پرسش:
در ایام اربعین ایجاد تنش بین طرفداران مراجع مختلف و مثلا به موکب یا حسینیه متعلق به یکی از این مراجع توهین و اهانت شد با این معضل چه باید کرد؟
پاسخ:
فرقه گرایی و اختلافات مذهبی یکی از بزرگترین آفتهای مراسمهای اینچنینی است. کار فرهنگی عاقلانه و هوشمندانه مبتنی بر معارف اصیل اخلاق اسلامی تا حدود زیادی میتواند آبی بر آتش این تعصبات باشد. برای حل هر معضلی باید به ریشه یابی عوامل آن پرداخت. میتوان حدس زد چنین حرکتهایی ریشه در اجتماعی رشد نکردن، خود را حق مطلق پنداشتن، توهم جواز هر گونه برخورد با مخالفان، تعصب مذموم، نداشتن مهارت حضور در اجتماعات بزرگ، عدم تلاش برای وحدت از سوی برخی متولیان، عدم تبیین چگونه زندگی کردن در جامعه متنوع مذهبی، فرقهای و قومی و مانند اینها.
قطعا قبل از برپایی مراسمی مانند اربعین هر فرد، گروه و نهادی وظیفه دارد به اندازه توان به فرهنگ سازی و دادن هشدار درباره اقتضائات چنین برنامهای بپردازد. هر چند کار فرهنگی درست، زمان بر است، ولی به تدریج میتواند آسیبها را به صورت ریشهای حل و فصل نماید.
در معارف ما روی سه نکته درباره این موضوع تکیه شده است:
نکته اول:
قرآن کریم به مسلمین توصیه میکند که حتی با دشمنان، جانب عدالت را رعایت کنند تا چه برسد درباره خودشان: وَ لا یجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون: دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنید، كه به پرهیزگاری نزدیكتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، كه از آنچه انجام میدهید، با خبر است(۱). خدای ناکرده اختلاف سلیقه یا اختلاف علمی یا اختلاف در برداشت از معارف نباید به عدول از صراط تقوا منتهی شود و منجر به توهین و هتاکی به دیگرانی شود که ما قبولشان نداریم. اگر قرار باشد هر دسته و گروهی که دیگران را قبول ندارد سخن به توهین بگشایند و مقابله نمایند، جامعه دچار هرج و مرج میشود و سنگ روی سنگ بند نمیآید.
نکته دوم:
توهین، دشنام و هتاکی به افرادی که هم رأی با ما در برخی موضوعات نیستند باعث این میشود که آنها هم به مقدسات و هر چه ما قبول داریم همین رفتار را داشته باشند. خصوصا اگر ما شروع کننده چنین رفتاری باشیم علاوه بر گناه خودمان در گناه تحریک کنندگانی که به ما توهین کنند هم شریک خواهیم بود: وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَینَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَینَبِّئُهُمْ بِما كانُوا یعْمَلُون: (به معبود) كسانی كه غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل میكردند، آگاه میسازد (و پاداش و كیفر میدهد)(۲). نقل شده امیرالمؤمنین علیهالسلام هنگامی که دیدند افرادی از لشکر خودشان به دشنام و سبّ معاویه و لشکرش پرداختند ناراحت شدند، موضع گرفتند و از این کار نهی کردند: إِنِّی أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِیاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَینِنَا وَ بَینِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّی یعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یرْعَوِی عَنِ الْغَی وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِه؛ دوست ندارم كه شما دشنام دهنده باشید. ولی اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید، سخنتان به صواب نزدیكتر و عذرتان پذیرفتهتر است. به جای آنكه دشنامشان دهید، بگویید: بار خدایا خونهای ما و آنها را از ریختن نگهدار و میان ما و ایشان آشتی انداز و آنها را كه در این گمراهی هستند راه بنمای. تا هر كه حق را نمیشناسد، بشناسد و هر كه آزمند گمراهی و دشمنی است از آن باز ایستد.(۳)
یعنی نمیتوانیم به افرادی که علیه امام حق، شمشیر کشیدهاند و مذهب دیگری دارند بد و بیراه بگوییم تا چه رسد که خدای ناکرده بخواهیم به افراد درون مذهب توهین کنیم. نه تنها حق توهیم نداریم بلکه توصیه شده ایم که برای هدایت دشمنان دعا کنیم!
