مجادله حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) با فرشتگان

پرسش:

چرا حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) با فرشتگان درباره مجازات قوم لوط مجادله می‌کند؟ مگر ایشان نمی‌دانست فرشتگان مامور خدا هستند و به اختیار خودشان کاری انجام نمی‌دهند؟ پس چرا سعی داشت نظر فرشتگان را تغییر دهد؟! این عذاب به درخواست حضرت لوط ( علیه السلام ) بود؟ (سوره هود، آیه ۷۴)


پاسخ:

جریان عذاب قوم لوط که اشاراتی از آن در چند سوره از قرآن کریم بیان شده[۱] و در عهد عتیق نیز ماجرای این عقوبت انعکاس یافته است،[۲] دارای نکات جالبی است که داستان گفتگو و جدال حضرت ابراهیم علیه‌السلام با فرشتگان الهی که مامور به عذاب قوم لوط بودند، یکی از آنها است که در دو سوره قرآن کریم، انعکاس یافته است.[۳][۴] این سؤال ایجاد می‌شود که چگونه است که حضرت ابراهیم علیه السلام نسبت به عذاب قوم لوط، جدال و چون‌وچرا می‌کند، در حالی که می‌داند، این مسئله مستقیما به امر خداوند بوده و فرشتگان، تنها، مجریان فرمان الهی هستند؛ آنهم زمانی که در آیات دیگر قرآن کریم، جدال با خداوند نشانه کفر دانسته شده است.[۵]
حال با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول:
سیره حضرت ابراهیم علیه‌السلام، مورد تأیید خداوند تبارک و تعالی بوده و از آن با عنوان «اسوه حسنه» یاد شده است.[۶] تا جایی که حتی اگر کوچکترین انحرافی در این سیره وجود داشته است، خداوند آن را متذکر شده[۷] تا مؤمنان حتی به این مقدار نیز دچار کج‌روی و انحراف نشوند.
حال چگونه است که قرآن کریم، به ماجرای جدال حضرت ابراهیم علیه السلام با ملائکه اشاره داشته ولی در ادامه نه تنها نکوهش و سرزنشی نسبت به آن ندارد، بلکه حضرت ابراهیم علیه السلام  را فردی بردبار، نرمدل و توبه کننده معرفی فرموده[۸] و به این صورت، تلویحا، فعل و جدال او را نیز تأیید کرده است.
از همین‌جا معلوم می‌شود که جدال حضرت ابراهیم علیه‌السلام را نباید، به معنای منفی و مذمومِ آن، یعنی مخالف با امر حق، اعتراض به خدا و یا توبیخ ملائکه و امثال آن در نظر گرفت، چرا که همانطور که بیان شد، اینگونه از جدال، نشانه کفر است و اگر چنین جدالی از حضرتش صادر شده بود، قطعا مورد سرزنش خداوند قرار می‌گرفت؛ در حالی که نه تنها چنین نیست، بلکه اوصافی که در آیه بعد برای حضرتش آمده است،(بردبار و دلسوز و بازگشتكننده به سوی خدا) همگی نشان از مدح و ستایش ایشان دارد.

نکته دوم:
از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که حضرت ابراهیم علیه السلام شخصیتی بسیار رئوف، مهمان نواز، دلسوز و بردبار داشته و این اوصاف به صورت صریح نیز برای وی در قرآن آمده است[۹] و شاید به همین خاطر باشد که قرآن کریم مسئله امتحان به ذبح فرزند را برای حضرت ابراهیم علیه‌السلام به عنوان سخت‌ترین امتحان و «بلاء مبین» یاد می‌کند.[۱۰]
دانستن این اوصاف از حضرت ابراهیم علیه السلام می‌تواند تصویر روشن‌تری از چیستی جدال حضرت با ملائکه پیش روی مخاطب بگذارد.
به عبارت دیگر، جدال حضرت با ملائکه را نباید بر مبنای لج بازی، انکار یا اعتراض تصویر کرد، بلکه این مجادله و گفتگو، تلاشی خاضعانه و متضرعانه از سوی حضرت ابراهیم علیه السلام برای امکان تغییر حکم الهی و برطرف ساختن عذاب از سر قوم لوط بوده است؛ چنانکه وساطت اولیای الهی و شفیعان، سبب آمرزش گناه و بخشیدن عذاب می‌شود.
در نتیجه «جدال آن جناب جز به انگیزه نجات بندگان خدا نبوده و به این امید وساطت کرده که شاید بعدها به راه خدا بیایند و به سوی این راه هدایت شوند.»[۱۱]

همچنانکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله که به فرموده قرآن کریم، «رحمت، برای اهل عالم»[۱۲] بوده و بر هدایت بندگان حریص است[۱۳] با خداوند در این خصوص اهل جدال بوده[۱۴] و از این جدال هیچگاه نباید معنایی بد و زشت را برداشت کرد. چرا که این کنش، خاستگاهی جز رأفت، دلسوزی و محبت ندارد.
نظیر، پرسشی که از حضرت نوح علیه‌السلام در هنگام غرق شدن فرزندش، صورت گرفت که مهر پدری و امید به نجات وی سبب شد تا اینگونه به خداوند عرض کند که:
«پروردگارا! به راستی که پسرم از خاندان من است و یقیناً وعده‌ات [به نجات خاندانم] حق است و تو بهترین داورانی.»[۱۵]
این جدال حضرت نوح علیه‌السلام با خداوند، پرسشی خاشعانه است که خاستگاهی جز محبت و رأفت پدری در جایی که امکان نجات فرزند خود را می‌بیند، ندارد. چرا که بلافاصه پس از آنکه خداوند جواب او را می‌دهد، به کرنش افتاده و اینگونه می‌فرماید که:
«پروردگارا، من به تو پناه می‌برم که از تو چیزی بخواهم که بدان علم ندارم، و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود.»[۱۶]

در نتیجه، مجادله پیامبران با فرستادگان الهی و یا استفهام ایشان با خداوند را هیچگاه نباید به معنای «اعتراض و سرکشی» تفسیر کرد، چرا که این مجادله در حقیقت به معنای آخرین تلاش برای تغییر اراده حق در جایی است که احتمال می‌دادند که امر الهی، قطعیت نیافته و تحقق امر مبتنی بر قدر خداوند و قابل تغییر است. همانند هر دعا و تضرعی که سعی دعا کننده، تغییر در آن چیزی است که متصف به قَدَر الهی و لوح محو و اثبات است.
از این رو به محض آنکه حضرتش علم به قطعیت امر و اراده حق در عذاب قوم لوط یافت، از خواهش و استدعای خود منصرف شده و در مقام تسلیم محض به خواسته حضرت حق قرار گرفت.[۱۷]

نکته سوم:
در خصوص این که عذاب قوم لوط به واسطه خواست و دعای خود حضرت لوط علیه‌السلام اتفاق افتاده است، نه تنها دلیلی وجود ندارد، بلکه آنچه از قرآن کریم برمی‌آید، آن است که حضرتش تنها انذار دهنده و بیم دهنده به این عذاب است، نه درخواست کننده آن.[۱۸]

نتیجه:
از مجموع آنچه بیان شد، روشن می‌شود که مجادله حضرت ابراهیم علیه‌السلام با ملائکه، جدالی اعتراضی و انکاری نبوده تا با مقام عصمت وی در تعارض باشد، بلکه آخرین تلاش، آنهم به نحو خاضعانه برای تغییر اراده حق در جایی است که احتمال رفع عذاب را می‌داده است و از این رو قرآن کریم، پس از نقل این مجادله، نه تنها آن را نادرست ندانسته و سرزنش نکرده است، بلکه حضرتش را به اوصافی چون، دلسوز و بردبار وصف می‌نماید.
از سوی دیگر از آنجا که عذاب، به درخواست حضرت لوط علیه‌السلام نبوده است، مخالفت با عذاب از سوی حضرت ابراهیم علیه السلم را نیز نمی‌توان به مخالفت با اراده و خواست معصوم دیگر، حمل کرد. چه اینکه حتی اگر چنین نیز باشد، با توجه به مقام و جایگاه حضرت ابراهیم علیه‌السلام و فضیلت وی بر حضرت لوط علیه‌السلام، این کار، کاملا قابل توجیه است.

کلمات کلیدی:
قوم لوط، عذاب قوم لوط، مجادله حضرت ابراهیم، اختلاف انبیاء 
پی نوشت‌ها:
[۱] سوره ذاریات، آیه ۳۳؛ سوره هود، آیه ۸۱؛ سوره حجر، آیه ۷۶ و ۶۶
[۲] کتاب مقدس، کتاب تکوین، باب ۱۸، آیه۱۶-۲۳؛ باب ۱۹، آیه۱-۲۹
[۳] سوره هود، آیه ۷۳-۷۶؛ سوره عنکبوت، آیه ۳۲
[۴] سوره عنکبوت، آیه ۳۱ و ۳۲ «وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیهِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ -قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا ۖ لَنُنَجِّینَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ»
[۵] سوره غافر، آیه ۴ «ما یجادِلُ فِی آیاتِ اَللّهِ إِلاَّ اَلَّذِینَ کَفَرُواِ»
[۶] سوره ممتحنه، آیه ۴ «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ...»
[۷] همان «إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ»
[۸] سوره هود، آیه ۵۷ « إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ»
[۹]همان؛ سوره توبه، آیه ۱۱۴ «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ»
[۱۰] سوره صافات، آیه ۱۰۶ «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ»
[۱۱] طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۴۹۹
[۱۲] سوره انبیاء، آیه ۱۰۷ « وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»
[۱۳] سوره توبه، آیه ۱۲۸ «حَرِیصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»
[۱۴]سوره بقره، آیه ۱۰۷ « وَ لا تُجادِلْ عَنِ اَلَّذِینَ...»
[۱۵] سوره هود، آیه ۴۵ «وَنَادَی نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِین»
[۱۶] سوره هود، آیه ۴۷ « قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیسَ لِی بِهِ عِلْمٌ ۖ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ»
[۱۷] سوره هود، آیه ۷۶ « یا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا ۖ إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ ۖ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیرُ مَرْدُودٍ»
[۱۸] سوره قمر، آیه ۳۶ « وَلَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ»