پرسش:
این سوره ای که من نوشتم پاسخی به تحدّی قرآن است که گفته اگر می توانید مثل قرآن بیاورید.
سورة الرمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
و الشهر الرمضان (1) و ما ادراک ما الشهر الرمضان (2) لاتقل رمضان بل قل شهر الرمضان (3) لانّ ذلک شهر عظیم (4) شهر الذی انزلت فیه القرآن (5) و افترضت علی عبادی فیه الصیام لعلکم تتّقون (6) و جعلت فیه لیلة القدر (7) التی هی خیر من الف شهر (8) یا ایّها الفاسقین توبوا الی الله فی هذا الشهر لأنّه شهر التوبة و الانابة (9) و هو شهر البرکة و المغفرة و الرحمة (10)
نظرتان چیست؟
پاسخ:
خودتان اگر کمی دقت فرمایید، به راحتی متوجه می شوید که این نوآوری نیست، بلکه کپی برداری از متن آیات و روایات و حتی تکرار فرازهایی از آیات و روایات است؛ یعنی با چینش کلمات و عبارات قرآنی، در کنار هم، متن دیگری ارائه شده است.
از طرفی، این متن شما چه معرفت افزایی جدید و اضافه ای ـ غیر از آن چه در قرآن است ـ را به خواننده ارائه می دهد؟
هم چنین این متن چه شاخصه و ویژگی خاصی دارد که آن را برتر یا همانند قرآن، کرده است؟
و نیز، شگفتی و گیرایی الفاظ و کلام قرآن به گونه ای بوده که مخاطبان خود را با این که خودشان عرب زبان بوده و ادبیاتشان در اوج فصاحت و بلاغت بوده را به شگفتی و حیرت واداشته و سر تعظیم در برابر قرآن فرود آورده و بسیاری را از همین طریق، مسلمان کرده است؛ این متن شما چه شگفتی و ویژگی خاص فصاحت و بلاغتی دارد تا همانند قرآن، مخاطبان مدعی و صاحب نظر را مقهور و شیفته خود کند و از این طریق، عجز آن ها را در همانندآوری، به اثبات برساند؟
این نمونه ای از سؤالاتی است که می تواند ذهنیت مخاطب را از جایگاه نوشته های شما نشان داده و بسیار دور بودنِ آن با همانندی قرآن را روشن کند.
مطلب دیگر؛
افق و سنخ کلام الهی با افق و سنخ کلام انسان، بسیار متفاوت است و انسان نمی تواند کلامی مشابه کلام الهی بیاورد.
به متن ذیل توجه فرمایید:
قرآن كلامى است كه از جهات و ابعاد گوناگون معجزه است؛ قرآن كتابى است با الفاظ محدود و معانى بسيار و عالى؛ قرآن كتابى است با الفاظ عربى معمولى اما در اوج فصاحت و بلاغت كه مثل آن وجود ندارد.
قرآن مثل هر كتاب ديگر از سه عنصر «لفظ، معنا و نظم» تشكيل شده است، پس اگر كسى بخواهد كتابى مثل قرآن بياورد بايد حدّاقل سه شرط داشته باشد:
1. علم به تمام الفاظ، اسم ها، فعل ها و... داشته باشد، به طورى كه بتواند بهترين و مناسب ترين آن ها را در هر جمله به كار بندد.
2. عقل او تمام معانى الفاظ، اسم ها، فعل ها و... را بفهمد تا بتواند در موقع سخن گفتن، بهترين و مناسب ترين معنا را در مورد مقصود خود ارائه دهد.
3. علم به تمام وجوه نظم كلمات و معانى داشته باشد تا بتواند در مواقع لزوم بهترين و مناسب ترين آن ها را براى كلام خويش انتخاب كند.
از آن جا كه اين (الفاظ، معانى، نظم آن ها) هنگامى كه در همديگر ضرب شوند يک مجموعه بى نهايت (به اصطلاح رياضى) را تشكيل مى دهند؛ لذا تسلط و احاطه بر آن ها و حضور ذهن در مورد همه اين امور براى يک انسان مقدور نيست. علاوه بر آن كه مطالب و محتواى عالى قرآن و اسرار علمى و جهات ديگر آن، خود، علومى ديگر را مى طلبد كه در دسترس بشر نيست.
پس تنها خداست كه بر همه چيز احاطه دارد و علم او نامحدود است و مى تواند اين مجموعه را يكجا در نظر گيرد و كتابى بوجود آورد كه فصيح ترين الفاظ، صحيح ترين معانى و بهترين نظم را استفاده كند: «أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»(1)
آرى به نظر مى رسد كه سرّ عجز انسان در آوردن مثل قرآن و راز اعجاز اين كتاب الهى در محدوديت علم و عقل بشر و نامحدود بودن علم و عقل خدا نهفته است: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»(2)
و از اين روست كه هر چه علم بشر بيشتر رشد كند و عقل و تفكر او قوى تر و عميق گردد، بهتر مى تواند، اسرار الفاظ، معانى و نظم قرآن را دريابد و بر اعجاب او نسبت به اين كتاب آسمانى افزوده مى شود، ولى هيچ گاه قادر نخواهد بود، مثل آن را بياورد.
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»؛ بگو اگر تمام انسان و جن جمع شوند تا مثل اين قرآن را بياورند، نخواهند توانست و لو آن كه برخى آن ها به كمک ديگران بشتابند(3).(4)
قابل توجه؛
دقت کرده اید که چرا خداوند می فرماید نمی توانید همانند قرآن را بیاورید: «وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه... فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا»؛ و اگر در باره آن چه بر بنده خود [پيامبر] نازل كرده ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يک سوره همانند آن بياوريد؛... پس اگر چنين نكنيد،كه هرگز نخواهيد كرد.(5)
یکی از نکاتش این است که قرآن علاوه بر ابعاد مختلف اعجازی، مثل فصاحت و بلاغت، هدایتگری، معرفت افزایی، اخبار غیبی، اعجاز علمی و...؛ خود آورنده آن، یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز بسیار حائز اهمیت است.
کسی که مکتب نرفته و نزد هیچ کسی تعلیم ندیده است، این گونه گفتاری می آورد که از هر حیث در اوج است!
کدام فردی را می توان سراغ داشت که نزد کسی هیچ گونه آموزشی ندیده باشد ولی بتواند چنین کلامی بیاورد؟! حتی اساتید این فن هم نمی توانند، زیرا بیش از 1400 سال گذشته و هنوز کسی نتوانسته است.
چند نکته:
1. قرآن كريم داراى ابعاد گوناگونى مثل فصاحت، بلاغت، اخبار غيبى گذشته و آينده، اسرار علمى، موسيقى خاص (جذب نفوس يا روحانيت خاص قرآن)، معارف عالى (از یک فرد أمّی)، قوانين محكم، براهين عالى، استقامت بيان (عدم اختلاف در قرآن) و... است؛ كه همه اين ابعاد از اعجاز قرآن است.
2. همانندآوری با کپی برداری فرق دارد. همانندآوری یعنی متن مستقلی که در ابعاد و جهات مختلف و نیز در کاربردی بودن برای همه انسان ها و در همه دوران ها، در سطح قرآن باشد.
3. این به متن عربی اختصاص ندارد؛ لذا هر کسی با هر زبانی بتواند کلامی بیاورد که همه ابعاد اعجازی قرآن را داشته باشد، می تواند ادعای همانندآوری کند.
4. قاضی و داور نیز لزومی ندارد مسلمان باشد.
5. معیار قضاوت، تایید اکثریت متخصصان زبانشناس و اهل فن است.
6. تاکنون این قضاوت جمعی و حداکثری متخصصان، راجع به هیچ متنی و در مقابل و مقایسه با قرآن کریم، صورت نگرفته است و تا زمانی که چنین قضاوت حداکثری، صورت نگیرد، هنوز بی همتایی قرآن، باقی است.
پی نوشت ها:
1. بقره: 2/ 106.
2. اسراء: 17/ 85.
3. اسراء: 17/ 88.
4. رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب مبین، چاپ پنجم، سال 1388، ص 80 و 81.
5. بقره: 2/ 24.
http://askdin.com/comment/1050533#comment-1050533