار است نه اعتقاد؛ و در حوزه رفتار، الزام کردن معنادار است؛ اما الزام و اجبار در حوزه اعتقادات، نامطلوب بلکه ناشدنی است و ارتباطی با الزام به حجاب ندارد چراکه در الزام به حجاب، اساساً کاری به اعتقاد شخص نداریم و صرفاً از او خواسته می‌شود به قانون حجاب در اجتماع اهتمام داشته باشد.
امّا در توضیح مبنای دوم نیز باید گفت که الزام به حجاب، ناظر به حوزه عمومی است نه حریم خصوصی و شخصی. در حریم خصوصی، فرد می‌تواند نوع پوشش خود را آزادانه انتخاب کند و به دستورات اسلام پایبند نباشد. 
از منظر اسلام، تجسس در این زمینه و برخورد با متخلف، مطرح نیست.
در توضیح مبنای سوم نیز گفتنی است: قانون‌گذار جامعه اسلامی، به جهت لزوم شرعی حجاب و همچنین، به سبب شأن اجتماعی حجاب و پیامدهای ناگوار ترک آن، حق دارد که برای رعایت حجاب در جامعه، اقدام به وضع قانون نموده و از مردم بخواهد که نسبت به آن پایبند باشند. دقیقاً نظیر قوانین راهنمایی و رانندگی که به جهت شأن اجتماعی آن، نیازمند صدور قانون از سوی حاکمیت است تا هرکسی به تصوّر شخصی بودن رانندگی، با رفتارهای پرخطر، کیان جامعه را به خطر نیندازد.
 
نکته دوم:
روشن است که اگر فردی کشوری را برای اقامت انتخاب کرد و به هر دلیلی مدّتی طولانی یا کوتاه در آن به سر برد، لازم است قوانین آن کشور را رعایت کند؛ همچنانکه به‌عنوان مثال در برخی از کشورهای اروپایی، علی‌رغم شعارهایشان مبنی بر آزادی‌های اجتماعی در زمینه دین و مذهب، پوشیدن لباس روحانی (اعم از اسلام و غیر آن- البته به‌جز لباس کشیشان) در غیر مراکز خاص دینی کاملاً ممنوع بوده و از حضور روحانیان به لباس خاص در معابر به شدّت جلوگیری می‌شود و یا در برخی از مدارس اروپایی (به‌طور خاص در کشور فرانسه) قانون منع حجاب وجود داشته و از ورود دانش آموزان محجّبه به مدارس ممانعت می‌شود.
درنتیجه روشن است که صرف استقبال یا عدم استقبال شخصی، از تفکّری خاص، مجوزی برای قانون‌شکنی در هیچ جامعه‌ای نیست و این مطلب شامل یک جامعه اسلامی، نظیر جمهوری اسلامی ایران نیز می‌شود، چراکه هرچند ممکن است در پذیرفتن یا نپذیرفتن مسئله حجاب و یا حتّی اصل اسلام، اختیار و آزادی وجود داشته باشد، ولی مسلماً تا زمانی که شخص در این کشور اقامت دارد، ناگزیر است که به همه قوانین آن- ازجمله حجاب- احترام گذاشته و همه را رعایت کند.
 
نکته سوم:
نگرش عمیق و منصفانه به آیه‌های حجاب و سوره‌هایی که این آیه‌ها در آنجا آمده است نیز به‌روشنی می‌نمایاند که حجاب، افزون بر اینکه تکلیف بانوان مسلمان است، حق جامعه دینی نیز است.
روشن است که نوع پوشش بیرونی زنان و حتی مردان در محیط اجتماعی در حیطه امنیت اجتماعی تأثیرات محسوسی بر جای گذاشته و ممکن است بسیاری از مخاطرات و ناهنجاری‌ها را پدید آورده و می‌تواند مفاهیم «عفت»، «حیا»، «خانواده» و… را که در چارچوب «اخلاق اجتماعی» می‌گنجد، دچار تغییرات جدی کند.
این نکات (که به‌اختصار ذکر شد) نشان می‌دهد که مسئله پوشش حقی شخصی نیست که بتوان آن را در حوزه حریم خصوصی جای داد؛ بلکه «حق‌الناس» است و درست رعایت نکردن آن تجاوز به حقوق دیگران محسوب می‌گردد؛ و حتی با نگاه صرفاً مادی که حدود آزادی انسان را تجاوز به حقوق دیگران تعریف می‌کند، عدم رعایت حجاب قابل توجیه نیست.
نظیر آنکه کسی حق ندارد بگوید: «من می‌خواهم با سرعت غیرمجاز حرکت کنم و تصادف کنم، به کسی مربوط نیست»! چراکه در اینجا سرعت غیرمجاز او تنها به خود او صدمه نمی‌زند.
 
نکته چهارم:
اینکه آن شخص مسلمان باشد و به فواید حجاب معتقد باشد یا اصلاً ایمانی به اسلام نداشته باشد و پذیرای حجاب نباشد، در اصل مسئله الزام به حجاب، فرقی ایجاد نمی‌سازد چراکه او با حضور در جامعه اسلامی، باید حریم جامعه را حفظ کند و به قوانین و ارزش‌های آن‌ها پایبند باشد. سیره امامان علیهم‌السلام نیز گویای آن است که آن‌ها نسبت به قوانین و ارزش‌های دینی در سطح جامعه حساس بوده و با متخلف برخورد می‌کردند. برای نمونه، گزارش‌شده امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، بر یهودی، نصرانی و مجوسی که علناً و آشکارا در میان مردم شراب می‌خوردند، حدّ جاری می‌کردند؛ بااینکه شراب خوردن در دین آن‌ها حرام نیست. 
 
نکته پنجم:
رعایت حجاب برای زنان مسلمان نسبت به افراد غیر محرم یک واجب شرعی است؛ بنابراین، آزادی عقیده و دین اقتضا می‌کند زنان مسلمان بتوانند در هر محیطی به وظیفۀ دینی خود عمل کنند.
اما بی‌حجابی برای غیرمسلمانان یک وظیفه دینی نیست که الزام آنان به حجاب در جمهوری اسلامی با آن منافات داشته باشد. بلکه از منظر آن‌ها حجاب امر جایزی است که قانون می‌تواند آن را مانند هر امر جایز دیگری، الزامی  کند.
به‌عبارت‌دیگر هنگامی مسئله تفاوت ادیان می‌توانست مشکلی را بیافریند که بر طبق اعتقادات ادیان دیگر، بی‌حجابی برای زنان واجب می‌بود. در آن صورت قانون اساسی ایران با قانون شرعی ادیان دیگر دچار تضاد می‌شد. در حالی که در هیچ آیینی، حجاب، حرام شرعی به‌حساب نمی‌آید؛ که حتی اگر هم بود، به دلایل پیش‌گفته رعایت قانون بر هرکسی که مهمان این آب‌وخاک است، لازم است. 
اتفاقاً عکسِ این مشکل در خصوص قوانین برخی کشورهای اروپایی در منع حجاب است که دقیقاً در موضع مخالف دستورات دینی برخی ادیان در وجوب حجاب، قرار گرفته است.
 
نتیجه: 
ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که اولاً، الزام به حجاب در حوزه رفتار است که تبعیت از آن ضرورت دارد. به خلاف اصول اعتقادی که غیرقابل اجبار است.
دوم اینکه، حجاب، مربوط به حوزه اجتماعی دین است نه حوزه فردی؛ و قانون‌گذار حق دارد، بلکه وظیفه دارد در خصوص آن قوانینی را وضع کند، درنتیجه اگر قانونی در این زمینه وجود داشته باشد، رعایت آن بر همگان واجب است و این ارتباطی به دین و مذهب ایشان ندارد؛ نظیر قانون راهنمایی و رانندگی.
سوم اینکه، قوانین مربوط به پوشش، در تمام کشورهای دنیا، جاری است و تنها نوع و حدود آن متفاوت است؛ اما الزام به حجاب، مخالف با هیچ باوری نیست؛ در حالی که الزام به عدم حجاب (مثلاً در مدارس فرانسه) مخالفت صریح با آموزه‌های اسلامی را در پی دارد. درنتیجه از رعایت حجاب، هیچ غیرمسلمانی ضرر نمی‌کند.
چهارم اینکه، وجوب حجاب به‌عنوان تکلیف شرعی متوجه مسلمانان است، ولی رعایت حجاب، به‌عنوان قانون، ارتباطی به دین و مذهب نداشته و برای تمام کسانی که در این آب‌وخاک زندگی می‌کنند، رعایت آن لازم است.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
۱) مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، ص۱۹- ۲۸.
۲) امام خمینی، سید روح‌الله، کتاب نکاح، ص۵۷۵، حد پوشش مردان.
۳) کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، (ط: دارالحدیث)، ج۴، ص۱۸۸.
۴) برای مطالعه بیشتر، رک: فلاح تفتی، فاطمه، پژوهشی فقهی حقوقی در الزام حکومتی بر حجاب زنان جهانگرد، ص۴۴۱-۴۶۴.