پرسش:
چرا خدا اینهمه ناامنی و کشت و کشتار قرار داده؟خدا همه این ظلمها و جنگها و فقرها رو میبینه، دلش نمیسوزه؟
پاسخ:
«مسئله شرور» و رنجهایی که در عالم وجود دارد و تنافی آن با خیرخواهی خداوند، یکی از مسائل بسیار گسترده و پردامنه است که سابقه طولانی (به قدمت تاریخ تفکر بشر) داشته و پاسخهای بسیاری از سوی اندیشمندان شرق و غرب عالم به این سؤال داده شده است.(۱)
نکته اول:
در ابتدا باید توجه داشت که رحمت خداوند از نوع «رحمت عاطفی» نیست که صرف دیدن صحنهای دلخراش و یا زجری طولانی، دل او را سوزانده و محبتش را برانگیزاند! بلکه نوعی «رحمت عقلی و حقیقی» بوده که با برخی از مصادیق رنج و سختی سازگاری دارد.
بهعنوان مثال: مادری را فرض کنید که فرزند خردسال خود را برای تزریق واکسن به درمانگاه برده است. اگر عاطفۀ لحظهای را کنار گذاشته و بر مبنای رحمت عقلی و حقیقی نگریسته شود، این مادر اگر کاری غیر از این را میکرد، مادر خوبی نبود!
درنتیجه هر سختی و رنجی هرچند ممکن است قلب انسان را از نظر عاطفی فشرده سازد ولی نشانگر عدم محبت و مهربانی نیست! چراکه بسیاری از رنجها (مانند آنچه در مثال بیان شد) مصداق «رحمت عقلانی» است و تنها رنجی را میتوان منافی بامحبت دانست که توجیه نداشته و در هیچ خیر برتر و آثار مثبتی (چه در دنیا و چه در آخرت) برای فرد نداشته باشد که البته خداوند از چنین عملی مبرا است.
از سوی دیگر نگاه صرف عاطفی میتواند انسان را از بسیاری از حقایق معقول و حقیقی محروم سازد.
نکته دوم:
بیتردید، معلومات آدمی در مقایسه با مجهولات او، چون قطرهای در کنار اقیانوس بیکران است(۲) و نمیتوان ادعا داشت که ما به همه اسرار و رموز پدیدههایی که آن را «شرّ» میدانیم آگاهی داریم، بلکه چهبسا در این امور مصالح و منافع فراوانی نهفته باشد که ما از آن بیخبریم و بدیهی است که نیافتن چیزی دال بر نبودن آن نیست. بدین ترتیب، خردمندی اقتضا میکند که در داوریهای خود درباره حکیمانه نبودن وجود برخی شرور بااحتیاط بیشتری گام برداریم، زیرا بسیار محتمل است که آنچه را که درواقع خیر است، شر بپنداریم؛ همانگونه که قرآن میفرماید: «و بسا چیزی را که خوش نمیدارید و آن برای شما خوب است».(۳)
نکته سوم:
بیشک، جنگ و کشتار، خصوصاً هنگامیکه در خصوص کودکان، زنان و افرادی که دخالتی در آن ندارند، حاصل میشود، امری بسیار جانکاه و طاقت فرساست، ولی این عارضه نباید انسان را از مسیر انصاف در دیدن حقیقت منحرف ساخته و آنچه را که به فعل مستقیم الهی ارتباطی ندارد، معلول عملکرد او بداند. در حقیقت، در اینجا یک واقعیت بزرگ وجود دارد و آن مسئله «اختیار» در انسان است.
اختیار، امتیاز اساسی و بزرگ انسان است که با فرض نبودِ آن، انسانیت انسان دستخوش دگرگونی خواهد شد. ازاینرو حتی خداوند از اختیار انسان به قاطعیت دفاع نموده تا جایی که اذن تکوینی به ضرر رساندن انسانهای ظالم بهواسطه همین اختیار و اراده را داده است.
در واقع، خداوند انسان را آفرید و اراده کرد که انسان اراده داشته باشد؛ و روشن است که جهانی که در آن موجودات مختار وجود داشته باشد، کاملتر از جهانی است که فاقد هرگونه موجود مختار باشد. درنتیجه تا به اینجای کار، خداوند خلقی را صورت داده که متناسب با صفات کمالی و عالیه او است؛ یعنی آفریدن موجود مختار مقتضی کمال الهی است.
