پرسش:
آیا خدا همان انرژی جاری در کائنات است؟
با توجه به اینکه خدا همهجا است و هیچ جا از خدا خالی نیست؛
چرا خدا را همان انرژی ندانیم. ویژگیهای خدا در ادیان و ویژگیهای انرژی در علم خیلی مشابهت دارند.
پاسخ:
مسئله انطباق ماهیت «انرژی» با آنچه در میان ادیان، خصوصاً ادیان ابراهیمی و بالأخص اسلام با عنوان «خدا» یا «الله» یاد میشود، فرع بر قبول و تعریف مشخص از هرکدام از این دو بهتنهایی و ترسیم دلیلی روشن برای نشان دادن اینهمانی میان آنهاست. درحالیکه با اندک تأمّلی روشن میشود حتی درصورتیکه فرض کنیم که برای انرژی، تعریف روشنی وجود دارد، آنچه بهعنوان «خدا» در میان ادیان یاد میشود، موجودی است که در صفات خود غیرقابل انطباق باانرژی است.
با این مقدمه به سراغ سؤال رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم میکنیم:
نکته اول:
در ابتدا باید توجه داشت که اولین و مهمترین اشکالی که در تطبیق ماهیت انرژی و حقیقت خداوند وجود دارد، ابهام در تعریف انرژی است. چه اینکه ارائه تعریفی روشن و جامع از این ماهیت به دلیل گستردگی و شمولی که در مصادیق خود دارد، تقریباً امری غیرممکن است. ازاینرو در کتابهای علمی نیز تعریفی ماهوی از این واژه وجود نداشته و آنچه وجود دارد، بیشتر ناظر به مصادیق (تعریف به مصداق) و ناظر به روشهای اندازهگیری این کمیت است و درنهایت از انرژی بهعنوان «توانایی انجام کار» یاد میشود که تا به امروز گونههای متفاوتی از آن شناختهشده که با توجه به نحوه آزادسازی و تأثیرگذاری، به دستههای متفاوتی طبقهبندی میشوند. از آن جمله میتوان انرژی جنبشی، انرژی پتانسیل، انرژی گرمایی، انرژی الکترومغناطیسی، انرژی شیمیایی، انرژی الکتریکی و انرژی هستهای را نام برد. بگذریم از انرژیهای مجهولی که اسم آن را «انرژی تاریک» گذاشتهاند و دانشمندان از چیستی آنها اطلاعی ندارند، اما بااینحال، انرژی تاریک را هفتاد درصد از حقیقت جهان دانستهاند.(۱)
ابهام ما در شناخت حقیقت انرژی اشکال بزرگی است و عملاً راه را بر مقایسه و تطبیق آن بر خداوند میبندد؛ درنتیجه تا قبل از آنکه برخی از سؤالات اساسی در خصوص ماهیت «انرژی» پاسخ داده نشود، نمیتوان به نحو معنادار و منطقی درباره انطباق آن با مفاهیم و معانی دیگر سخن گفت.(۲)
نکته دوم:
اگر انرژی را همان توانایی انجام کار فرض کنیم که بهصورت کمیتی بنیادین به تمام اوصاف و وضعیت ماده نسبت داده میشود، در این صورت «مکان» که یک حقیقت مادی است، نمیتواند خالی از انرژی باشد و بر همین اساس، انرژی در هر مکانی حاضر است.
بهعبارتدیگر ازآنجاکه «فضا» و «مکان» مفاهیمی مادی هستند که از نسبت و فاصله اجرام مادی با یکدیگر انتراع میشود، انرژی نیز بهعنوان کمیت بنیادین ماده، در هر مکان و هر فضایی حاضر است؛ اما این خصیصه را هیچگاه نمیتوان مساوی و یا حتی مشابه با مفهوم احاطه الهی و حضور او در تمام ساحات هستی دانست؛ چراکه:
اولاً حضور انرژی تنها در ساحت مادی قابلتصور است، ولی احاطه الهی همه ساحات هستی (اعم از مادی و مجرد) را شامل شده و قرآن کریم در خصوص احاطه خداوند، از تعبیر «کل شیء» بهره میبرد.(۳)
دوم اینکه، حضور انرژی ازآنجهت که امری کمّی است، قابل کموزیاد شدن و اندازهگیری است تا جایی که درجایی متراکم و تشدید شده و در جای دیگر چنین نیست. به خلاف حضور خداوند که حضوری غیر کمّی و یکنواخت در سراسر هستی است. شبیه حضور روح و احاطه آن بر بدن که نمیتوان قسمتی از بدن را روحدارتر از قسمت دیگر دانست! درحالیکه میتوان مقدار تراکم انرژی در هر بخش از بدن را بهدقت اندازهگیری کرد.