نکته سوم:
فرض بگیریم که طرف مقابل ما نعوذ بالله مثل فرعون باشد دقت کنید که قرآن چگونه به دو پیغمبر درجه یک در مواجه با او چه توصیهای میفرماید؛ فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشی: اما به نرمی با او سخن بگویید شاید متذكّر شود، یا (از خدا) بترسد!(۴). یعنی اگر میخواهیم روی دشمنان تاثیر مثبت بگذاریم حتما باید با ملایمت و مهربانی سخن بگوییم و رفتار کنیم تا چه برسد روی دوستان که به هردلیل با ما در جهاتی اختلاف سلیقه یا اختلاف علمی یا سیاسی دارند. مراجع محترمی که ممکن است بنا به دلایلی آنها را قبول نداشته باشیم یا حتی گلایه و انتقاد از آنها داشته باشیم، نعوذ بالله مثل عثمان هم باشند(که نیستند) باز هم چون در چنین جایگاهی هستند باید احترام و حرمتشان حفظ شود؛ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّی خَشِیتُ أَنْ أَكُونَ آثِما(۵): به خداوند سوگند آنقدر از او(عثمان) دفاع کردم که میترسم گناهکار باشم! ما پیرو امامی هستیم که چنین مرامی داشت. هر چند وضعیت و نظر امام علی علیهالسلام در برابر عثمان روشن است، ولی به خاطر اینکه در جایگاه خلافت رسول الله نشسته است، از او دفاع میشود. ما خیال میکنیم با توهین یا ناسزا به فلان مرجع جایگاه مرجعی که ما قبول داریم محکم میشود! در صورتی که وقتی جایگاه خراب شد خدای ناکرده حضرت ولی عصر علیهالسلام هم در آن جایگاه بنشیند دیگر کسی ایشان را هم باور نخواهد داشت. وقتی عثمان در جایگاه خلافت به قتل رسید باب خلیفه کشی باز شد! حتی بعدا اگر خلیفه علی بن ابی طالب علیهالسلام هم باشد از این فاجعه در امان نخواهد بود. پس همه باید مراقب باشیم که چه میگوییم و چه رفتاری انجام میدهیم.
باید روشن گری کنیم. باید مسائل اخلاقی را تبیین کنیم. باید با محبت و مهربانی افرادی که دست به چنین کارهایی میزنند را هدایت و راهنمایی کنیم. بخشی از معارف ما صریح دین هستند که همه متوجه آن میشوند(۶) بخش دیگری هم هست که صریح نیست، نیاز به تبیین و توضیح دارد(۷). مربوط به فهم دین هستند. طبیعی است که اختلاف نظر پدید آید. اختلاف نظر در مباحث علمی نباید خدای ناکرده افراد یک مذهب و حتی افراد یک دین و یا حتی افراد جامعه انسانی را در مقابل هم قرار دهد. ما باید با همه مهربان باشیم، همه را دوست بداریم و به همه خدمت کنیم؛ این چیزی است که از مرام اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است: وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْق... دلت را از محبت به مردم و مهربانی و لطف در حق آنها پر گردان، مبادا مانند حیوان درنده در فکر دریدن آنان باشی كه خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهند یا همكیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش(۸).
پی نوشتها:
۱. سوره مائده، آیه ۸.
۲. سوره انعام، آیه ۱۰۸.
۳. سید رضی، نهج البلاغه، مص: صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ ق، خطبه ۲۰۶، ص۳۲۳.
۴. سوره طه، آیه ۴۴.
۵. سید رضی، نهج البلاغه، مص: صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ ق، خطبه ۲۴۰، ص۳۵۸.
۶.سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
۷. سوره نحل، آیه ۴۴.
۸. سید رضی، نهج البلاغه، مص: صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ ق، نامه ۵۳، ص۴۲۷.
موضوع: