پرسش:
دلایل قیام امام حسین(علیه السلام) چه بود؟
پاسخ:
امام در مقابل حكومت یزید و بیعت خواستن او دو گزینه بیشتر نداشت:
یك: بیعت با یزید، دو: قیام، كه نتیجه آن شهادت بود، زیرا دشمن تصمیم جدی داشت در صورت عدم بیعت، امام را به شهادت برساند. (۱)
امام به هیج عنوان نمیتوانست با یزید بیعت كند، زیرا بیعت حضرت، پیامدهای منفی زیادی داشت. بیعت امام مساوی بود با به رسمیت شناختن حكومت یزیدی كه برای نابودی اسلام شمشیر آخته بود.
در این جا بایسته است هم به فلسفه قیام امام و هم به علل عدم بیعت اشاره شود:
انحراف از سنت نبوی و عدالت علوی، از زمانهای گذشته آغاز شده بود؛ اما با ظاهرفریبی، روند خود را ادامه میداد. اهلبیت(علیهم السلام) و صحابه پاك همچون سلمان، ابوذر، عمار و... در هر فرصتی به ابراز حق و آگاه كردن مردم میپرداختند. اما نقطهای از تاریخ فرا رسید، كه دو طرف احساس كردند باید حرف آخر را بزنند و كار را یكسره كنند. پس از درگذشت معاویه (سال۶۰ قمری) و روی كار آمدن یزید، چنین موقعیتی به دست آمد. از یك سو یزید منكر همه چیز شد و اعلام كرد: "لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحی نزل؛ بنیهاشم با حكومت بازی كردند و هیچ خبری از آسمان نیامده و هیچ وحیی نازل نشده است". (۲)
او تصمیم قاطع گرفته بود كه با تهدید و قتل، اجازه هیچ گونه فعالیت را به دیگران ندهد؛ به طوری كه پیش از انتشار خبر مرگ معاویه سعی داشت از امام حسین(علیه السلام)، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر بیعت بگیرد؛ حتی با تهدید به قتل.
این جا امام حسین(علیه السلام) باید تصمیم جدی خود را بگیرد. هنر حضرت در این بود كه "حقانیت" خود را با پاسخ به دعوت كوفیان، با تدبیر و "عقلانیت" پیش برد؛ به گونهای كه بر همگان اتمام حجت شد. نهضت خود را با "مظلومیت" آمیخته كرد، تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاریخ باقی بماند و محو نشود.
از دیدگاه امام حسین(علیه السلام) امامت و رهبری امت اسلامی شایستگیهایی را میطلبد، كه یزید و هر كس كه مثل وی باشد، فاقد آن است.
وقتی ولید استاندار مدینه، حضرت را به استانداری دعوت كرد و خبر مرگ معاویه را به ایشان داد نامهای را كه یزید برای گرفتن بیعت به او نوشته بود خواند، حضرت فرمود: "امام آن است كه به كتاب خدا حكم كند. عدل و داد بر پا نماید. دین حق را گردن نهد و خویشتن را وقف رضای خدا كند". (۳)
بنا به نقل یعقوبی و خوارزمی، یزید صریحاً به ولید نوشته بود: "اگر حسین و ابن زبیر از بیعت خودداری كنند، گردنشان را بزند و سرهایشان را نزد او بفرستد". (۴)
امام در جواب ولید فرمود: اینكه در پنهانی و خلوت بیعت كنم، برای تو كافی نخواهد بود؛ مگر آن كه آشكارا بیعت كنم و مردم آگاه شوند.
ولید گفت: آری!
فرمود: تا بامداد صبر كن.
مروان گفت: به خدا سوگند! اگر حسین در این ساعت بیعت نكند و از تو جدا شود، دیگر بر او قدرت نخواهی یافت. او را حبس كن و نگذار از این جا خارج شود؛ مگر آن كه بیعت كند یا گردنش را بزن!
امام فرمود: وای بر تو! آیا به كشتن من امر میكنی؟ چه قدر پستی!
سپس رو به ولید كرد و فرمود: "ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم. محل آمد و شد فرشتگان و محل فرود رحمت خدا هستیم. خدا با ما (فیض وجود را) آغاز كرده و با ما به پایان میرساند. یزید فاسق، فاجر، شرابخوار، قاتل بیگناهان و متجاهر به فسق و فجور است. كسی مانند من با مثل او بیعت نمیكند؛ ولی بامدادان خواهیم دید، كه كدام یك از ما سزاوار و شایسته بیعت و خلافت است".
وقتی امام از نزد ولید بیرون رفت، مروان گفت: "خلاف گفته من عمل كردی. به خدا دیگر چنین فرصتی به دست تو نخواهد افتاد".
