دعای حضرت نوح ( علیه السلام ) درباره فرزند ناصالح

پرسش:
قبل از نزول طوفان بر قوم نوح، خداوند به ایشان دستور داد که کشتی بساز و درباره ظالمان چیزی از من نخواه و شفاعتشان نکن.(سوره مؤمنون، آیه۲۷؛ سوره هود، آیه ۳۷) اما بعد از طوفان نوح، ایشان از خداوند برای پسرش درخواست شفاعت نمود با اینکه او ظالم و به تعبیر قرآنی، عمل غیرصالح بود(سوره هود، آیات ۴۵-۴۶). چرا حضرت نوح  ( علیه السلام ) از این دستور خدا نافرمانی کرد؟ آیا این عصمت ایشان را زیر سؤال نمی‌برد؟
 
 
پاسخ:
ماجرای حضرت نوح علیه‌السلام، یکی از قصص قرآنی می‌باشد که خداوند در آیات مختلف، به بیان آن می‌پردازد. خداوند در آیه ۲۷ سوره مؤمنون و آیه ۴۰ سوره هود، به حضرت نوح علیه‌السلام فرموده بود که اهل خویش را بر کشتی سوار کن و بدان که فقط مؤمنان و غیرظالمان، نجات می‌یابند.(۱) و نیز در آیه ۴۵، حضرت نوح علیه السلام به هنگام غرق شدن پسرش، درخواست خویش برای نجات فرزندش را به آن وعده خداوند مستند کرده و می‌گوید: «پروردگارا! پسر من از اهل من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حکم کنندگان برتری.»(۲) اما خداوند این درخواست را رد می‌نماید و می‌فرماید چیزی که به آن علم نداری را نخواه و از جاهلان مباش.(۳) ایشان نیز فورا عذرخواهی کرده و از این درخواست منصرف می‌شود.(۴)
حال، سؤال اینجاست که چرا حضرت نوح علیه‌السلام این درخواست را می‌کند و آیا این اتفاق، عصمت آن حضرت را خدشه‌دار می‌سازد؟ در این راستا دیدگاه‌های متنوعی طرح شده که در این مجال نمی‌توان به بررسی آنها پرداخت.(۵) در ادامه به توضیح دیدگاه برگزیده بسنده می‌شود.
 
نکته اول:
ظاهرا درخواست حضرت نوح علیه‌السلام از خداوند برای نجات فرزندش، به این دلیل بوده که ایشان، وعده الهی مبنی بر «نجات اهل نوح» را به معنای خانواده گرفت و چون کنعان نیز فرزند و از خانواده ایشان بود و حضرت نوح علیه‌السلام نیز ظاهرا از باطن کفرآمیز کنعان خبر نداشت و چنین می‌پنداشت که فرزندش از ظالمان و کافران نیست؛ پس همین که غرق شدن فرزندش را مشاهده کرد، بنا بر عواطف پدری یکباره وعده خدا را به یاد آورد و نجات فرزندش را درخواست کرد. 
در حالی که ایشان می‌بایست در زمان نزول عذاب، عواطف پدری خود را مهار کرده و به جای یادآوری وعده خدا مبنی بر نجات اهل خود، به این مهم التفات می‌یافت که لابدّ شناختش از کنعان اشتباه بوده و حالا که کنعان نجات نیافته و ترجیح داده با کافران باشد و به جای کشتی به کوه پناه برده، حتما کافر و ظالم است و منظور خدا از نجات اهل و خانواده، فقط شامل کسانی است که اهل ایمان هستند و ظالم نمی‌باشند. 
به همین جهت، خداوند به حضرت نوح علیه‌السلام که در اوج طوفان و هیجان و غم از دست دادن فرزند است، نهیب می‌زند تا به خود آید و بفهمد که اگر فرزندش نجات نیافته، به سبب کفر و نفاق و ظلم او بوده و کافی است کمی دقت کند و به احوال فعلی کنعان بنگرد؛ وگرنه خداوند صادق‌الوعد است و به آنچه وعده داده، قطعا عمل می‌کند. حضرت نوح علیه‌السلام نیز همین که نهیب خدا را می‌شنود، فورا به خود می‌آید و متوجه حقیقت می‌شود و عذرخواهی می‌کند.(۶)
 
نکته دوم:
آیا درخواست حضرت نوح علیه السلام، گناه و برخلاف عصمت بود؟ اگر گناه نبود پس چرا توبیخ شد و چرا عذرخواهی کرد؟ 
برای پاسخ به این پرسش باید به این مهم توجه داشت که آنچه ایشان انجام داد، ترک اولی بود. منظور از ترک اولی، انجام ندادن آنچه برتر و شایسته‌تر است. در اصطلاح کلامی، ترک اولی به برخی از اعمال معصومان علیهم السلام گفته می‌شود که اگرچه گناه نیستند، اما معصوم از میان کار خوب و خوب‌تر، کار خوب‌تر که شایسته‌تر است را ترک کرده و کار خوب را انجام داده است.(۷) 
حال این مطلب را بر درخواست حضرت نوح علیه‌السلام تطبیق می‌دهیم.
از یکسوی، دعا و درخواست از خداوند کار خوب و شایسته‌ای است و خداوند به آن سفارش کرده است؛ خصوصا دعایی که ناظر به نجات انسان باشد.
از سوی دیگر، حضرت نوح علیه‌السلام مستقیما برای ظالمان طلب دعا نکرد و برخلاف دستور خداوند اقدام نکرد تا مرتکب گناه شرعی شده باشد چرا که ظاهرا یقین نداشت فرزندش کافر است بلکه امیدوار بود که او با کافران همراه نمی‌شود و به کشتی پناه می‌آورد. در هر صورت، ایشان مطمئن نبود که کنعان ظالم است؛ وگرنه قطعا این درخواست را از خداوند انجام نمی‌داد. 
از سوی سوم، انتظار می‌رفت که ایشان در آن هنگام بر خود مسلط می‌شد و هیجان و عواطف خود را کنترل می‌کرد و به جای دعا و درخواست از خدا که کار خوبی است، کار خوب‌تر را انجام می‌داد و با تامل بر قرائن زیاد، پی می‌برد که لابدّ فرزندش نیز ظالم است و به همین جهت، نجات نیافته و وعده نجات الهی شاملش نشده است.
بنابراین، حضرت نوح علیه‌السلام مرتکب گناه شرعی نشد بلکه ترک اولی کرد. بله، ترک اولی از کسی که دارای مقام نبوت است، شایسته نیست و به همین جهت، می‌توان آن را «گناه نسبی» دانست و توبیخ خدا یا عذرخواهی حضرت نوح علیه‌السلام را در همین بستر معنایی، تبیین کرد.(۸)
 
نتیجه:
کوتاه سخن اینکه، حضرت نوح علیه‌السلام چون وعده خدا مبنی بر نجات اهل خود را شنیده بود و از کفر و نفاق فرزند خبر نداشت، در آن لحظه خاص یکباره دست به دامان خدا شد و نجات فرزندش را درخواست نمود. خداوند نیز فورا به ایشان نهیب می‌زند تا به خود آید و با توجه به قرائن زیاد متوجه شود که لابدّ فرزندش ظالم و کافر بوده که نجات نیافته است. بنابراین، ایشان مرتکب ترک اولی شد و به همین جهت فورا عذرخواهی کرد. ترک اولی، انجام کار خوب و ترک کار خوب‌تر است و نباید آن را گناه شرعی به حساب آورد که در تضاد با عصمت است.
 
 
 
کلمات کلیدی: 
حضرت نوح، پسر نوح، کنعان، سوره هود، عصمت، ترک اولی، گناه.
پی نوشت‌ها:
1.سوره هود، آیه ۴۰: «حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَینِ اثْنَینِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ» و همچنین: سوره مؤمنون، آیه ۲۷: « فَأَوْحَینا إِلَیهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْینِنا وَ وَحْینا فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فیها مِنْ كُلٍّ زَوْجَینِ اثْنَینِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لا تُخاطِبْنی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ».
2.سوره هود، آیه ۴۵: «فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ».
3.سوره هود، آیه ۴۶: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلین».
4.سوره هود، آیه ۴۷: «قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَیسَ لی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَكُنْ مِنَ الْخاسِرینَ».
5.برای مطالعه بیشتر ر.ک: دیمه کارگراب، محسن و امیر علی پور، بررسی تفسیری درخواست حضرت نوح علیه‌السلام در آیه ۴۵ هود، نشریه علمی مطالعات تفسیری، دوره ۱۱، زمستان۱۳۹۹ش، شماره ۴۴، ص۱۲۶ – ۱۳۷.
6.همان، ص۱۳۹-۱۴۱.
7.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۷۰، ص۳۱۷.
8.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه‌، ۱۳۷۴ ش، ج۶، ص۱۲۳ و ج۱۳، ص۳۲۴.