منظور از اینکه عشق مایه گرفتارهاست چیست؟
واژة عشق در معارف اسلامی با همین لفظ و حروف (ع . ش . ق ) كاربرد زیادی ندارد و ما به بیش از سه مورد دست نیافتیم.
یك مورد برای عبادت به كار رفته است. مرحوم كلینی (ره) در اصول كافی ، از امام صادق (ع) نقل می كند : "أفضل الناس من عشق العبادة و عانقها؛[۱] برترین مردم كسی است كه به عبادت عشق بورزد و ملازم آن باشد".
مورد دیگر برای جناب سلمان فارسی (ره) مشاهده می شود كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: "بهشت بیشتر به سلمان عشق می ورزد تا سلمان به بهشت".[۲]
مورد سوم حدیثی است از امیرالمؤمنین (ع) به نقل از امام باقر(ع) در مورد اباعبدالله الحسین (ع) و شهدای كربلا. روایت چنین است: علی(ع) با مردم كوفه عازم صفین بودند، نزدیك كربلا كه رسیدند، حضرت از یاران خودش جلو افتاد. وقتی به مكانی به نام "مقدخان" رسیدند، چند بار آن جا را دور زد و طواف كرد و فرمود: این جا مكانی است كه دویست پیامبر خدا(ص) و دویست نفر از اولاد پیامبران را به ناحق كشته اند كه همه آنان جزو شهدا هستند، سپس به واقعة عاشورا اشاره كرد و فرمود: اینجا، استراحتگاه اسب ها و مركب های شهیدان عاشقی است كه به خاك و خون كشیده می شوند [ و عشق آنان به عالی ترین درجة ممكن رسیده است، به گونه ای كه ] نه احدی از پیشینیان بر آنان سبقیت جسته ، و نه كسی از آیندگان به گرد آنان می رسد".[۳]
و حدیث امام رضا (ع) که در سوال مورد اشاره قرار گرفته است، لفظ عشق را ندارد:
الحبّ داعى المكاره؛[۴] حضرت رضا علیه السلام فرمود: دوست داشتن آدمى را به كارهاى مکروه و ناپسند وامیدارد.
کار ناپسند نیز در این جا دو گونه معنا می تواند داشته باشد. ۱- فعلی که از نظر اخلاقی ناپسند است. ۲- فعلی که برای انجام دهنده آن، مطابق میل نیست. که معنای دوم با توجه به سیاق سخن، می تواند مد نظر باشد. چون دوست داشتن شی یا کسی، سبب می شود انسان به اموری مشغول شود و باید در این راه، واقع شدن سختی ها و مشقت ها را از قبل در نظر بگیرد.
در واقع امام (ع) می فرمایند: دوست داشتن هزینه هایی دارد که باید آن را بپردازید. که البته این معنا در عشق شدیدتر موجود است و دقت در معنا و حقیقت عشق به خوبی این را نشان می دهد:
در رابطه با حقیقت عشق و محبت مجمع البحرین می نویسد:"عشق محبتی است كه از حد تجاوز كند و انسان را از حال عادی خارج نماید. پس هر محتبی ملازم عشق نیست اما هر عشقی با محبت همراه است. انواع محبت ها در انسان وجود دارد، امّا همه آن ها در مرتبه عشق نیستند. دو دوست نسبت به یكدیگر محبت دارند. مرید نسبت به مراد و مرشد خویش محبت دارد اما عشق محبتی دیگر است.
عشق در اصل از "عَشَقه " كه نام گیاهی است كه در فارسی به آن پیچك می گویند، گرفته شده است. این گیاه به هر چیزی برسد، دور آن می پیچد و به تدریج آن را در احاطه خود می گیرد. وقتی محبت شدت یابد و همانند پیچك جان و روح انسان را به تسخیر خویش در آورد، آن را "عشق" می نامند.
جالینوس حكیم می گوید. "در مغز انسان سه جایگاه ویژه قرار دارد: یكی مخزن تخیّل است. دومی جایگاه فكر و سومی ظرف ذكر و یادآوری است." عاشق به كسی گویند كه لحظه ای خیال و فكر و ذكرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده كه آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چیزی جز معشوق نمی اندیشد و كسی جز او را نمی بینند. هر كس چنین نیست، عاشق نیست.[۵]
پی نوشت ها:
[۱]. محمد باقر مجلسی ، بحار ، ج ۷۰ ، ص ۲۵۳.
[۲]. همان ، ج ۲۲، ص ۳۴۱.
[۳]. همان، ج ۴۱، ص ۲۹۵.
[۴]. مسند الإمام الرضا علیه السلام ،ج۱ ، ص۳۰۴.
[۵]. مجمع البحرین، مادة عشق.