پـیـشـواى چـهـارم، انـسانى کامل و برگزیده حق و در همه جهات اخلاقى، عبادى و علمى به اوج کـمـال رسـیـده و نمونه مجسم و عینى قرآن و رسول خدا(صلی الله علیه و اله) بود.
در دوران سیاه حکومت اموى که ارزشهاى انسانى و فضائل اخلاقى به فراموشى سپرده شده بود آن امـام هـُمـام، چـون خـورشـیـدى فـروزنـده درخـشـیـد و وجـودش مـجـمـع هـمـه فـضائل و ارزشهاى فراموش شده گردید.
در این مجال جلوه ها و نمونه هایی از فضائل، سیره و مکارم اخلاقى آن حضرت را که الگویی بی بدیل برای جوامع بشری است به تصویر می کشیم:
۱. فزونى عبادت و نیایش امام چهارم (علیه السلام) در پیشگاه خدا به حدى بود که آن حضرت سرور و زینت بخش عبادت کنندگان (سیّد العابدین، زین العابدین) و بسیار سجده کننده (سجّاد) لقب یافت.
۲. عفو و گـذشت و پاسخ بدى را به نیکى دادن از دیگر خصلتهاى پیشواى چهارم (علیه السلام) بود.
۳. بـخـشـش بـه نـیازمندان و رسیدگى به مشکلات آنان، خصلت فراگیر همه امامان معصوم علیهم السّلام و از جمله فضیلت های امام سجاد (علیه السلام) بود.
۴. امـام چـهـارم هـمـچـون سـایر امامان علیهم السلام، شجاع، دلیر و ظلم ستیز بود. موضع سخت و سـخـنـان کـوبـنـده آن حـضـرت در بـرابـر ستمگران خودکامه اى همچون (عبیداللّه)، (یزید) و (عبدالملک) بهترین گواه قوّت روحى و شجاعت آن بزرگوار در جریان های بعد از واقعه کربلا و دوران امامت آن امام همام است.
نتیجه آنکه سیره اخلاقی و فضایل و کرامات اهل بیت (علیهم السلام) کاملترین و بی بدیل ترین سیره و فضایل اخلاقی است و منحصر به یک دوره یا مرحله ای از زندگی پربار ایشان نمی شود و در لحظه لحظه زندگی ایشان ساری و جاری است. اما این روحیات و کمالات بسته به شرایط زمانی و مکانی و در برابر افراد و جریان ها متفاوت است.
پاسخ تفصیلی
پـیـشـواى چـهـارم، انـسانى کامل و برگزیده حق و در همه جهات اخلاقى، عبادى و علمى به اوج کـمـال رسـیـده و نمونه مجسم و عینى قرآن و رسول خدا(صلی الله علیه و اله) بود. در دوران سیاه حکومت اموى که ارزشهاى انسانى و فضائل اخلاقى به فراموشى سپرده شده و مردم به جاى مشاهده زهد، ساده زیستى، تواضع، نوع دوستى، نرم خویى و رعیّت پرورى از زمامداران خود به عنوان خلیفه پـیـامبر(صلی الله علیه و اله)، شاهد دنیا طلبى، اشرافیّت، تجمّل گرایى، خود محورى و بزرگ بینى آنان بـودنـد، آن امـام هـُمـام، چـون خـورشـیـدى فـروزنـده درخـشـیـد و وجـودش مـجـمـع هـمـه فـضائل و ارزشهاى فراموش شده گشت؛ چندانکه دوست و دشمن را به تحسین واداشت. [۱]
محمد بن طلحه شافعى مى نویسد: او، زینت عبادت کنندگان، پیشواى زاهدان، سرور پرهیزکاران و امام مؤمنان است، سیره اش گواه آن اسـت کـه وى فرزند صالح رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و سیمایش بیانگر مقام قرب او نزد پروردگار است... .[۲]
در این مجال جلوه ها و نمونه هایی از فضائل، سیره و مکارم اخلاقى آن حضرت در طول عمر با برکتشان، که حقیقتاً بهترین و کاملترین الگو برای جوامع بشری است را به تصویر می کشیم:
۱. فزونى عبادت و نیایش امام چهارم (علیه السلام) در پیشگاه خدا به حدى بود که آن حضرت سرور و زینت بخش عبادت کنندگان (سیّد العابدین، زین العابدین) و بسیار سجده کننده (سجّاد) لقب یافت. وى در پیشگاه حقّ به قدرى پیشانى بر خاک مى سایید که همه مواضع سجده اش پینه مى بست و هـر سـال دو بـار و هـر بـار پـنـج عـدد از پـینه ها را مى برید، از این رو، به آن حضرت (ذُو الثَّفـَنـات) (یـعـنـى صـاحـب پـیـنـه هـا) مـى گـفـتـنـد.[۳]
امـام سـجـّاد(علیه السلام) هـنـگـامـى کـه وضـو مـى گـرفـت رنـگ از چهره مبارکش مى پرید. از علّت آن سؤال شد. فرمود: آیا مى دانید مى خواهم در برابر چه کسى بایستم؟![۴]