اما نکتهای که وجود دارد این است که لازمه اراده و اختیار انسان این است که اگر بخواهد بتواند کار نیکانجام داده و یا کار بد انجام دهد و باز لازمه اختیار این است که اگر انسان بخواهد کار بدی انجام دهد که بر روی خود و دیگران اثر نامطلوب دارد، وی را آزاد گذاشته و جلوی او را نگیرد. چرا که بدون این فرض اساساً اختیار معنا نخواهد داشت. به این معنا که اگر کسی اراده کار بد کند و خدا نگذار صادر شود و یا اثر کار بد صادر شده از او را کاملاً برطرف کند، گویی اصلاً کار بدی انجام نشده است، این جبر خواهد بود و نه اختیار!
در نتیجه اگر خداوند با حکمت خود انسان را مختار آفرید و حقیقت وجودی انسان و آنچه دلیل حضور او درصحنه هستی را رقم زده است، همان اختیار باشد، خداوند میبایست از اختیار و اراده آزاد انسانها دفاع کند، چراکه هرگونه جبر در این فرایند منافی با دلیل خلقت انسان و در نتیجه آن، منافی با حکمت عالیه خداوند خواهد بود.
خداوند از اختیار و اراده آزاد انسانها تا جایی دفاع میکند که حتی اجازه میدهد، بدترین مخلوقات، سلاح به دست گرفته و خون بهترین خلق خدا را بر روی زمین جاری سازد. این اختیار است که سبب میشود، تبهکار بتواند در نهایت شقاوت خود ظاهر شده و سعید بتواند سعادت هر دوعالم را کسب کند.
نکته چهارم:
نکته دیگری که به مسئله اختیار انسان، گره خورده است، مسئله امتحان الهی و تحقق ساحتی است که در آن امکان ابتلاء وجود داشته باشد. فرض کنیم دنیا طوری باشد که نتوان به کودکان ظلم کرد. نتوان به زنان ظلم کرد. نتوان به ضعیفان ظلم کرد. نتوان بیگناهان را کشت و.... در این صورت دیگر بساط امتحان جمع میشود چراکه ظلم و گناهی نیست تا چالشی برای ترک یا مقابله با آن وجود داشته باشد. نظیر یک آزمون چهار جوابی که اتفاقاً تمام گزینههای آن درست است! آیا میتوان حقیقتاً آن را آزمون دانست؟ چنین آزمونی چگونه میتواند، عیار دانش آموزان را تعیین کند، وقتی هیچگونه چالشی در آن وجود ندارد؟
نکته پنجم:
اگر بخواهیم بحث زندگی بعد از مرگ و ساحت آخرت را از منظومه فکریمان حذف کنیم، قطعاً سؤالات ما به جواب نخواهد رسید، چرا که عدل الهی، بهصورت کامل در آنجا محقق خواهد شد. این عالم تنها بخش کوچکی از حیات است و در مقابل حیات جاودانه و حقیقی بسیار ناچیز است. بهویژه اینکه در خصوص کسانی که مشکلاتشان، ناشی از خطا و اشتباه دیگران است، مسئله «اعواض» و «جبران» خداوند در آخرت نیز وجود دارد.
نتیجه:
از آنچه بیان شد روشن میشود که:
اولاً، رحمت خداوند از نوع «رحمت عقلی و حقیقی» است نه «رحمت عاطفی»، در نتیجه با برخی از مصادیق رنج و سختی قابلجمع است.
دوم اینکه، خردمندی اقتضا میکند که در داوریهای خود درباره حکیمانه نبودن وجود برخی شرور احتیاط بورزیم.
سوم اینکه، اختیار واقعی در انسان، به معنای قبول امکان انجام دادن کار خوب و بد بهصورت توأمان است و نمیشود خدا انسان را مختار بیافریند؛ اما امکان ظلم و کار بد وجود نداشته باشد.
چهارم اینکه، با نبود شرّ، بساط امتحان بشر بهکلی جمع خواهد شد.
پنجم اینکه، باور به زندگی پس از مرگ و عدم انحصار زندگی انسان به دنیا، بسیاری از سؤالات را حل میکند.
کلمات کلیدی:
عدل الهی، شرور اخلاقی، اختیار، صفات خدا، محبت خدا.
پینوشتها:
1. لازم است برای رسیدن به یک پاسخ جامع به این کتابها مراجعه بفرمایید: خدا و مسئله شر (نوشته محمد قدردان قرا ملکی)؛ عدل الهی (نوشته استاد شهید مرتضی مطهری)؛ عدل در جهانبینی اسلامی (نوشته حسنیوسفی)
2. سوره اسراء، آیه ۸۵ «مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا».3. سوره بقره، آیه ۲۱۶ «عَسی أَن تَکْرَهُواْ شَیا وَ هُوَ خَیرْ لَّکُمْ».
موضوع: