آیا با هر گناهی، همچنان می توان امید داشت و توبه کرد؟

آیا با هر گناهی، همچنان می توان امید داشت و توبه کرد؟
آدمیزاد همیشه در معرض گناه است. بعضی بیشتر گرفتار آن می شوند و برخی كمتر . فقط معصومان(علیهم السّلام) هستند كه اصلا گناه نمی كنند. خداوند در قرآن می فرماید:
«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ؛[زمر/۵۳] بگو: ای بندگان من كه بر خود اسراف و ستم روا داشتید، از رحمت خداوند مأیوس و نا امید نشوید كه خدا همه گناهان را می آمرزد».
 
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرماید: «در تمام قرآن آیه ای امید بخش تر از این در مورد گناه كاران و توبه كنندگان نیست».[۱] گناه از لحاظ كمیت، هر اندازه بزرگ و زیاد باشد - حتی اگر به اندازه گناه همه جن انس از آغاز آفرینش تا انتهای عالم باشد - از لطف و رحمت خدا بیشتر نسبت، بلكه قابل قیاس نمی باشد. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «اگر مرتكب گناهان بسیاری كه زمین و آسمان را فرا گیرد شدید، اگر به راستی پشیمان شوید،‌خدای تعالی توبه شما را می پذیرد».[۲]
 
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این زمینه می فرماید: «لكل داء دواء و دواء الذنوب الاستغفار؛[۳] هر مرضی دارویی دارد، و داروی شفابخش گناهان استغفار و طلب مغفرت از پیشگاه ذات پاك الهی است».
 
بنابراین انسان باید متوجه باشد که ناامیدی از رحمت و بخشش حق، با توجه به بیانات واضح دینی، هیچ جایی ندارد. و انسان اگر دشمن شناس خوبی باشد، می داند که این گونه ناامیدی ها، از دشمنی است که قسم یاد کرده تا انسان را به نابودی بکشاند. همان شیطانی که قبل از گناه، در جان انسان وسوسه رحمت حق می کند تا با از بین بردن ترس انسان را به گناه  اندازد، بعد از گناه وسوسه یاس می کند تا انسان را از بازگشت و اصلاح بازدارد.
در حالی که انسان باید قبل از گناه بترسد که شاید فرصت توبه نداشته باشد! شاید شیطان آنچنان بر او مسلط شود که اجازه توبه ندهد و ... و بعد از گناه باید سریع توبه کند.
 
«اگر بچه شما هنگام شستن قورى، آن را بشكند و در جواب شما كه مى ‏پرسى: قورى كو؟ با قدرت جواب دهد كه شكستم! و هنگامى كه مى‏گویى چرا شكستى؟ مى ‏گوید: خب، دیگر شكست! در این صورت او را رها نمى‏ كنى و بر او سخت مى ‏گیرى، ولى اگر ببینى كه با شكستن قورى، همه وجود او شكسته است و نمى‏تواند سرش را بلند كند؛ یعنى تفریط كرده، ولى احساس شكستگى و شرمندگى مى ‏كند، تو با او چه مى ‏كنى؟
تنبیه براى این است كه او بشكند. تندى براى این است كه بفهمد بدى كرده است، ولى وقتى كه او خود شكسته است، حتى به او پاداش هم مى ‏دهى و از او دلجویى هم مى‏ كنى و به او مى‏گویى عیبى ندارد. ما با مكتبى روبرو هستیم كه از تفریط، امید مزد و پاداش دارد و از طاعت‏هاى چند هزار ساله، انتظار هبوط و رجم.»[۴]
 
[۱]. تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۴۹۹.
[۲]. فریده مصطفوی، روش خودسازی، ص ۳۱۶.
[۳]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۱۶۴
[۴]. اخبات، صفائی حائری، ص: ۴۷