ولید گفت: "وای بر تو! به من میگویی دین و دنیای خود را از دست بدهم! دوست ندارم، كه مالك دنیا باشم و حسین را كشته باشم. آیا حسین را بكشم برای این كه میگوید: بیعت نمیكنم! كسی كه خون حسین را بریزد و در روز قیامت خدا را ملاقات كند، میزان عملش سبك است. خدا روز قیامت به او نظر نمیكند. به او رحمت ننماید و برای او عذابی دردناك هست!". (۵)
این قسمت از تاریخ، برای درك علّت قیام و خودداری حضرت از بیعت و تعیین هدف و مبدأ آن امام شهید، بسیار حساس و مهم است؛ زیرا مواردی را یادآور شده، كه هر یك برای ردّ بیعت و وجوب قیام كافی است.
مواردی كه امام حسین(علیه السلام) مستند و دلیل خودداری از بیعت و تصمیم بر مخالفت قرار داد، كسی در صحت و درستی آن شك نداشت و مورد قبول و اتفاق همه بود؛ حتی ولید، عموزاده یزید و استاندار او درستی این سخنان را انكار نكرد و در برابر قوّت منطق و صحت استدلال و احتجاج امام هیچ ایراد و اشكالی ننمود.
عبارت: "و مثلی لایبایع مثله" نتیجه دلایل مستندی است، كه راجع به صلاحیت بینظیر و شخصیت ممتاز خود و سوابق و احوال ننگین یزید فرمود؛ یعنی، كسی مثل من، با این گذشته درخشان و با مقام رهبری به حقی كه نسبت به جامعه دارد، با كسی مثل یزید بیعت نمیكند؛ زیرا بیعت با خلیفه در اصطلاح مسلمانان، تعهد اطاعت از كسی است كه مركز تحقق هدفهای عالی اسلامی، منبع عزّت و اعتلای مسلمانان و اعتلای كلمه اسلام، حامی قرآن، آمر به معروف، ناهی از منكر و به عبارت دیگر قائم مقام و جانشین پیامبر باشد.
معنای بیعت صحیح، ابراز آمادگی در فرمانبردن از دستور خلیفه و فداكاری در راه انجام اوامر او است، كه بر هر مسلمان به حكم آیه "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و الوالاَمْر منْكمْ" (۶) واجب است.
بیعت با مثل یزید - هر چند صورتسازی و برای دفع ضرر باشد - امضای قانونی شدن فسق و فجور، تجاهر به منكرات و معاصی، پایمال كردن حقوق، اتكا به ظالمان، ستمكاران، فاسقان و فاجران است.
این بیعت، تعّهد همكاری در قتل مردم بیگناه و بردن آبرو و عزّت اسلام است، اما ساحت مقدس امام حسین(ع) به بیعت ننگین آلوده نخواهد شد.
حضرت جمله "مِثلی لایبایعُ مِثلَه"را مانند یك حكم بدیهی و مورد اتفاق همه فرمود؛ زیرا احدی از مسلمانان با وجدان نمیگفت: شخصیتی مثل حسین(ع) با ناكسی مثل یزید بیعت كند. حضرت در عبارتی دیگر وضعیت اسفناك جامعه تحت سرپرستی یزید و عدم بیعت خود با وی را این گونه بیان فرمود:
" إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ وَ عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیتِ الْأُمَّه بِرَاعٍ مِثْلِ یزِید؛ (۷) بازگشت همه ما به سوی خداست - كنایه از اینكه مرگ در این حال بهتر است تا بیعت با یزید - پس باید با اسلام خداحافظی كرد وقتی كه فرمانروایی مانند یزید، حاكم مسلمانان باشد".
حضرت در یكی از منازل به "فرزدق" شاعر فرمود: " مردم پایبند اطاعت شیطان شده و اطاعت خدا را ترك كرده و فساد را ظاهر و حدود را باطل نمودهاند. شراب مینوشند و اموال فقیران و بینوایان را به خود اختصاص دادهاند. من سزاوارترین افراد هستم به قیام برای یاری دین و عزت و شرع و جهاد در راه خدا برای اعتلای كلمه الله". (۸)
پس وقتی كار به این جا كشید كه كسی مانند یزید بخواهد بر مسند پیامبر بنشیند و خود را رهبر دینی و سیاسی مسلمانان و پیشوای عالم اسلام بداند، برای امام جز بیعت نكردن با او و اعلان خطر و شرعی نبودن حكومت، وظیفه دیگری نیست؛ زیرا در نظر مردم بیعت او و هر یك از بزرگان صحابه و تابعین با این عنصر ناپاك، پذیرش حكومت، ابطال حقیقت خلافت، عدول از تمام شرایط زعامت اسلامی و جانشینی پیامبر و كشاندن جامعه به گمراهی بود.
این بیعت بر عهده مردان خدا، مانند زنجیرهای عذاب است. سنگینی و فشار آن بر روح آنان از سنگینی كوهها بیشتر است.
امام حسین(ععلیه السلام) با این منطق قیام كرد و بر سر این سخن ایستاد: " امام كسی است، كه به كتاب خدا حكم كند. عدل و داد بر پا نماید. دین حق را گردن نهد و خویشتن را وقف رضای خدا كند". (۹)
حضرت در روز عاشورا كه باران مصیبتها بر سرش میبارید، همان منطق را تكرار كرد: " به خدا سوگند! به خواستههای مردم پاسخ موافق نمیدهم تا خدا را دیدار كنم، در حالی كه صورتم به خونم رنگین و خضاب شده باشم". (۱۰)
در دوران خلافت ننگین یزید شرابخواری، غنا و آوازه خوانی زنان در شهرهای مختلف حتی در مكه و مدینه رایج شده بود و خلیفه غیر از مستی و قمار و بازی با حیوانات كاری نداشت!(۱۱)
اعمال یزید مانند: شهادت امام حسین(علیه السلام) و محاصره كعبه و سنگ باران آن و تخریب كعبه و سوزاندن آن و واقعه حرّه، همه شهادت میدهد كه هر چه درباره او گفته شده، مبالغه و گزاف نیست. تعیین یزید برای خلافت، ضربه كاری به قلب اسلام و نظام اسلامی و هدفها و مقاصد دین بود.
چنان كه جمعی از اهل مدینه به شام رفتند و به چشم خود دیدند كه یزید پیوسته به شرب خمر و سگ بازی و آلات لهو و لعب مشغول میباشد. چون برگشتند، اهل مدینه را به اعمال زشت یزید خبر كردند. مردم مدینه كارگزار یزید، عثمان بن محمّد بن ابی سفیان را با مروان حكم و سایر امویان از مدینه بیرون كردند. سبّ و شتم یزید را آشكار كردند و گفتند: كسی كه قاتل اولاد رسول خداست، با محارم ازدواج میكند و بینماز و شرابخوار است، لیاقت خلافت ندارد. (۱۲)
شناخت سید الشهدا(علیه السلام) از یزید، سابقه دیرینهای داشت، چنان كه حتی روزی در یك جلسه، حضرت در پاسخ معاویه كه از یزید ستایش كرد، برخاسته، زشتیها و مفاسد یزید را بر شمرد. به معاویه به خاطر بیعت گرفتن برای پسرش یزید، اعتراض كرد. (۱۳)
امام حسین(علیه السلام) با قیام خود نظر دین را درباره حكومت یزید اعلام كرد. با سكوت یا بیعت امام، مردم بیش از پیش در مورد اسلام و نظام اسلامی به اشتباه میافتادند و اسلام باقی نمیماند.
این مطلب مختصری از زیانهای آفت خطرناكی بود، كه به نام یزید و حكومت اموی به جان حكومت اسلامی افتاد. شكل حكومت را - كه عالیترین نمایش عدالت اسلامی بود - به آن صورت وحشت زا و منفور درآورد.
اگر قیام امام در آن هنگام به فریاد اسلام نرسیده بود، بزرگترین ننگ و عار دامن اسلام را لكهدار میساخت و عدالت و نظام ممتاز حكومتی دین خدا پایمال و نابود میگشت.
پی نوشتها:
۱. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت،دار صادر، بیتا، ج۲، ص۲۴۱. (نرم افزار نورالسیره)
۲. سبط ابن جوزی، تذكره الخواص، قم، منشورات الشریف الرضی، چ اول، ۱۴۱۸ق، ص۲۳۵؛ اربلی، كشف الغمه، تبریز، بنی هاشمی، چ اول، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۶۵. (نرم افزار سیره معصومان)
۳. طبری، تاریخ الأمم و الملوك(تاریخ طبری)، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت،دار التراث، چ دوم، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۳۸. (نرم افزار نورالسیره)
۴. یعقوبی، پیشین، ج۲، ص۲۴۱؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، قم، انوار الهدی، چ دوم، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۲۶۲. (نرم افزار سیره معصومان)
۵. خوارزمی، همان، ج۱، ص۲۶۳.
۶. سوره نساء، آیه ۵۹.
۷. مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چاپ مكرر، ج۴۴، ص۳۲۶. (نرم افزار دانشنامه نبوی)
۸. تذكره الخواص، پیشین، ص۲۱۷.
۹. طبری، پیشین، ج۵، ص۳۵۳.
۱۰. ابن اعثم كوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چ اول، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۰۱. (نرم افزار نورالسیره)
۱۱. حسینی حائری شیرازی، سید عبد المجید، ذخیره الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(ع)و اصحابه، قم، زمزم هدایت، ص۱۱۹. (نرم افزار سیره معصومان)
۱۲. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قم، دلیل، چ اول، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۱۵۹. (نرم افزار سیره معصومان)
۱۳. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم، نشر معروف، چ دوم، ۱۴۱۷ق، ص۴۸۳، به نقل از الغدیر۱/۲۴۸. (نرم افزار سیره معصومان)