امام باقر(علیه السلام) در مورد علت ملقّب شدن پدر بزرگوارش به لقب (سجاد) مى فرماید: او را سـجـّاد نـامیدند، چون: هیچگاه نعمتى را به یاد نمى آورد مگر آن که سجده مى کرد؛ هیچ وقت آیـه اى از قـرآن را کـه سجده (واجب یا مستحب ) داشت نمى خواند مگر آن که سجده مى کرد؛ خداوند هـیـچـگـاه بـدى و ناگوارى را از او دفع نکرد مگر آن که سجده کرد، هیچ زمان از نماز واجب فارغ نـشـد مـگـر آنـ کـه سـجده کرد، هیچگاه بین دو نفر را اصلاح نکرد مگر آن که سجده کرد، (بر اثر فـزونـى ایـن سـجـده هـا) آثـار سـجـده در تـمـامـى مـواضـع سـجـود آن حـضـرت نـمـایـان بود.[۵]
۲. عفو و گـذشت و پاسخ بدى را به نیکى دادن از دیگر خصلتهاى پیشواى چهارم (علیه السلام) بود. آن امام همام از این خوى برجسته خود چنین یاد مى کند: «جـرعـه اى نـنـوشـیـدم کـه نـزد مـن مـحـبوبتر از جرعه خشمى باشد که در مقام تلافى صاحب آن برنیایم.» [فرو بردن خشم براى من، گواراترین نوشیدنیها بود!] [۶]
روزى مـردى هـاشمى به امام (علیه السلام ) جسارت کرد. آن حضرت سخنى نگفت. پس از بازگشت آن مرد، امام (علیه السلام) به حاضران فرمود: آنـچـه ایـن مـرد گـفـت، شـنـیـدیـد؛ دوست دارم همراه من بیایید تا نزد او برویم و پاسخ مرا نیز بشنوید.
امام (علیه السلام) به راه افتاد و این آیه را تلاوت مى کرد: «پـرهـیـزکاران کسانى هستند که ... خشم خود را فرو مى برند، و از خطاى مردم در مى گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست مى دارد.» [۷]
امـام (علیه السلام) به در منزل آن مرد رسید. وى ـ که تصور مى کرد امام (علیه السلام) براى تلافى آمده است ـ در حالى که خود را آماده پاسخ و برخورد کرده بود بیرون آمد. امام (علیه السلام) به وى فرمود: اى برادر! تو لحظاتى پیش نزد من آمدى و سخنانى گفتى؛ آنچه گفتى اگر در من هست خداوند مرا بیامرزد، و اگر نیست خدا تو را بیامرزد.
آن مرد با دیدن چنین واکنشى از امام (علیه السلام) شرمنده شد و بر پیشانى آن حضرت بوسه زد و گفت: آنچه گفتم در شما نبود و خود بدان سزاوارترم![۸]
۳. بـخـشـش بـه نـیازمندان و رسیدگى به مشکلات آنان، خصلت فراگیر همه امامان معصوم علیهم السّلام بود که در زندگى هر یک از آن بزرگواران نمونه هاى فراوانى به چشم مى خورد.
امام سجّاد(علیه السلام) زندگى تعداد زیادى از خانواده هاى مستمند را تأمین مى کرد.[۹] و هر شـب بـا انـبـانـى انباشته از نان و خرما و ... به طور ناشناس به خانه هاى آنان مى رفت. تا وقـتـى کـه آن حضرت زنده بود کسى نفهمید که نیازهاى آنان را چه کسى تأمین مى کند. پس از شهادت آن حضرت دریافتند که آن فرد ناشناس على بن حسین (علیه السلام) بوده است.[۱۰]
پیشواى چهارم هیچ غذایى نمى خورد مگر آن که همانند آن را صدقه مى داد و مى فرمود: هـرگـز بـه(حـقـیـقـت)نـیـکـوکـارى نمى رسید مگر آن که از آنچه دوست مى دارید(در راه خدا)انفاق کنید. [۱۱]؛[۱۲]
روش امـام زیـن العـابـدیـن (علیه السلام) در انـفـاق و صـدقـه دادن ایـن بـود کـه قـبـل از آنـکـه صـدقـه را بـه نـیـازمـنـد بـدهـد آن را مـى بـوسـیـد. وقـتـى از عـلّت آن سـؤال شد، فرمود: من دست سؤال کننده را نمى بوسم، بلکه دست پروردگارم را بوسه مى زنم. صدقه پیش از آن که به دست نیازمند برسد به دست پروردگارم مى رسد.[۱۳]
روش دیـگـر آن گـرامـى در صـدقـه، سـرّى انـجـام دادن آن بـود. آن بزرگوار در این باره مى فرمود: صدقه پنهانى، (آتش) خشم پروردگار را خاموش مى کند.[۱۴]
۴. امـام چـهـارم هـمـچـون سـایر امامان علیهم السلام، شجاع، دلیر و ظلم ستیز بود. موضع سخت و سـخـنـان کـوبـنـده آن حـضـرت در بـرابـر ستمگران خودکامه اى همچون عبیداللّه، یزید و عبدالملک بهترین گواه قوّت روحى و شجاعت آن بزرگوار در جریان های بعد از واقعه کربلا و دوران امامت آن امام همام است.
در بـرابـر عـبـیـداللّه کـه آن حـضـرت را تـهـدیـد بـه قتل کرده بود فرمود: آیا مرا به کشتن تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن (در راه خدا) روش ما و شهادت، کرامت ماست؟[۱۵]
در برابر یزید فرمود: اى پـسر معاویه و هند و صخر! تو مى دانى که جدّم على بن ابى طالب (علیه السلام) در روز بدر، احد و احزاب پرچمدار اسلام بود؛ ولى پدر و جدّ تو پرچمدار کافران بودند.[۱۶]
در برابر عبدالملک که آن حضرت را احضار کرد و گفت: من که قاتل پدر شما نیستم، پس چرا با ما رفت و آمد نمى کنید؟:
امام فرمود: قـاتـل پـدرم هـر چند به زندگى دنیوى او خاتمه داد؛ لیکن آخرت خویش را با این جنایت، تباه ساخت؛ اگر تو هم دوست دارى مانند او باشى باش![۱۷]
اتـّخـاذ چـنـیـن موضع قاطع و بیان چنین سخنان عتاب آمیز در برابر این حاکمان قلدر و مستبدّ، در کاخ و محلّ حکومت آنان، شجاعتى فوق تصور مى طلبد.
به علاوه خطبه آتشین آن حضرت در کاخ یزید که به افشاگری جنایت ها و ظلم و فساد دستگاه بنی امیه و خصوصاً یزید انجامید نیز نشان از اوج قدرت روحی و شجاعت آن حضرت دارد.
نتیجه آن که سیره اخلاقی و فضایل و کرامات اهل بیت (علیه السلام) کامل ترین و بی بدیل ترین سیره و فضایل اخلاقی است و منحصر به یک دوره یا مرحله ای از زندگی پربار ایشان نمی شود و در لحظه لحظه زندگی ایشان ساری و جاری است. اما این روحیات و کمالات بسته به شرایط زمانی و مکانی و در برابر افراد و جریان ها متفاوت است.
گاهی در برابر مستضعفان و محرومان و ضعفای جامعه ... وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ، وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ اند و انفاق و محبت و گذشت از سرتاسر وجودشان لبریز می شود، و گاهی نیز در برابر مستکبران و ظالمان و حاکمان جور و ستم، شجاع ترین، دلیرترین و محکم ترین انسان ها برای ستاندن حق مظلوم از ظالم اند.
پی نوشت:
[۱] رفیعی، علی، تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد و امام باقر (ع)، صص ۲۱-۱۷، مرکز تحقیقات اسلامی، ۷۶.
[۲] شافعى، محمد بن طلحه، مطالب السؤول، ص ۷۷. اقتباس از تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد و امام باقر (ع)، نوشته علی رفیعی.
[۳] شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۳۳. نرم افزار جامع الاحادیث.
[۴] همان، ص ۲۳۲. نرم افزار جامع الاحادیث.
[۵] همان، ص ۲۳۳. نرم افزار جامع الاحادیث.
[۶] ما تَجَرَّعْتُ جُرْعَةً اَحَبَّ اِلَىَّ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ لا اُکافى بِها صاحِبَها، اصول کافى، ج ۲، ص ۱۰۹. نرم افزار جامع الاحادیث.
[۷] ...وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ، وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الُْمحْسِنینَ؛ آل عمران، ۱۳۴.
[۸] شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۱۴۶.
[۹] در روایـتـى از امـام بـاقـر(ع) تـعـداد خـانـواده هـاى تـحـت تکفّل آن حضرت صد خانوار ذکر شده است (ر . ک: مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴ ، ص ۱۵۴). نرم افزار جامع الاحادیث.
[۱۰] شیخ مفید، ارشاد، ص ۲۵۸، اقتباس از تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد و امام باقر (ع)، نوشته علی رفیعی.
[۱۱] لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ، آل عمران، ۹۲.
[۱۲] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۸۹. نرم افزار جامع الاحادیث.
[۱۳] همان، ص ۷۴. نرم افزار جامع الاحادیث.
[۱۴] همان، ص ۸۸. نرم افزار جامع الاحادیث.
[۱۵] اءبـِالْقـَتْلِ تُهَدِّدُنى؟ اَما عَلِمْتَ اَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ کَرامَتُنا الشَّهادَةُ (ر . ک: اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۳۳).
[۱۶] همان.
[۱۷] بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۱۲۱. نرم افزار جامع الاحادیث.