سوم اینکه، تمام اقسام انرژی که ما میشناسیم، دارای منبع تولیدکننده بوده و محصول یک کنش فیزیکی و یا شیمیایی است. امام علی(ع) در تفسیر «صمد» میفرماید: «تأویل صمد آن است که او نه اسم است و نه جسم؛ نه مانند دارد و نه شبیه؛ نه صورت دارد و نه تمثال؛ نه حد و حدود؛ نه محل و نه مکان... نه نورانی است و نه ظلمانی؛ نه روحانی است و نه نفسانی؛ و هیچ مکانی گنجایش او را ندارد».(۴)
چهارم اینکه، برای انرژی و تأثیر آن محدودیتهایی وجود داشته و اینگونه نیست که انرژی در تحقق آثار خود فعّال مایشاء باشد. بهعنوانمثال حرکت نور در سراسر هستی، حرکتی مستقیم با سرعتی ثابت است که در اثر برخورد با مانعی کدر از ادامه مسیر خود متوقف میشود. این در حالی است که چنین اوصافی هرگز قابل اتصاف به خداوند نیست و در قرآن کریم نیز هر نوع محدودیت از خداوند سلب شده است.(۵)
پنجم اینکه، بر اساس قوانین فیزیک، انرژی از صورتی بهصورت دیگر قابلتغییر است، مثلاً انرژی الکتریکی به انرژی گرمایی تبدیل میشود. درحالیکه با توجه به ویژگی خداوند (دستکم در متون معتبر اسلامی) خداوند محل حوادث نبوده و هیچگاه در ذات وی تغییر و تبدّل رخ نمیدهد.
ششم اینکه، با توجه به قوانین فیزیکی هرچقدر هم که به پایداری انرژی و بقاء آن در هستی باور داشته باشیم، بازهم این قوانین نمیتوانند احتیاج صورتهای انرژی به علت فاعلی (علت هستیبخش) و بینیازی ایشان از آفریننده را انکار کنند. چراکه ملاک احتیاج معلول و حادث به علت، امکان و وابستگی ذاتی آن است نه حدوث و محدودیت زمانی آن؛ بنابراین، حتی اگر انرژی را قدیم زمانی و پایدار بدانیم، بازهم ذاتاً ممکن و حادث است و به جهت ذاتی، قدیم نمیباشد و به همین جهت، به علتْ نیازمند است و نمیتواند واجبالوجود (خدا) باشد.(۶)
نکته سوم:
ممکن است در خصوص تطبیق یادشده، برخی به این آیه از قرآن کریم استشهاد کنند که خداوند خود را بهصورت «نور» معرفی کرده و میفرماید: «خدا نور آسمانها و زمین است».(۷)
هرچند در توضیح این مطلب سخنان بسیاری از سوی مفسران، فلاسفه و عرفای اسلامی بیانشده است، اما آنچه در همه این سخنان وجود دارد، این حقیقت است که در این آیه شریفه نوعی تشبیه وجود دارد، به اینکه بهعنوانمثال «چون ظهور هر چیز اگر بهوسیله چیز دیگری باشد باید آن وسیله خودش بهخودیخود ظاهر باشد تا دیگران را ظهور دهد و تنها چیزی که در عالم به ذات خود ظاهر و برای غیر خود مُظْهِر باشد همان نور است. پس خدای تعالی نوری است که آسمانها و زمین با اشراق او بر آنها ظهور یافتهاند،... با این تفاوت که ظهور اشیاء به نور الهی عین وجود یافتن آنها است، ولی ظهور اجسام بهوسیله انوار حسی غیر از اصل وجود آنها است.»(۸)
درنتیجه این آیه شریفه گویای این حقیقت است که خداوند خود بذاته وجود دارد و وجود بخش غیر خود نیز هست. همچون نور که خود مرئی است و اجسام پیرامون خود را نیز مرئی میسازد.
علاوه بر اینکه در قرآن کریم، چند چیز دیگر نیز از جهاتی دیگر، به نور تشبیه شده است؛ نظیر، خود قرآن کریم، ایمان، هدایت الهی، شخص پیامبر(ص)، امامان و پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) و علم و دانش.(۹)
نتیجه:
ازآنچه در اینجا بیان شد روشن میشود که
اولاً، تطبیق مفهوم خدا و انرژی، فرع بر تعریف روشن از حقیقت انرژی و پاسخ به سؤالات متعدد است که هنوز در پردهای از ابهام قرارگرفته است.
دوم اینکه، خصوصیاتی که برای انرژی در نظر گرفته میشود، با توجه به توضیحاتی که در نکته دوم آمد، غیرقابل انطباق بر خداوند تبارکوتعالی است.
سوم اینکه، اگر در قرآن از خداوند بهعنوان «نور آسمان و زمین» یادشده، تشبیه و استعاره از این حقیقت است که خداوند وجودی بالذات دارد و وجود بخش غیر خود است، همچون نور که خود منیر و مرئی بوده و سبب رؤیت پیرامون خود نیز میشود.
کلمات کلیدی:
حقیقت خداوند، انرژی، فیزیک.
پینوشتها:
۱. ر.ک: گلشنی، مهدی و علی عباسی، نشست علمی «انرژی در فیزیک و فلسفه»، مجمع عالی حکمت اسلامی، مورخ ۱۵/۱۱/۱۳۹۴.
۲. ن.ک مطهری، مرتضی، توحید، تهران، نشر صدرا، ۱۳۷۴ ش، ص ۱۷۲- ۱۸۵.
۳. سوره نساء، آیه ۱۲۶ «وَکَانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیءٍ مُّحِیطًا»
۴. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، نجف، مطبعه حیدریه، چاپ اول، بیتا ص ۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۳، ص ۲۳۰.
۵. برای نمونه ن.ک سوره مائده، آیه ۶۴.
۶. ر.ک مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، چاپ و نشر بینالملل، ۱۳۸۱ ش، ص ۱۰.
۷. سوره نور، آیه ۳۵ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».
۸. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، چ ۵، ۱۳۷۴ ش، ج۱۵، ص ۱۶۸.
۹. ر.ک مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ ۱، ۱۳۷۴ ش، ج۱۴، ص ۴۷۲.
موضوع: